سرم درد گرفت!
از بس راجع به عشق خواندم...
انگار که همه می دانند این عشق چیست!
تنها منم که از آن سر در نمی آورم...
هر زمان که فکر می کنم به معنای واقعی آن رسیده ام متوجه می شوم که دنیایی از آن دورم.
عشق را با تعاریف و دیدگاهی که خیلیا تعریف و توصیف می کنند خیلی چیز عبث و مهملیه.
واقعا از کار آدمی موندم.
یا همه خیلی احمقن وتعریفشون از عشق مسخرس و یا منم که از عشق توقع بیهوده دارد.
یعنی من احمقم؟
اصلا عشق وجود خارجی ندارد.
همه اش ساخته ی دل خیال بافان ساده سرشت است.
واقعا گیج شدم.
واقعا اسم این حس های مسخره و خنده دار عشق است؟؟؟؟؟//
اگر هست من از آن بیزارم.
کوروش خان واقعا دیگه دارم دیوونه میشم، به نظر شما چه جوری میشه از این گرداب بیرون اومد؟
پاسخ
:
میلاد عزیزم
چرا خودت اذیت کردی؟
عشق را نمی شود خواند. همچنان که روح را نمی شود دید
گویند با دل سرو کار دارد نه با سر.
چگونگی اش را نمی دانم؟
در هیچ بازاری قابل خرید و فروش نیست
جز بازار جنون
که عقلا راه نمیدهند
ادمی را نیز موجودی عجیب و غیر قابل پیش بینی دانسته اند
که درست است.
من چه می توانم بگویم زمانی که فقط مو می بینم
وقتی که عاشق از پیچش های آن گذشته است؟
اگر جنون عشق به سر افتد . دیوانه اش خوانند . آدم دیوانه که پی آبرو نیست
عقل باخته است
اگر چه احمق نمی توان خواندش . که اگر از چشم او بنگریم
این دیگرانند که در حماقت می زیند و او در عشق عقل کل است
که به راستی چنین است.
عاقل بدنبال زر و زور و ... دیگر است
عشق پشت پاه می زند بر هرچه داشته
بادیه نشینی دل می گزیند
با دیو و دد ماجور .با هرآنچه اورا از یاد یار دور سازد بیگانه
ترک خانه و کاشانه می کند
البته با محک این دور زمانه این طلای ناب را نشود قیاس کرد
که طرف بعنوان عاشق بر سر قرار با موبایل. با دیگری نرد عشق می بازد و....
سلام دوست عزیز.وبلاگ قشنگی داری.اگه با تبادل لینک موافقی منو با نام کتابخانه الکترونیکی میبد لینک بده .منتظر جوابتم. موفق باشی
سلام من یک لینک از وبلاگ شما رو در وبلاگم قرارمیدهم لطفا اگر مایل به تبادل لینک هستید وبلاگ من رو بانام بزرگترین مرجعی ادانلود واموزش قرار دهید http://www.fanus7.blogsky.com
سلام کوروش خان
آقا شرمنده فرمودید!
ممنون از حسن توجه و وسعت نظرتون.
خوشحالم که اینارو از زبان شنیدم، در مورد قسمت اول نوشتتون شکی نداشتم ، من بیشتر در مورد ۲ خط آخر شک داشتم که خوشبختانه از زبان شما هم آم را شنیدم و مقداری آرام تر شدم که فردی با تجربه و بلند نظر هم با من هم عقیده است.
باز هم از توجهنون تشکر می کنم.
سپاسگذارم...
دشمنت شرمنده
اگر پروانه پخش نمیدادی هرگز مطلب را آشکارا به عنوان یک پست مستقل نمی آوردم
چرا که سوال در چند پست قبل طرح شده بود و تاخیر باعث میشد
خودت نیز پاسخ را نیابی
ناگزیر اینگونه شد.
عشق نیز در این روزگار همچون تمام واژه ها
دامن تقدس آلوده شده است
آن نیرویی که از یک سو خواب و قرار از آدمی میگیرد و از سوی دیگر طراوت و هیجان و سبکباری میبخشد ُ همان عشق است . و آن نیرویی که تو را در برابر آینه معطل میکند و به ظاهر و ظواهر مشغولت میکند و با لذت طلبی و خودخواهی همراه است ُ نقطه مقابل عشق است ...
فرخ جان
از اینکه به کمک آمدی و سخنی را که گویا از یاد رفته بود افزودی
سپاس گذار مهرت عزیز
ممنوع شدن کارهام در سایت شعر نو!!!!سایت شعر نو کار های مرا محدود کرده و با اینکه نمی خواستم جناب چگنی بروند ایشان نیز رفتند
چه بد است جایی که نمی شود حتی انتقاد کرد!!!
حالا هرچه تند باشد.
همیشه سبز باشی و شاعر
دوست داشتی باعث افتخاره لینکم کنی
www.ghasedakekhiyal.mihanblog.com
مهندس عزیز
لینک شدی با افتخار
و در مورد موضوع مورد نظر.در خانه ات نظری دادم