سخن کوروش  نادرخانی

سخن کوروش نادرخانی

زمزمه های ادبی کوروش نادزخانی
سخن کوروش  نادرخانی

سخن کوروش نادرخانی

زمزمه های ادبی کوروش نادزخانی

امیدوارم دروغ باشه



امیدوارم دروغ باشه

شما هم بخوانید

بچه ساعتی چند؟

نظرات 14 + ارسال نظر
۱۰۰سال تنهایی یکشنبه 16 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 01:14 ق.ظ http://setareiekhamosh.persianblog.ir/

سلام خوبی شرمندتم اون شب این لپ تاب قاطی کرد
مرسی از این که باز اومدی این افتضاح اما در امد جدید و سوئ استفاده از عواطف ایرانی
سکوت تنهات برام خیلی جالب بود
من الان سال هاست پشت ای بن بست نشسته ام
در ضمن نهره نه نعره
اما تنهایی یه گنجی که کلیدش دست یک نفره
به امید یون یک نفر
منتظرم دیگه مطلب جدید اومد

ممنون مهرت عزیز
گویا ما از لبتاپ هام بیشتر قاط میزنیم

کنگان طنز یکشنبه 16 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 06:14 ق.ظ http://kangantanz.blogfa.com

سلام کوروش جان.من از دیروز تا حالا حالم گرفته .مطلبی هم که تو راجع به بچه ها نوشته ٬حسابی داغونم کرد .ترا خدا اینجور چیزها را با صراحت ننویس آدم خرد میشه.نفرین بر زندگی ما .هممون مسئولیم.

نمیشه سید
دلم خیلی می خواهد من هم نخوانم . نبینم
مگر شدنی است؟
درد را میدانیم و درمانش نیز

سحر یکشنبه 16 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 09:35 ق.ظ http://saharstar1.blogfa.com

سلام کوروش جان.خووووووبی عزیزم؟
حالم گرفته شد!
آخه اینا آدمن یا حیوون؟
چیه باعث شده اینکارارو بکنن؟فقر؟
خدا از سر تقصیراتشون نگذره

درد آور بود عزیز
خیلی خیلی
خیلی فراتر از فقر است که نمی شود به راحتی به زبان آورد
گویا باید منتظر بدتر از این هم بود

فتح باغ یکشنبه 16 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 11:23 ق.ظ http://fathebagh.blogsky.com

سلام
خدای من! فاجعه بود ...

یعنی ممکنه همچین چیزی ؟؟
قلبم به درد اومد از خوندنش

آنقدر برایم درد آور بود که
پرحرفی ام را مانع شود

میریام یکشنبه 16 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 11:25 ق.ظ http://miriaam.com

منم هم امیدوار بودم خیلی چیزها دروغ باشه اما متاسفانه نیست. با نخواستن ما هم واقعیت‌ها تغییر نمی‌کنن :)

سپاس از حضور گرمت

آناهید یکشنبه 16 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 01:37 ب.ظ http://www.persianbastan.tk

سلام...منم مثل شما امیدوارم دروغ باشه
خیلی یادداشتتون برای پستم جالب بود...حیف که امروز اینجوریه...حیف

درود بر تو بزرگوار
پست تو زیبا بود و مصداق
مستمع صاحب سخن را بر سر کار آورد
غنچه ی خاموش را بلبل به گفتار آورد

آرسینه یکشنبه 16 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 02:37 ب.ظ http://tabita.persianblog.ir

آخرین سنگر سکوت...

سکوت سرشار از ناگفته هاست
ممنونم

فتح باغ یکشنبه 16 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 02:40 ب.ظ http://fathebagh.blogsky.com

سلام کوروش عزیز
نمی دونم چرا نظرات پست باران باز نمی شه!
شما دومین نفر بودید که گفتید. ولی بقیه تونستند بگذارند.
شاید اگر با گوگل بازش نکنید بهتر باشه با اکسپلورباز کنید. اگه خواستید توی پست قبلی کامنت بذارید من خودم منتقلش می کنم به این پست .
شاید مربوط به قطره های باران باشه که دلم نمی یاد برش دارم . قشنگه!

ممنونم

آره عزیز
احتما از همان قطرات است که بر زندگی نیز روحی دیگر میدهد
ولی من با فایر فاکسم

میلاد یکشنبه 16 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 02:40 ب.ظ

از واقعیت هم واقعی تره.
اگه وقتی از تو خیابونا رد می شیم به جای اینکه بوتیکا، فست فودا، و مغازه های رنگی رنگی رو نگاه کنیم، سرمونو یکم بگیریم بایین تر، این واقعیت های دردناکو می بینیم.
اون وقته که معلوم میشه چه تاثیری روی وجود ما گذاشته میشه!!

در پاسخ دوستی چون تو گفتم
درد را می شناسیم و در مانش نیز
فقط کو همت

راستی ادرس وبت را فراموش نکن میلاد جان

فتح باغ یکشنبه 16 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 03:04 ب.ظ

محبت می کنید یک بار با اکسپلور باز کنید و به من اطلاع دهید آیا باز هم مشکل دارد یا نه ؟ ممنون میشم .

البته یک کپی از کامنتتون می گذارم توی پست مربوطه.

کامنتهاتون همیشه زیبا و خواندنیست . ممنون

ممنونم عزیز
شما لطف داری
چشم باز هم خواهم آمد من هم حیفم می آید
که آن هماهنگی نباشد

میلاد یکشنبه 16 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 03:23 ب.ظ http://chashmanekhamush.blogsky.com

آیا این حزن درونی ما درمانی دارد؟

کس نخوارد پشت من جز ناخن انگشت من

a m i r یکشنبه 16 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 04:46 ب.ظ http://inc.blogfa.com

سلام کوروش جان
وقتی لینک منبع رو باز کردم و مطلب رو خوندم تا چند دقیقه ای مات صفحه شده بودم باورم نمیشد که پدر و مادر هایی وجود داشته باشن که دست به همچین اعمالی بزنن مطمئنا" هیچ کسی با فرزند خودش این کار رو نمیکنه.....(دلیل این بی سنگدلی ها مشخصه)....

روزگاره بد و آدمای نا سازگار

آدم ها ناسازگار پدیده ای هستند زاده ی روز گار خود ساخته
درود بر تو که روشنی

سمیرا دوشنبه 17 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 01:19 ق.ظ

دوست دارم همه این ها کابوس های خوابم باشن اما ...
امید به آنکه فرهنگ و اقتصاد جامعه پیشرفت کنه تا نسل ها من اینجوری اذیت نشن .

ایکاش کابوس بود سمیرا جان
ایکاش
ولی نویسنده خودش در اینجا حاضر شد و تائید کرد

ahoura دوشنبه 17 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 08:33 ق.ظ http://25689.blogfa.com/

چی باید گفت نمیدونم

فقط آرزوی اینکه اینها همه دروغ باشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد