آرزو
برشیشه ی خیالم، الماس ِ آرزو بود
آن قامت ِبلندت تاصبح روبروبود.
باحُسن و روی ِنیکو می رنجم از گریزت
رنجاندنِ عزیزان جانا مگرنکوبود؟
خورشید ِ صبح،داند ،شب زنده داریم را
چشم ِ به خون نشسته،بغضی که در گلو بود.
محروم ِ از حضورت،چون لایقش ندانی
در خلوتِ پریشش ،دائم به گفتگوبود.
بر خار و سنگ و خارا ،بر کوه و دشت و صحرا
دیوانه ِ دل، چو میدید می گفت :بنگراو بود.
جان بلهوس مخوانش، این دلشکسته ام را
این پاکبازِراهت،کی فکرآبروبود ؟
گفتا غزل به یادت ،تا حجّت اش بماند،
بر دفتر ِخیالش ، حرفی که مو به مو بود!
khoob bod
سپاس گذار مهربان
وااااااااااااااااای
محشر بود
صد احسنت
واقعا عالی بود
عجب وزنی
عجب انتخاب واژگانی
عجب حس لیفی.....
واقعا باریکلا کوروش جان
ممنونم میلاد عزیزم
سپاسگذار اینهمه مهرم
ممنون
سلام
وبتون خیلی قشنگه
من اپم
ممنونم لیلی عزیز لطف داری
چشم
slm web bahali dari age mikhai mano be esme دهکده سرگرمی link kon bad behem khabar bede ta linket konam
ممنونم عزیز
از اینهمه لطف
خودت بهتر می دونی کوروش عزیز که شعر یک دنده است و لجباز
و در عین حال هر وقت طالب باشد به زیباترین نحو ممکن ظاهر می شود
آرزو یکی از همونهاست...روان است و مشخص که در جدال برای صرفا شعر گفتن نبودی
بسیار زیبا بود
دست مریزاد استاد
رهاجان تو همیشه به من لطف داشته ای عزیز
نمیدانم این مهر را چگونه پاسخی در خور دهم
فقط با تمام وجودت
سپاسگذارم
سلام
خیلی قشنگ بود. من چون توانائی آن را ندارم که پاسخ شعر زیبایتان را با کلام خود جوابگو باشم از این شعر کمک می گیرم :
داد ترا نمیبرم از یاد، در قفس
ای داد بر تو رفت چه بیداد در قفس
گویی زجان و هستی من مایه میگرفت
فریادها که جان تو سر داد در قفس
دیوار و در گشوده نشد، گرچه صدهزار
چون تو زدند پرپر و فریاد در قفس
چون آفتاب رفتی و من دیر چون غروب
چشمم به جای خالیات افتاد در قفس
از آن همه امید گرامی دریغ و درد
دیگر نمانده هیچ، بجز باد در قفس.
سپاس گذار قدم مهربانه ات پرنیان عزیز
تو کلامت شعر است
و حضورت شاعرانه
ممنونم
نیمه اول زندگی صرف انتظار کشیدن برای نیمه دوم و نیمه دوم صرف حسرت خوردن برای نیمه اول .
بازم مطلبتون پر از احساس و زیبا
ممنون عزیز
از مهر سرشارت