سخن کوروش  نادرخانی

سخن کوروش نادرخانی

زمزمه های ادبی کوروش نادزخانی
سخن کوروش  نادرخانی

سخن کوروش نادرخانی

زمزمه های ادبی کوروش نادزخانی

زندگی

زندگیمان عبث رفتن ماست.

که نهایت

آن را

اوج دلخستگی و درماندن

کور سوئی است که میدارد راه

حال

در  پس اینهمه رنج

چه شود حاصل ما ؟

:ناپیداست

نظرات 21 + ارسال نظر
عسل جمعه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 12:21 ق.ظ http://abip51.blogfa.com/

آنجا که چشمان مشتاقی برای انسانی اشک میریزد، زندگی به رنج کشیدنش می ارزد.

دیشب هرچه کردم تا چشمهایت رابکشم . اشک حلقه های خود را به دور قلم می کشید . در صورتت به جای چشم قلب کشیدم.

عسل جمعه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 12:36 ق.ظ http://abip51.blogfa.com/

همه اشیاء دارای قیمت هستند و این تنها انسان است که دارای حرمت و منزلت است

باز هم اگر بهشت باشم اگر حوایم مرا به خوردن سیبی دعوت کند . خواهم خورد.بهشت را به چه کارم؟


عسل جمعه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 12:41 ق.ظ http://abip51.blogfa.com/

اگر باطل را نمی توان ساقط کرد می توان رسوا ساخت اگر حق را نمی توان استقرار بخشید می توان اثبات کرد طرح کرد و به زمان شناساند و زنده نگه داشت

شاخه هایم را هرس کرد باغبان رویاهام . به این امید که جوانه زنم. نمیدانست که جوانی ام را آتش زد.

عسل جمعه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 12:44 ق.ظ http://abip51.blogfa.com/

مثل آن مسجد بین راهی تنهایم...

هر کس هم که می آید مسافر است می شکند .....

.هم نمازش را، هم دلم را ...

و می رود

آسمان دل
سالهاست
آبستن باران است
نکند مریم ما را
به گناهی ناکرده
به صلیت عشق کشیده اند


عسل جمعه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 12:45 ق.ظ http://abip51.blogfa.com/

وقتی از دست دادن عادت میشود دیگر بدست آوردن هم آرزو نمیشود

زندگی را همه عادت پرشد
چه کسی دیگر
این دل وامانده
داد زند

عسل جمعه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 12:46 ق.ظ http://abip51.blogfa.com/

وقتی‌ تنهائیم، دنبال دوست میگردیم. پیدایش که کردیم، دنبال عیب‌هایش میگردیم. وقتی‌ که از دست دادیمش، دنبال خاطراتش میگردیم، و همچنان تنها میمانیم. هیچ چیز آسانتر از قلب نمیشکند

کوتاه شد عمرم ز فرقت یار. چو روز های زمستان،غروب میرسدم

عسل جمعه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 12:48 ق.ظ http://abip51.blogfa.com/

مردم سه دسته اند. یا نوکر پول ،‌ یا رفیق پول ،‌ یا ارباب پول

دیرگاهیست شده کوچه ی دل بن بستی

فریناز جمعه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 12:54 ق.ظ

استاد دوباره شب زنده دار گشته اید؟

من هم خوابی ندارم انگار...
شب های بی ماه خواب از چشمانم می ترسد انگار...



همین ناپیدا بودن در آرزوی پیدا گشتن ها را دوست دارم



شبتون خوش
پر از آرامش...

سلام فریناز مهربان

ممنونم از نگرانی ات .

اندیشه آمرزش و پروای ثوابت

راه دل عشاق زد آن چشم خماری

شاد باشی و در زندگی سرفراز

عسل جمعه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 01:03 ق.ظ http://abip51.blogfa.com/

زننده ترین حیواناتی که من تا کنون دیده ام چاپلوسانند، آنها از دوست داشتن سر در نمی آورند و فقط تقلید عاشق شدن را می کنند

مهتاب یک امشب مرا ندیده بگیر. می خواهم حرف دلم را به آسمان بگویم: ای آسمان دست تنگی نکن با من مهتاب را من هرشبه می خواهم .

عسل جمعه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 01:08 ق.ظ http://abip51.blogfa.com/

سلام اهنگ وبم قشنگه یانه

بسیار زیباست نازنین
من خیلی دوستش دارم

ویس جمعه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 01:48 ق.ظ

زندگی شاید خیابان درازیست که هر روز زنی با زنبیل از آن می گذرد.

میخانه اگر بود دلی خسته نمی بود
ابروی گره کرده ، لب بسته نمی بود

فی البداهه


ممنون از حضورت ویس عزیز

نگینツ جمعه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 04:11 ق.ظ http://www.mininak.blogsky.com

کلا زندگی مسئله ی مزخرفیه
و چه زیبا گفتید...

ممنونم نگین عزیز
تو همیشه همراهی در راه پرسنگلاخ نت داری
شاد باشی و همیشه برقرار

آرمان جمعه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 08:03 ق.ظ http://abdozdak.blogsky.com/

حاصل ما این دل شیدایی است
غصه ی ما علتش تنهایی است
زندگی چون شمع می زاید امید
سوختن بهتـــــر از نازایی است

استاد قصدم پاسخ به شما نبود
اما هر کجا بوی ناامیدی به مشامم میخورد کله ام بوی قورمه سبزی میگیرد و جو گیر میشوم

شرمنده مهربان

آرمان جان
دشمن ایران شرمنده
تو چرا؟

به خود می بالم که هر از گاهی موجب غلیان احساس در تو می شوم
و این نیز به زیبائی ثمره اش شد

sambad جمعه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 09:31 ق.ظ http://www.sambad999.blogfa.com

بیشتر از این شرمنده ام نکنین استاد

کوه خواهم
تا که فریاد کشم بر سر او
که چرا اینهمه دور
نه صدایی، از او
نه نگاهی بر دل
اشیان ِدل من افسرده است
مرغ من، بال و پرش بشکسته است
شادیم در فلک ناز ِ خیال
به گمانم مرده است.


عسل جمعه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 05:21 ب.ظ http://abip51.blogfa.com/

دیگر نکنم ز روی نادانی قربانی عشق او غرورم را
شاید که چو بگذرم از او یابم آن گم شده شادی و سرورم را

بارقه ی انتظار .رعد آسا خانه ی دل را به آتش جنون مبتلا کرد. آبی بر آن بریز.شاید در خاکسترش دلی در تپش باشد.

عسل جمعه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 05:24 ب.ظ http://abip51.blogfa.com/

پشت پا خوردم ز هر کَس که گفت یار منه

چون که دیدم روز و شب در پی آزار منه

هرکه دستی از محبت حلقه کرد بر گردنم

دیدم این دست محبت ، حلقه دار منه . .

ترک سر کردم
و بر آستانه ی گامهای مهیب عشق نهادم
بی واهمه ای ازفرداها
افسون گر موهایت را
بگو
بر گدامین گلبرگ نازکتر وفا نهاده ای؟


عسل جمعه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 05:25 ب.ظ http://abip51.blogfa.com/

جلوتر نیا!

خاکستر می شوی.

اینجا دلی را سوزانده اند...

وقتی که سر بر آستانه ی دل، این مقدس ترین ِمقدس ها نهاده ام . چه نیازی است مرا به مصحف . که صفحه ی ِ لحظات را می گشایم و خاطرات را به راز و نیاز زمزمه می کنم.


عسل جمعه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 05:34 ب.ظ http://abip51.blogfa.com/

همیشه به کسی تکیه کنید که به کسی تکیه نکرده باشد

و او کسی نیست غیر از خدا

ستاره ای میگفت .عکست را به قاب شب آویختم. صبح که شد خورشید آن را برداشته بود.



عسل جمعه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 05:38 ب.ظ http://abip51.blogfa.com/

اگر چه عاشق برفم بهار هم خوبست
بدان به خاطر تو انتظار هم خوبست
دلم به خلوت تابوت رفت دلتنگم
ولی برای دل من مزار هم خوبست

شعرت را بده تا به خط خوش نستعلیق بر دلم نقاشی خط کنم. و با گل بوته های نگاهم هر روزه تذهیبش کنم.

آناهید جمعه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 08:42 ب.ظ http://www.persianbastan.tk

سلا کوروش جان...زندگی !!!منم خیلی گیجم که چیه این زندگی که اینهمه رنج داره...و توجیهاتمون خیلی ناباورانه کودکانه است...

درود بر آناهید
چقدر دلتنگی ام باعث آزار می شود .وقیکه یارانم کم پیدا می شوند.

امیدوارم دیر آمدن و یا کم نوشتن از سر مشغله های شادی آفرین باشد.

بله این گیجی را بارها خواستم تا از طرق مختلف به معنائی برسم.
نشد

شاد باشی و همیشه فروزان

ر ف ی ق شنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 07:12 ب.ظ http://www.khoneyekhiyali.blogsky.com

وما عادت کرده ایم در پیدای زشت زندگی همچون دانه ای باشیم که شور و شوق روییدن در درونمان می میرد ودر ناپیدای زیبای زندگی آرزوهایمان در دلمان می پژمرد ... این سرگذشت دردناک و سرنوشت بیحاصل ماست که زندگی نام دارد... سلام ، استاد دل ، بی تو بودن را تحمل کردن ، نتوانم

صخره به موج گفت:دریای به این بزرگی را رها کرده ای و خودت رابه می رسانی که چه؟ موج گفت:من در پی آرامشم ولی تو چه سخت استقبال می کنی!!!!!!

درود بر رفیق شفیق و همیشه همراه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد