سخن کوروش  نادرخانی

سخن کوروش نادرخانی

زمزمه های ادبی کوروش نادزخانی
سخن کوروش  نادرخانی

سخن کوروش نادرخانی

زمزمه های ادبی کوروش نادزخانی

ای دوست.....

ای دوست.....


کجائی که منم
انکه ترا
دوست گرفت.
و کم و بیش ستود.
آنکه امروز
شده
یک تن ِ پوست

تو کجائی بینی
همه غمهای دلم را بی تو
به بهائی که گران بود
خریدار شدم
زفراسوی جهان
کاش می بودی و میدیدی فاش


حال من غم دارم
که ترا کم دارم
همه در کیسه ی خود
غم ِتنهائی ِ عالم دارم

زتو جادو شده ام
به لبم صد آه است
به گذار ِعمرم
چه کنم
 هیهات است

بگو از بهر دلم
به دو صد
 لعنت و نفرین
چه شده؟
آنهمه عشق نهانی که تو گفتی
به زبان
به کجا رفته
بگو؟

به تو می گفتم دوست
حال باید چه کنم؟
به چه نامی باید
من ترا یاد کنم؟
ویاران گویم
این همه
معرفت گفته
 هموست


به یاد
رها
شاعر جوان
نظرات 2 + ارسال نظر
یک زن جمعه 29 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 05:16 ب.ظ http://radepayeman.blogsky.com

:-) مرسی.

فرخ سه‌شنبه 2 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 11:29 ق.ظ http://chakhan.blogsky.com

کورش مهربان ... چند تا از دوستانی که وب سطح پایینی دارند از من مصرانه میخواهند تا لینکشان کنم . من هم بهانه آوردم که چون تقاضاها زیاد است نمیتوانم ... برای آنکه دلخور نشوند ُ فعلا شهامت آن را ندارم تا کسی را لینک کنم.
اعتراف میکنم که شما دوستی شریف و هم سن و خوب هستید که دلیلم را میپذیرید

خلف وعده را در این ابتدا ی دوستی نمی پذیرم
کاری دست می کنی

ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد