سخن کوروش  نادرخانی

سخن کوروش نادرخانی

زمزمه های ادبی کوروش نادزخانی
سخن کوروش  نادرخانی

سخن کوروش نادرخانی

زمزمه های ادبی کوروش نادزخانی

مزدک

imdjy5cr9r1zhml6nr2x.jpg


مزدک


شهریارا ، دل ِ رنجیده ء ما ،جای تو نیست
شیر میدان عمل ،بیشه که مآوای تو نیست


این دل خسته ء ما ،گرد ثریا گشته است
حالیا خورده زمین، چشم به بالای تو نیست


باغ طوفان زده ء ما ،چو به یغما بشکست
مرهمی باید وآن، دست توانای تو نیست

مزدکی نیست رساند، چو پیامم در گوش
لیک دانی که مرا ،عشق به فردای تو نیست؟


فرق من، با تو زمین ،تا به ثریا باشد
من شکر خواهم و دل، طالب حلوای تو نیست


حجت ار ،حزن خزان دارد و عشقی به بهار
هوسش هیچ، به هندانهء یلدای تو نیست

آذر78

نظرات 2 + ارسال نظر
جیغ پنج‌شنبه 26 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 09:29 ق.ظ http://jootii.blogsky.com

خوش به حالت که می تونی شعر بگی!!!!

عزیز شعر یک حس درونیست .
بستگی دارد که این حس رو در قالبی با توانائی هایت هماهنگ کرده و عرضه کنی.
همانگونه که نقاش در قالب یک بوم و با ابزار رنگ
پیکر تراش با سنگ و دیگر لوازم کارش
موسیقی دان با ساز
و...
فقط باید توانائی هایت را با ممارست بستر احساست قراربدی.
ممنون از اینکه به من سر زدی

آذرباد جمعه 27 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 10:42 ق.ظ http://mazdasht.blogfa.com

درین زندان برای خود هوای دیگری دارم

جهان گو بی صفا شو من صفای دیگری دارم

چرا؟ یا چون نباید گفت؟ گویم هر چه باداباد

که من در کارها چون و چرای دیگری دارم

بهین آزادگر مزدشت میوه ی مزدک و زرتشت

که عالم را ز پیغامش رهای دیگری دارم

چقدر می باید انتظار رهائی بخش بود؟؟؟؟

که عالم را ز پیغامش رهای دیگری دارم

ممنون آذر باد عزیز که مرا اینجنین انگیزه داده و یادآور میشوی که
تنها نیستیم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد