سخن کوروش  نادرخانی

سخن کوروش نادرخانی

زمزمه های ادبی کوروش نادزخانی
سخن کوروش  نادرخانی

سخن کوروش نادرخانی

زمزمه های ادبی کوروش نادزخانی

یادگار کهنه

 

با تو خواهم گفت

آنچه را در پرده های ِ راز می گفتم.

:دیگرم پروای ِ پروازی

در این شب نیست.

 

لیک خو کردم

من به این شبهای تار و تیره و تاریک

جغد ِ شومی را همانندم

مانده در شبراهۀ خورشید

عشق هم در من

حاصل ِ تب نیست.

 

******

 

با تو خواهم گفت

قصه هایِ عشق را ،

هر شب.

گر هزار و یک شبی دیگر.

من بگویم قصه ها

از

وامق و عَذرا

شور بخت ،مجنون

منتظر ، لیلا

خسرو  و ، آن حور وش ، شیرین

ویس یا رامین

جز حکایتهای من با تو

دلبرا

پس چیست؟

 

******

 

پردۀ هر ساز

هم ، سواد و هم بیا ض

رنگ رنگ ، پرده های ِ مانی و ارژنگ

مرغ و گلهای نشسته

روی یک جام ِ بلورین

یادگاری های بر هر  سنگ

یک صدا گویند:

من صدای ِ تیشۀ عشقم

زنده می مانم

گر شکستم

بشکنم ، غم نیست !

 

*******

 

با تو خواهم گفت:

عشق هم درما

یادگار ِ کهنه ی سنگ است

روی یک جام ِ شکسته

آنچه را

در قصه های پیش

همچنان باقی است.

 

*******

 

پس چه گویم

عشق را من

هرچه گویم

حرف ِ تکراریست.

 

 


نظرات 43 + ارسال نظر
بانوی شرق دوشنبه 2 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 08:25 ب.ظ http://www.royavash.blogsky.com

سلام
همش قشنگ و دوست داشتنی بود
فقط چرا آخرش گفتین که هرچی از عشق بگین تکراریه؟؟؟

عشق آن مداری است که روان و آرام
بر دایره اش تن به مرزهای سپهر می ساید
و درون چرخش پرگارش
دورترین غایت ها به هم می رسند...

سلام رویا جان
مگر عشق را تکرار نیست؟
و من هرگز بر مدار مانده گاری و ارامش ندیدمش
همیشه و همیشه در نگرانی از دست دادنیم
بدرستی گفتی عزیز در دایره ایت
تکرار و تکرا
فقط اسمها عوض میشود
و اری دورترین غایت است

بانوی شرق دوشنبه 2 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 09:03 ب.ظ http://www.royavash.blogsky.com

ببخشید
ولی به نظرم تنها چیزی که توش تکرار نیست
عشق...

آه ای عشق!
کاش میشد من و تو
دست در دست قضا
راه به شالوده ی این نظم غم آلوده بریم
و برش اندازیم
سپس از نو فلکی تازه چنان پی فکنیم
که دل آسوده به کامش برسد...

خواهش میکنم بانو عزیز شرقی
این قصه ی عشق است که تکراریست نه خود عشق
همچنان معشوق ِ عاشق نیز تکراری نیست
که این حکایت عاشق و معشوق است که تکراری نیست
راستی سلام و درود برتو مهربان

چه فرقی می کند! دوشنبه 2 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 09:43 ب.ظ http://chefarghimikonad.wordpress.com

به قول حافظ یک قصه بیش نیست، غم عشق و وین عجب‎/ از هر زبان که می شنوم نامکرر است

درود بر نازنین
کاملا درسته عزیز
راستی چرا وبلاگت فیل شد
پریشب اومدم نتونستم از مطالبت استفاده کنم
تو که بی آزاری بودی
از چه تو ترسیدند
هرروز عرصه را تنگتر میکنند
جای تاسف دارد

بازهم بیا مهربون

AM!R دوشنبه 2 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 09:56 ب.ظ http://inc.blogfa.com/

سلام کوروش عزیز خیلی زیبا بود
بابت اشعار زیبات تشکر میکنم
{گل}

سلام امیر جان
خوبی عزیز؟
ممنونم مهربان که همیشه نظر لطف داری
من و یارانم نیز از زحمات تو استفاده می کنیم
شاد باشی همیشه شکوفا

فریناز دوشنبه 2 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 11:45 ب.ظ http://delhayebarany.blogsky.com

سلام استاد
گاه سکوت،زیباترین توصیف عشق است....

راستش منم با رویا موافقم

عشق تکراری نیست
حتی قصه های عشق هم تکراری نیستن

اون احساس هم تکراری نیست


عشق تنها هیجان و شور و نشاط نهفته ی هستی است

تو را میبرد به جاهایی که تا بحال حتی در تصوراتت هم بدانجا راه نیافته ای

اگه تکرار بشه عشق نیست
برچسب عشق خورده


واسه همینه این روزا بر عادت برچسب عشق زده اند
و عشق واقعی واقعا نایابه

به بزرگواری خودتون منو ببخشید به هر حال

فدات
این چه حرفیه فریناز عزیزم
من خوشحال هم میشوم که شما عزیزان در چنین بحث هائی وارد شده و کمکم کنید .
قرار نیست من و تو و دیگران هرچه می گوئیم را درست گفته بدانیم
ما جمعی هستیم که می توانیم از هم چیز یاد بگیریم.

وتائید میکنم که عشق های جوانان امروز به باد میماند
و مثل ماندگاری ادکلن های امروزی است که میزنی و هنوز به در خانه نرسیدی دیگه بو نداره


فریناز دوشنبه 2 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 11:48 ب.ظ

کاش می شد که کسی می آمد

این دل خسته ی ما را می برد

چشم ما را می شست

راز لبخند به لب می آموخت

کاش می شد که غم و دلتنگی

راه این خانه ی ما گم می کرد

و دل از هر چه سیاهی ست رها می کردیم

و سکوت جای خود را به هم آوائی ما می بخشید

و کمی مهربان تر بودیم

کاش می شد دشنام، جای خود را به سلامی می داد

گل لبخند به مهمانی لب می بردیم

بذر امید به دشت دل هم

کسی از جنس محبت غزلی را می خواند

و به یلدای زمستانی و تنهائی هم

یک بغل عاطفه گرم به مهمانی دل می بردیم

کاش می شد که کسی می آمد

باور تیره ی ما را می شست

و به ما می فهماند

دل ما منزل تاریکی نیست

اخم بر چهره بسی نازیباست

بهترین واژه همان لبخند است

که ز لبهای همه دور شده ست

کاش در باور هر روزه مان

جای تردید نمایان می شد

و سوالی که چرا سنگ شدیم

و چرا خاطر دریایی مان خشکیده ست؟

کاش می شد که شعار

جای خود را به شعوری می داد

تا چراغی گردد دست اندیشه مان

کاش پیدا می شد

دست گرمی که تکانی بدهد

تا که بیدار شود، خاطر آن پیمان

و کسی می آمد و به ما می فهماند

از خدا دور شدیم ...

خدا خفه نکنه این مدیران بلاگ اسکای رو که
نه دست زدن گذاشته اند و نه گل و قلب
چند ماهی است که ازشون خواسته ام
وبا اینکه قول دادند ولی هنوز اینکار صورت نگرفته

دست گلت درد نکنه
با این هدیه ی زیبا عزیز


[:S004:]

[:S004:]

[:S004:]
[:S004:]

[:S004:]

ویس سه‌شنبه 3 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 12:45 ق.ظ http://lahzehayenab.blogsky.com

همچو فرهاد بود کوه کنی پیشه ی ما/کوه ما سینه ی ما،ناخن ما تیشه ی ما//بهر یک جرعه ی می منت ساقی نکشیم/اشک ما باده ی ما،دیده ی ما شیشه ی ما//شور شیرین زبس آراست ره جلوه گری/همه فرهاد تراود زرگ وریشه ی ما//عشق شیریست قوی پنجه و می گوید فاش/هرکه از جان گذرد ،بگذرد از بیشه ی ما

درود بر ویس عزیز
امید که رامین خود را یافته باشی
تو با این احساس لطیف و مهربانانه ات
مبادا که مهجور شادی وصال آزارت دهد

شادباشی و همیشه به ما مهر باران

مهسا سه‌شنبه 3 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 02:31 ق.ظ

سلام بر کوروش عزیز
مثل همیشه زیبا بود
موفق باشید

درود و هزاران بر تو نازنین مهسای مهربان


ما چون دو دریچه ، رو به روی هم
آگاه ز هر بگو مگوی هم
هر روز سلام و پرسش و خنده
هر روز قرار روز آینده
عمر آینه ی بهشت ، اما ...
آه
بیش از شب و روز تیره و دی کوتاه
اکنون دل من شکسته و خسته ست
زیرا یکی از دریچه ها بسته ست
نهمهر فسون ، نه ماه جادو کرد
نفرین به سفر ، که هر چه کرد او کرد ...

اخوان ثالث

چقد زود باهم بودنمون خاطره شد سه‌شنبه 3 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 03:34 ق.ظ http://065.blogfa.com

در تصاویر حکاکی شده بر سنگهای تخت جمشید هیچکس عصبانی نیست. هیچکس سوار بر اسب نیست. هیچکس را در حال تعظیم نمیبینید. هیچکس سر افکنده و شکست خورده نیست .هیچ قومی بر قوم دیگر برتر نیست و هیچ تصویر خشنی در آن وجود ندارد . از افتخارهای ایرانیان این است که هیچگاه برده داری در ایران مرسوم نبوده است در بین صدها پیکره تراشیده شده بر سنگهای تخت جمشید حتی یک تصویر برهنه و عریان وجود ندارد ، بفرست برای ایرانیان تا یادمون بمونه چی بودیم



چه زیبا گفته ای را هدیه ی آشنائی کردی
براستی که 14 قرن میبایست میگذشت تا من و ما متوجه شویم که چه ها داشتیم و که بودیم
و حال چه هستیم و کجای این کره ی خاکی قرار داریم
14 قرن ما را بدست خودمان و با زبان خودمان تحقیر کردند و سرزنش
آنهم کسانی که خود چادر نشینی بیش نبودند و ما کاخ نشینان را که
دنیا در عظمت تمدن ما هنوز که هنوز است در مانده
کتابهایمان را سوزاندند و ودانشمندانمان کشتند و متواری کردند و جوانانمان را به تحقیر موالی(برده) نامیدند و خود را سید و مولا
دوست خوبم بد چیزی را واسطه آشنائی کردی که هرگز نمیتوانم نه بگویم
وقدمت را گلباران مهر خواهم کرد
شادباشی و سلامت

آرمان. سه‌شنبه 3 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 07:45 ق.ظ http://abdozdak.blogsky.com/

استاد! به نظرم رسید قصه عشق اگرچه تکراریست اما خودش مشمول تکرار نیست
عشق شعله آتش است
اگر شما توانستید دو زبانه اتش نشان بدهید که یکسان بود حق با شماست

البته می بخشید از زیره بازی مان

کودکانه حرفی در پیش استاد به ذهن آمد که فی الفور از دهان بیرون جست

خوبید عزیز؟

سلام و درود بر آرمان همیشه مهربان
که من را شرمنده ی محبت های خود میکند

همانطور که در پاسخ به نظر فرییاز عزیز گفتم
این باعث خوشحالی است که شما عزیزان انقدر این خانه را از خود میدانید که در جزئیات ان سهیم می شوید
که
باید چنین باشد
من در این نظر یک مثال زیبا از تو یاد گرفتم
هیچ شعله ی اتشی اگر هم سوزان . ولی دو زبانه ی اتش با هم یکسان نیست
ممنون که خیلی هم شاعرانه بود و زیبا
ممنون و باز هم ممنون

verza سه‌شنبه 3 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 08:13 ق.ظ

سلام کوروش

سلام عزیز دل
حال و احال؟
شهر و دبار حدید چطوره؟
امید که پیوند لازم انجام شده باشه

شاد و خندان و روزگار
بروفق مراد


soraya سه‌شنبه 3 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 12:35 ب.ظ http://ghadamhaye-man-to.blogsky.com/

مثل همیشه استاد .......
زیبا و دل نشین بوووووووووووود


درود بر تو ثریای مهربان
من شرمنده محبت های شما عزیزان می شوم وقتی فقط زیبا میبینید
و عیوبش را نادیده میگیرید
سپاسگذار مهرتون

soraya سه‌شنبه 3 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 12:37 ب.ظ http://ghadamhaye-man-to.blogsky.com/

ببخشی نظر قبلی منو تایید نکنی و اینو چون این بچه ها که نمیزارن ادم به کاراش برسه برادر زادم یه مقداری که نه خیلی شیطونه

ثریا جان عقل میگفت که این نظر رو هم حذف کنم ولی دل گفت نه
چرا که به احترام این شیطنت های زیبا و دوست داشتنی (اگرچه کمی آزار دهنده)که گفتی بگذار به یادگار بماند شاید همین شیطون های دوست داشتنی روزی گذرشون به اینجا افتاد و دیدند که عمه ی مهربون و دوست داشتنی داشته اند که بازیگوشی های اونارو به مهربانی بیان کرده و
به اغماضی شیرین تر نگاه کرده
دوستشان بدار همچنان
و امید که همیشه
شادی و شیطنتشون
چراغ خانه اتان باشد

soraya سه‌شنبه 3 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 12:38 ب.ظ http://ghadamhaye-man-to.blogsky.com/

خدای من .....با این ترانه از عشق نه از تو می گویم که عشق نام کوچک توست

من نیز برخلاف ادیان
خدا را همان عشق و مهر میدانم. انکه در عرفان از رگهای گردن به ادمی نزدیکترش میدانند.
و حلاجی پیدا شده و کوس اناالحق یعنی من حقم (خدا)
در واقع نیز چنان است
موهوم برایمان تراشیدند. گاه مردش می پنداریم و گاه زن
گاه جبارش خوانند و گاه رحیم
و.....
ولی خدای من (وگمانم خیلی ها) عشق است
فقط و فقط مهربان است و رحیم
اهورائی است مزدا
پاک و بی آلایش از هرنوع آلایشی

ممنون ثریا جان
باعث میشوی یخ هایم آب شود
و به پرحرفی کشیده میشوم
ببخشید
شاد باشی همیشه

مذاب ها سه‌شنبه 3 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 12:42 ب.ظ http://mozabha.blogsky.com

سلام کوروش عزیز...
اینروزها حرف دل را می سرایی.....
آنهم چه به زیبایی!

قلمت مان و عمرت پر برکت باد ، جان برادر.

سلام بر سپهر عزیز و مهربان
گویا خوشبختانه دوستانی را به جمع یارانم دارم که دلباخته ( ویا دلسوخته اند)
که اینچنین شعر را سخنی ازدل پنداشته اند

سپاسگذار مهر همه ی شما عزیزانم هستم

سحر سه‌شنبه 3 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 01:26 ب.ظ http://www.saharjegar99.blogfa.com

ممنون کورش جان که بهم دوباره سر زدییییییییی

سلام سحر عزیز
مطالب دوست داشتنی جذابیت دارد که ادمی را به خود جذب میکند
من هم ممنونم از چشم رنجه ات

ب ای ها سه‌شنبه 3 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 01:33 ب.ظ http://beiha-safa-sport.blogsky.com

ایول وب
برای تبادل نظر بهم ا هم سری بزن اپ شدی خبر بده تا بیام نظر بدم

سلام دوست عزیز

تو هم وب قشنگی داری
و دستی توانا (البته اگر از خودت بوده باشد ) کهخ خیلی لذت بردم
ممنون که سرزدی

soraya سه‌شنبه 3 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 01:45 ب.ظ http://ghadamhaye-man-to.blogsky.com/

استاد شما مختارید هر نظری دوست داشتید و هر نظری رو خوشایند نبود تایید نکنید و یا تایید کنید
ممنون از این همه لطف و صفا که من قادر به پاسخ نیستم

ثریاجان
منهم ممنونم از اینکه اینهمه بیریا . صمیمی و راحت
اینجا هستی
این خانه نیز امید که به همت شما عزیزان
چنین باشه

آرمان. سه‌شنبه 3 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 02:01 ب.ظ http://abdozdak.blogsky.com/

کوروش جان! اول شعرت را خیلی پسندیدم
"دیگرم پروای پروازی در این شب نیست"

این حرف دل من و دوستان همراه است در این ایام طلایی
جدا سخت محتاج این پروازیم

تا صبح چیزی نمانده

سلام آرمان عزیزم
خوبی مهربان

تو و دوستانم اگر یک کلمه هم برایشان گوارا باشد من به هدفم رسیده ام
چه کنم که عاشقانه هایم را هم تب و تاب روزهای طلائی گرفته

صبح سپیدت ارزوی ماست
گو خورشید را بتابد
دیر کرده است

قندک سه‌شنبه 3 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 02:37 ب.ظ http://ghandakmirza.blogfa.com

سلام و درود. به به. آفرین بر استادکوروش عزیز. ای مطرب عشق پرده بنواز!

سلام و درود بر تو صاحب قلم

آمیرزا شرمنده میکنی
نمیگوئی وقتی که بزرگی چون تو اینگونه کوچک نوازی میکنه
اول باید اورژانس رو خبر کنی

ممنونم بزرگوار

شاد باشی که حضورت باعث شادی و سرور است

soraya سه‌شنبه 3 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 04:08 ب.ظ http://ghadamhaye-man-to.blogsky.com/

هر چه زیبایی و خوبی که دلم تشنه اوست

مثل گل, صحبت دوست

مثل پرواز, کبوتر

می و موسیقی و مهتاب و کتاب,

کوه, دریا, جنگل, یاس, سحر

این همه یک سو, یک سوی دگر,

چهره همچو گل تازه تو!

دوست دارم همه عالم را لیک

هیچ کس را نه به اندازه تو!

فریدون مشیری

سر تعظیم بر تو و شاعر بزرگ فریدون مشیری گرامی

سژاس از اینهمه محبت
و هیدیه ی زیبایت
به من و ما

آناهید سه‌شنبه 3 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 04:22 ب.ظ http://www.persianbastan.tk

سلام.کوروش.جان.مثل.همیشه.زیبا.و.لطیف.از.حرف.دل.نوشتی.وعشق.رو.فریاد.کردی.دستت.درد.نکنه

سلام آناهید عزیز و مهربان

تو و یاران همراه دیگر نیز با حضورت مهربانه ات
گرمای دیگری می آورید که هرم لذت بخشی برایم ارمغان دارد

سپاس گذار مهربانی ات

بانوی شرق سه‌شنبه 3 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 06:40 ب.ظ http://www.mroyavash.blogsky.com

سلام
این آدرس وبلاگ تخصصیه بنده در مورد متافیزیک

سلام و درود بر تو نازنین

و سپاس از ادرس داده الان بازش کردم

اندیشه ی من
اگر اجازه دهی در پیوندهایم داشته باشم
تا هر از گاهی از مطالبش لذت ببرم

وفراموشش نکنم

وسپاس از مهر بسیارت بانو

آفتاب سه‌شنبه 3 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 08:02 ب.ظ http://aftab54.blogfa.com/

قصه ویس و رامین ..
شیرین و فرهاد ...
لیلی و مجنون ...
عشق های صادقانه ی داستانهای ما بود ...
که ما مدیون شاهکار های ادبی سرزمینمون هستیم ..
مرسی از شعر بسیار زیبایتان .

سلام بر آفتاب مهربان

که براستی مهر را از من و ماه دریغ ندارد

وسپاس از همزبانی و همدلیت نازنین

آبرنگ چهارشنبه 4 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 03:30 ق.ظ http://kaghazerangi.blogfa.com

سلام جناب کوروش گرامی
زیبابود و دوست داشتنی//مرغ و گلهای نشسته ،روی یک جام ِ بلورین،یادگاری های بر هر سنگ//

اما چرا همش از عشق به کهنگی یاد کردید؟؟؟

درود بر تو نازنین هنرمند
که شادی ام صد چندان می شود وقتی میبینم که
همراهانی از دلگویان نیز در جمع مخاطبینم دارم
شادی را برایت آرزومندم

آبرنگ چهارشنبه 4 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 03:41 ق.ظ http://kaghazerangi.blogfa.com

استاد گرامی
این وبلاگ شخصی منه
یه نقاش کوچک بیشتر نیستم.
kaghazerangi.blogfa.com

تبریک به پدربزرگ که فلم زیبائی را به دست داد
درود ی هزاران بر تو باد که قدم در راه آفرینش گذاشته ای. در بین هنرها عاشق موسیقی بوده ام . که از بد روزگارمیسر نشد. خوشنویسی را برگزیدم و در مرحله ی ممتاز به دلایلی رهایش کردم و نقاشی را به اجبارهمان روز و روزگار که در کار تبلیغات بودم چندصباحی رنگ پلاستیک به شکل آماتور اموختم ولی هرگز به جد پی نگرفتم
چقدر دوست میداشتم منویات درونی ام را همچنان که تو به زیبائی هویت انسان و زمین را به تصویر کشیدی. بر بوم به نمایش بگذارم.ولی به ساده ترین راضی شدم و بوم کاغذین برگزیدم. حال موفق یا ناموفق نمیدانم
فقط میدانم باید دلنوشته داشت حال بوم و است و کاغذ یا گلدانی سفالی
هرچه باشد . مهم آنست که زنده بودن راحک کنیم چه با قلم چه تیشه


بازهم افتخار همراهی بده عزیز هنرمند
شاد باشی و سلامت

قندک چهارشنبه 4 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 08:07 ق.ظ http://ghandakmirza.blogfa.com

سلام درود بی پایان. فدای بزرگواری ها و بنده نوازی هایت استاد کوروش عزیز.

درود بر تو نازنین یار همراه
آمیرزا وقتی گفتی که اینگاه دیدارمان به اندک میرسد
چقدر دلگیر شدم
اگرچه خصم ولوم ارتباطی را هرچه توان داشته کم کرده
ولی باز سپاس گذارم که سعادتی دیگر به همت تو بزرگوار وشادی خواه ایران دست داد
اهورا را سپاس

باران چهارشنبه 4 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 11:06 ق.ظ http://paieze89.blogfa.com

سلام استاد
چقدر خوشحالم که اینجا هستم
اجازه میفرمایید به ثبت این نشان گرامی در لیست پیوندهای باران؟!

سلام بر لطافت باران که شوینده کج مداری هاست
و جلا دهنده ی دلها
و بخشنده مهربانی ها
خواهش عزیز
منهم بنام مبارکت در صندوقچه ی پیوند یارانم بنام بارانی ات نکهت خواهم اشت به افتخار

شاد باشی و سربلند

behzad چهارشنبه 4 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 12:22 ب.ظ http://shadmehr-music2020.blogsky.com

دورود کوروش جان
زندگی آنقدر ابدی نیست که بتوان مهربانی را فردا مکول کرد پس هر روز بایستی مهربان بود

دل تنها عضوی است که با نگاه لمس می شود
دل تاری است که وقتی بشکند بهتر می نوازد

تقدیم به تو کوروش جان بدورود

هزاران درود مهربان
بله بهزاد جان
تنها چیزی که ماندگار و ابدی است عشق باقی فناپذیراست و هم فراموش شدنی
و چقدر این جمله بکر است و زیبا
سپاسگذار مهربانی هایت عزیز

شادباشی و با عشق جاودان

sambad چهارشنبه 4 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 02:05 ب.ظ http://www.sambad999.blogfa.com

سلام استاد اگه از عکس های جالب و عجیب قریب خوشتون میاد بهم یه سر بزنین و با حضورتون و نظر های با ارزشتون منو راهنمایی کنین ممنونم

درود بر تو سمباد نازنین
واقعا لذت بردم عزیز
طرحی نو و هنجار شکنانه است

امیدوارم دیگر یاران نیز لذت ببرنر
ممنون که خبرم کردی

کوروش چهارشنبه 4 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 03:17 ب.ظ http://www.belisa.blogfa.com

دروووود

دوست عزیز

مر۳۰از این که سرزدی

درود بر تو کوروش نارنین
سودی اگر بوده دو طرفه بوده
و تشگری اگر لازم هم
اینچنین

soraya چهارشنبه 4 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 03:29 ب.ظ http://ghadamhaye-man-to.blogsky.com/

سلام استاد

سلام و درود بر ثریای عزیز

خوبی مهربان؟



محسن نژاد چهارشنبه 4 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 06:31 ب.ظ http://www.payame2.blogfa.com

سلام
لیک خو کردم من به این شبهای تار و تیره و تاریک
هرگز نمی شود به شبهای تیره و تار عادت کرد.جهت رهایی
باید علت تاریکی را جست . تا بتوان ستاره ای یافت و روشنایی عشقش را با علم به نور ان جاوید نگه داشت.

درود بر تو بانوی فرهیخته
روز عشاق را دیو سیاه ِ بداخم .سیاه دل و روزگار سیه کن
در لباس خرافه و جهل پراکنی
مبدل به شبی تیره و تار میکند
بله هنر در ذات خود بدنبال روشن کردن اختری است بنیان کن
بی آنکه جز از مرزهای هنجارشکن کاری دیگر نمیکند
ولی میداند
خورشیدی که او پرتو افکنی اش را تجلی میدهد
کارساز است

سپاسگذار حضور مهربانانه ات بانو

میلاد چهارشنبه 4 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 06:59 ب.ظ http://chashmanekhamush.blogsky.com

احساس سرما می کنم
گویی از جایی سوز می آید
گرد و خاکی عجیب در یک آن بر شعرت نشست!
واقعیت مخفی شده سرانجام آشکار شد...
واقعیت دیر زمانیست که از آن کهنه... می گذرد...
سرمای شعرت حس مشترکیه که قلبمو منجمد کرده!

نه میلاد عزیز
عشق گرما زاست برای عشاق
نور امید است
عشق سوزاننده است
بله واقعیتی است غیر قابل انکار
اگر سرمائی احساس می شود از ناتوانی من است در رساندن پیام
شاد باشی و گرمای دلت افزون باد

پرنیان چهارشنبه 4 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 07:02 ب.ظ http://fathebagh.blogsky.com

سلام کوروش عزیز
چرا تکراری ؟! هرگز تکراری نیست ...

یک قصه بیش نیست، غم عشق و
وین عجب از هر زبان که می شنوم نامکرر است

بسیار زیبا بود ...

سلام بر بانو مهر و اندیشه
عشق را تکراری نمیدانم
در خاتمه حرف من است که تکراری است
چرا که از عشق گفتن خود قصه ای دیگر است
که من برای بیان انچه را که اگر ادامه دهم تکراری می شود
به چنین ختمی رضا دادم
و چه زیبا اشاره ای داشتید به شعر حافظ لسان العشق
بله این قصه از هر زبان گفته و می گویند
در هر هنری
خوشنویسی . نقاشی . پیکرتراشی و.....


سپاس از دقت بسیارت بانو
گلستان اندیشه ات پرگل

ندا چهارشنبه 4 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 08:32 ب.ظ

عشق اگه عشق باشه تکراری نمیشه
ولی دیگه عشقی نیست .
من که دیگه بریدم

درود بر تو ندای عزیز
اری عشق نما باید نامید
اگرچه زمانه و شرایط در آن را نیز نباید فراموش کرد
ایکاش نسل معاصر بتواند مرزهای عشق را با غلاقمندی و بقول عزیزی دوستی و دوست داشتن را تفکیک کند
کمتر دچار مشکل میشود
شاد باشی و امید نایافته را بیابی که وقت بسیار است
به امید

ندا چهارشنبه 4 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 11:15 ب.ظ

بله عشق با دوستی و دوست داشتن فرق میکنه
و همین باعث میشه تکراری نشه ولی ..............

درود بر تو ندای عزیز
چقدر دلتنگ می نویسی که من را که تلنگری گوچک پرت میکند به دلتنگی هایم
دل پر از اندوه نباش
شاید پشت این ولی ها حکمتی خفته است
که من و تو بی خبریم
این سوار شاید ابلیسی بوده در هیبت انسان
البته شاید

شاد باش که غصه ندارد قصه ی عشق حقیقی

نجوا چهارشنبه 4 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 11:57 ب.ظ http://www.shaeranenamieiran.blogfa.com

سلام خدمت دوست عزیز و گرامی
از اینکه هر بار لطف می کنید و به وبلاگ من سر می زنید ممنونم.در رابطه با پیشنهاد خوبتون باید بگم من از اول تصمیم داشتم شاعران را بر اساس ترتیب قرن هاشون در وبلاگ قرار بدم به همین خاطر از فردوسی شروع به نوشتن کردم ولی نمی دونم باید چکار کنم تا هر پست جدیدی که می ذارم زیر بقیه ی پست ها قرار بگیره,اگر امکان داره لطف کرده و راهنماییم کنید.با آرزوی موفقیت برای شما

سلام نجوای عزیز
ممنون که حسن توجه کردی به این پیشنهاد
هدفم هرگز دخالت یا راه نمودن نیست
فقط دیدم اگر پراکندگی ایجاد شود بعد شاید نا ممکن و برای مخاطب که به دنبال مطلب است مشکل افرین شود
لذا من با سیستم بلاگفا اشنا نیستم
در بلاگ اسکای میتوان به صفحات مختلف و نامی اختصاصی اینکار را کرد
سبک خراسانی
سبک هندی یا اصفهانی
دوره ی بازگشت
سبک ...

و...

امیدوارم موفق باشی
همیشه می توانی مرا در کنار خودت بدانی


توحید پنج‌شنبه 5 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 12:04 ق.ظ

درود بر استاد گرامی

خیلی زیبا بود و من باز هم پس بازکردن وبلاگ شما از مطلب جدیدش لذت بردم...

" من صدای ِ تیشۀ عشقم

زنده می مانم

گر شکستم

بشکنم ، غم نیست !"


عالی...

درود بر تو حید عزیز
دیدی که شکستنی بودم
و یاد گرفته ام غم نداشته باشم
دیگه روزگار م من رو تیشه کرده
سنگ شکنم کرده
حال بگذار چند صباحی هم
این تیشه را ...

تو خود خواندی و دیدی بزرگوار

ممنون مهر همیشه گی ات مهربان

فرخ پنج‌شنبه 5 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 12:54 ق.ظ http://chakhan-2.blogsky.com

بله عشق مانند حسادت و آز و ریا و طمع و شهوت و کبر در طول تاریخ تکرار میشود و هیچگاه نسلها حداقل یکی از اینها را ترک نمیگویند .
اما حدیث مکرر عشق دائما زیبا و خواندنی و شنیدنی ست!

درود بر فرخ عزیز همراه دل غمدار
شاد باشی و همیشه شادی گستر

ندا پنج‌شنبه 5 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 01:35 ق.ظ

شرمنده که شما روهم مثل خودم به ورطه دلتنگی میکشونم

دشمنت شرمنده ندا جان
باور کن همیشه به خوشحالی عزیزانم خوشحال میشم و به اندوهشان غمگین

برای همین بهترین ارزویم
شادی دلهاست
شاد باشی نازنین

نسیم پنج‌شنبه 5 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 09:09 ق.ظ http://purebreath.blogfa.com

من صدای ِ تیشۀ عشقم

زنده می مانم

گر شکستم.

ممنونم آقای کوروش مهربون.
خیلی دوست داشتم این نوشته رو.

نسیم جان من ممنونم که لطف داری و مهربانانه نگاه می کنی
واین دلنوشته را پسندیده ایی

سپاسگذارم نازنین

فرخ جمعه 6 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 11:38 ق.ظ http://chakhan-2.blogsky.com

از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر
آری حدیث مکرر است عشق
وبا این همه تا ابد زیباست

درود ادینه بر تو باد

گویا دلتنگی ها نیز
مکرر شده برادر
که دست بردار نیست

ممنون که زیبائیش را یاور شدی فرخ جان

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد