سخن کوروش  نادرخانی

سخن کوروش نادرخانی

زمزمه های ادبی کوروش نادزخانی
سخن کوروش  نادرخانی

سخن کوروش نادرخانی

زمزمه های ادبی کوروش نادزخانی

از هر دری سخنی

با توجه به ازدیاد آمار دوستان ِپیوند شده یا تبادل لینک کرده .بنده شرمنده ی عزیزانی می شوم که لطف کرده و لااقل هراز گاهی حالی می پرسند . من نیز  ادای دین می کنم. و لی عده ای از این عزیزان فقط اسمی در کنار وبلاگ به عنوان پیونده ها یا لینک دوستان می خواهند.

لذا از همه ی هم پیوندیان عزیزم که تمایل به ادامه ی پیوند ندارند .و روزی آمدند و گفتیم تبادل لینک کنیم . کردیم و دیگر بهایی به این ارزشمند قائل نشدند عرض می کنم. حقیر یک هفته به خودم فرصت میدهم تادر صورت تمایل اعلام کنند می خواهند به دوستی ادامه دهند یا هنوز به همان اسم بسنده می کنند. در غیر اینصورت حتی اگر یک سویه  هم باشد. ویرایشی در لیست خواهم کرد . با پوزش ازعزیزان

پی نوشتی به ضرورت"

متن فوق ،یا بقول دوستی التیماتوم. به عزیزانی است که سال به سال یاد دوست نمی کنند ویار خاطر نیستند و شده اند بار قاطر.فقط لینگستانمان را شلوغ می کنند.وگرنه انان که چشم رنجه میدارند بر چشم ما هم جایشان است.

jb0hlcg0hvts5cqj7s13.jpg

هوا گرم بود و عرق از بند بند تن فرو می ریخت

و مرد میبایست  کاری می کرد.

یا در جوی وسوسه انگیز باغ ِهمسایه تنی را به آب  خنک وگوارا می سپرد

یا دل به دریای رنگ رنگ هوس می سپرد،و هردم امواج پست و بلندی را به قایق تن فرسوده ی خود هدیه می کرد .

اما

او مرد جنگل بود .آموخته ی سروهای قد برافراشته.آبشخورش بیشه های شیرپرور بودو مرام جنگلبان پیر را به تاج داری اندیشه رسانده بود

دریغش  آمد کار شغالان هرزه رو ومانده خوران کفتار صفت را پی بگیرد.

دراندوه .

ودر گرماگرم شتاب ناک ِ نیاز

مرد می بایست کاری می کرد

عده ای را جیره خوار خوان ِبه یغما رفته ی موطن کرده بود و ویار بهره از آن.

عده ای را نیز هوای خوک سیسرون *در سر

در هنگامه ای که تنها او بود واو . یاران را شولای وطن کرده بر دوش را میدید و او را خاک نداشته . زمین گیرمی کرد.

احساسی که کاش چون سیبی کرمو دور می انداخت

وناچار نبود اینهمه در زندگی اش درخت کاش ،بکارد.

وماند . با امید اینکه بشود زندان را به گلهای تزئینی  ِ مجازی آراید. و بر رف دل آئینه خوشبختی گذاشته و رقصی بی خیالانه ، در آتش نهانی خویش به نظاره نشیند.......


 

پانویس:سیسرون گوید در کشتی ای در نشسته بودیم که سوراخی در آن ایجادشده بود. ودر حال ِ  غرق شدن بود.همه را هراس مرگ در سر افتاده بود. دیدم خوکی را که

بی اندیشه ی مشغول نواله کشیدنت آلت خود است.

 بگذریم


2vx1flootcsu2ajmiucx.jpg

سنگدل

 

 

هر پای بلغزد ، زنگاهی که تو داری

هر دل چو غریقیست ، به چاهی که تو داری

 

ای سرو قد ،آن روی ِچو گل ، زلف سیاهت

ابروی ولب و ،روی چو ماهی که تو داری

 

هر مرد ِ یلی ،رأیت اسپید بگیرد

تسلیم شود ،پیش سپاهی که تو داری

 

ای سنگدل این شیشهء ،شکسته است،مبادا

پایت بخلد ،شیشه به راهی که تو داری

 

افسوس که تو ،صحبت ِ دل را نشنیدی

نشنیدی و دل،مات زآهی که تو داری

 

تو مهر پرستی ،چو منی ،پیرو ِ آئین

معبود تو ،عشق است،الهی که تو داری

 

محبوب رخی ،قامت مطلوب تو داری

تنها ،همکه خوبی است ،گناهی که توداری



 

 



نظرات 55 + ارسال نظر
سیما سه‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 12:27 ق.ظ http://www.asheghezendegi23.blogfa.com

سلام کوروش عزیز
ممنونم
منم امیدوارم دوست خوبی واسه هم باشیم
شعر زیبایی بود لذت بردم.

سلام به روی ماهت مهربان
بند اول پست اخیرم را ممنونم که بی نیازم کرد با درک بالایی که از تو دیدم
آخه احساس اخیرم توامان شد با لطف تو نسبت به تبادل لینک

ممنونم از اینهمه همراهی

ویس سه‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 12:45 ق.ظ

مرا حذف نکنید که سخت دلم می گیرد

داستان قشنگ بود ولی شتابزده تمام شد یا ادامه دارد؟خطی که کلمه ی شولا داشت،معنی تمام جمله برایم مبهم بود.

شعر خیلی قشنگ بود به گمانم در وزن:مفعول مفاعلن فعولن است.بحر هزج را دوست دارم.

توانا باشید.

درود بر ویس عزیزم
مرا چـــــــــــــــــــــشم در آید اگر که روزی اینهمه چشم رنجه ی محبت عزیزانم را نادیده انگارم

اشارتم به عزیزانی که یار نشدند و بار خاطر شدند


از اینهمه لطف بسیارها سپاس دارم

شاد باشی و برقرار

سیما سه‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 12:53 ق.ظ http://www.asheghezendegi23.blogfa.com

سلامی دوباره
با اجازه متنی که اول نوشتین رو کپی کردم واسه خودم.چون نمیدونستم واسه این کار یعنی وبرایش لینک ها چی بنویسم
ممنونم

سلام سیما جان
خواهش می کنم عزیز
این چه فرمایشی است
امیدوارم فضا آنقدر ارام باشد که خیالت چون قایقی در دریایی ارام
به پیش رود

ر ف ی ق سه‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 01:19 ق.ظ http://www.khoneyekhiyali.blogsky.com

در کشاکش مطلب اشاره ای شد به حکایتی که رنگ از رخ بنفشه ها پرید و خون از جگر لاله ها سرریز شد و چروک بر چهره ی خورشید نشست ...
بی خیالی بعضی ها مثل آن چهار پای قصه تان گیسوان بلند تاریخ را هم به سپیدی می کشد و چه زجری می کشد تاریخ از اینان ...
سلام بر استاد عزیز و گرانقدر
امید آنکه این حقیر را از شاگردی تان محروم نسازید ...
در محضرتان تا همیشه ی دنیا درس پس می دهیم ...

مارا بی بهاست سر بر آستان بی ریای دوست


سرخی این آسمان از رنگ چشمان من است
غرش تند نگاهت. تندر ِ جان من است
اخم تو اتش زده بر جان و هم ایمان من
گربه مهرم ننگری . دوزخ گلستان من است


(کوروش)

مسافر سه‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 01:29 ق.ظ

سلام
براستی اگر مرد به باغ همسایه و آب خنکش برای زدودن گرمای تن پناه می برد
و زمین گیر ِ خاکِ نداشته نمی شد
به جای حسرت و کاش برای آراستن زندان با گلهای مجازی ، نظاره گر گلهای زیبای طبیعی نبود؟
مالکیت خاک مهم تر است یا نحوه بهره بردن از آن و کاشت گلها و لذت بردن از آنها؟
به اینجا که می رسم هنگ می کنم و ترجیحا shut down. مغزم no response می دهد و می گوید بشین جات بینیم بابا!

سلام مهربان من

نه عزیز
تو زیباترین برداشت را داشته ای

اگرچه خودم از ابهام زیادش در هراس بودم

ممنونم نازنین

مسافر سه‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 01:32 ق.ظ

استادی مسن داشتم که بیشتر عمرش – سالهای طلایی- را در لندن زیسته بود و کمتر در وطنش ایران بود
جمله ای گفت که هنوز هم به آن فکر می کنم
اون طرف راحت زندگی می کنی ... این طرف خاکمه! زادگاهمه ... سرزمینم. می گفت:
I com from Dezfol
اما باز خیال بازگشت داشت به لندن
این متن شما من رو به یاد ایشان انداخت. اینکه واقعاً باغ همسایه را صاحب نیستم اما زیبایی هایش به قدری هست که
یک دل سیر بی نیاز و خنکم کند.
اینجا خاک این باغ از آن ِ من است و به من اجازه کاشت شخصی هم نمی دهند و اساساً کاشتن در زمینی شخصی اینجا کلی تو در تو دارد.
و در نهایت انصراف می دهم و به زندگی کسالت بارم ادامه می دهم و باغ همسایه را از دور با حسرت تماشا می کنم.
این همه مرارتی که من برای باغبان شدن و آباد کردن زمین حاصلخیزم در اینجا متحمل می شوم اگر برای گرفتن مجوز ورود به همان باغ آماده همسایه را بکشم زندگی ام موفق تر نخواهد بود؟

گاهی هم به این فکر می کنم که اینجا رسم بر این است همه بکارند و عده ای معلوم بهره برند. و در نهایت نام این زمین را بگذارند ... که تو سهمی از آن نخواهی داشت
چه شد تلاش آنهایی که روی این خاک عرق ها ریختند؟

باز هم سپاس بر بانوی مسافر مهتاب

از کنکاشی به درونیات پریشان تراویده ی عجول

ممنونم مهربان
و چه زیبا گفت آن استاد مسلم

I com from Dezfol


روزی را که می گفتند ایران را می کنیم
و امروز می گویند میروم سوئد

امید رخت بربسته از این دیار؟

نمیدانم

آیا خاکستر مانده
آتشی در دل دارد؟


بهار مامان امیر سه‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 09:23 ق.ظ http://oribad.blogfa.com

سلام بر کوروش عزیز...
اول: امیدوارم بنده جز حذف شدگان لینکدانیتان نباشم چون به این دوستی میبالم..
دوم: متنتان بسیار زیبا بود همین که مرد نمیخواست راه شغالان و کفتاران هرزه را در پی بگیرد نشان از عظمت روحش بود هر چند که تنش در عذاب گرمای جهنمی بود.. این نشانه عزت نفس یک آدم آزاد است...
سوم...شعر فوق العاده بود..

سلام بر بهار عزیز

مگر می شودبهار را از زندگی زمستان زده امان حذف کرد

ممنونم از اینهمه شما عزیزان

امیدوارم زندگیت همیشه به بهار مزین باشد

شکلات تلخ سه‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 10:39 ق.ظ http://www.mahemany.blogfa.com/

درود بر دوست گرامیمان ...
من هم بسیار از رفیقان کم لطف و نیمه راه دلگیرم، به همین دلیل جسارت ثبت و ثبت شدن را به خود نمیدهم به گونه ای من بی سرزمین تر از بادم، و چون جایی هم ثبت نمی شوم پس :
ما خانه بدوشان غم سیلاب نداریم ...
از طرفی هم دوستان خردمندی چون شما در این روزگار بسیار نایابند، پس به خود اجازه ی لینک کردن و لینک شدن نمیدهیم که اگر احیانا زمانی به دلیل مشغله های فکری یا شغلی یا ...... دیر به دیر به دستبوس آمدیم موجبات دلگیری شما دوست گرانمایه را فراهم نکرده باشیم ...

درود بر مهدی عزیزم

من دلگیر از کسی نیستم

وقت می خواهم کوله ام را کمی بتکانم

تا راه در پیش رو راه راحت تر طی کنم


با اینکه پیمان با من نداری
ولی همیشه به شیرینی حضورت گرما بخش دلم بود

که پیوند ما قلبی شده

سپاسگزارم عزیز

مهرداد سه‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 10:51 ق.ظ http://kahkashan51.blogsky.com

تا چند طلب باشد ومطلوب نباشد
خون گریم ونظاره ی محبوب نباشد
هر ناله میان من او قاصد دردیست
دل سوز مرا حاجت مکتوب نباشد
هر جا که شکافند دل مهرپرستان
یک ذره نیابند که مجذوب نباشد.

سلام
استاد عزیزما بودیم وهستیم، مگر میشود روزانه از بوستان شما گلی نچید.

وقتی دل سودایی می رفت به بستان ها —— بی خویشتنم کردی، بوی گل و ریحان ها

گه نعره زدی بلبل، گه جامه دریدی گل —— تا یاد تو افتادم، از یاد برفت آن ها

ای مهر تو در دل ها، وی مهر تو بر لب ها —— وی شور تو در سرها، وی سر تو در جان ها

تا عهد تو دربستم، عهد همه بشکستم —— بعد از تو روا باشد، نقض همه پیمان ها

تا خار غم عشقت آویخته در دامن —— کوته نظری باشد، رفتن به گلستان ها

آن را که چنین دردی از پای دراندازد —— باید که فروشوید دست از همه درمان ها

گر در طلبش رنجی، ما را برسد شاید —— چون عشق حرم باشد، سهلست بیابان ها

هر تیر که در کیشست، گر بر دل ریش آید —— ما نیز یکی باشیم از جمله قربان ها

هر کو نظری دارد، با یار کمان ابرو —— باید که سپر باشد، پیش همه پیکان ها

گویند مگو سعدی چندین سخن از عشقش —— می گویم و بعد از من گویند به دوران ها


درود بر مهرداد عزیزم

باز هم تکرار می کنم بعضی عزیزانم

تبادل لینک دل کرده اند

سپاس داره همه ی آنان

امید سه‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:45 ق.ظ http://garmak.blogsky.com/

استاد
ننوشته اسم ما را میخواهید پاک کنید؟

نه عزیزم

امثال شما عزیزان که تعدادتان کم هم نیست

در دلم لینک شده اید


امیر سه‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 12:49 ب.ظ http://armiya.net

درود بر کوروش ارجمند
مثل همیشه نوشته ی زیبایی بود..... در ضمن شما رو تو وب سایت جدیدم پیوند دادم...

درود بر امیر همیشه مهربانم

که قلبم را برایش لینگستان نامش کرده ام

بهار سه‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 01:18 ب.ظ http://www.aziizom.blogfa.com

سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام
آپپپپپپپپپپیم .بدو بیاااااااااااااااااااااااا...
___________$$$$$$$$______$$$$$$$$$
__________$$$$$$$$$$$$__$$$$$$$__$$$$
_________$$$$$$$$$$$$$? ?$$$$$$$$__$$$
_________$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$__$$$
_________$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$__$$$
__________$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$__$$$
____________$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
_______________$$$$$$$$$$$$$$$$$
_________________$$$$$$$$$$$$$
____________________$$? ?$$
______________________$$$
_______________________$
______________________
____________________
_________________
_______________
_____________
___________
_________
_______
_____
____
___

امید سه‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 02:05 ب.ظ http://garmak.blogsky.com/

ما غلام خانه زادیم
چون خسی بر روی بادیم

دل بکندیم و بریدیم
خانه مان من جمله دادیم

کلبه مان اینک همین است
گر محقر لیک شادیم

پاسخ به سوال استاد عزیزم

امید ی نوشکفته آرمانی
گل بشکفته ی این بوستانی

دلت را محترم گردیده خواهت
اگرچه خدشه ی این سازمانی

تمام کلبه ی وبلاگ از تو
بنام تو کنددر فشانی

ولیکن من کله از سر بگیرم
که تو نور یبرای خان و مانی

سیما سه‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 03:01 ب.ظ http://www.asheghezendegi23.blogfa.com

سلام کوروش عزیز
خواهش میکنم این چه حرفیه.
خوشحالم از دوستس با شما

سلام سیما جان

باور کن من هم خواسته ام خبر داشتن از حال و روز هم است
در پست های دوستانمان گاه نه تنها با روحیاتشان که روزگار اشنا شده ام
در غمشان غمگین و در شادیشان شاد شده ام

مسافر سه‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 03:09 ب.ظ

شما لطف دارید جناب
خیلی خوب و واضح فرمودید که "امید رخت بر بسته از این دیار؟"
فکر می کنم روی خاکستر آپ ریخته اند ...
اگر امیدی بود و آتشی در خاکستر که ...
---
در مورد پی نوشت به ضروت یک سوال ...
الان ما جز کدام دسته هستیم آیا؟ گزینه هیچ کدام صحیح می باشد؟
برای مسافرها التیماتومی ندارید؟

در فلق بود که پرسید سوار

آسمان مکثی کرد

رهگذر شاخه نوری که به لب داشت به تاریکی شن ها بخشید

و به انگشت نشان داد سپیداری گفت نرسیده به درخت

کوچه باغی است که از خواب خدا سبزتر است

و در آن عشق به اندازه‌ی پرهای صداقت آبی است

می‌روی تا ته آن کوچه که از پشت بلوغ سر بدر می‌آرد

پس به سمت گل تنهایی می پیچی

دو قدم مانده به گل

پای فواره جاوید اساطیر زمین می‌مانی

و ترا ترسی شفاف فرا می‌گیرد

در صمیمیت سیال فضا خش خشی می‌شنوی

کودکی می بینی

رفته از کاج بلندی بالا جوجه بردارد از لانه نور

و از او می پرسی

خانه دوست کجاست.


نسرین عزیز
شما جزو انهایی هستی که در لینگستان دل پیوند خورده ای
اگر ادرس بدهی که حتما سختی راه رسیدن آسان تر خواهد بود

y سه‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 03:36 ب.ظ http://amore2.blogfa.com

salam ostade mohtaram
khub hastin?
weblogee vaghean zibai darin va dar eyne hal kheili por mohtava
rastii ba tabadole link movafeghin?
kheili khoshalam mikonin
paydar bashid

درود بر تو یاس عزیز
دکتر کوچلوی خوشبخت بزرگ دل
بله عزیز
منتها با امید به ادامه ی دوستی های مانده گار

شاد باشی و همیشه پر احساس خوشبختی

کوروش سه‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 04:27 ب.ظ http://shabeakhar.blogsky.com

سلام.با این که مدت زیادی از دوستی من با شما نمی گذره ولی از این دوستی خیلی خوش حالم.
حتی اگه شما منو لینک نکنید من شما رو لینک کردم.خودتونم اجازه دادین.

درود بر کوروش عزیز

گویا سوء تفاهمی پیش آمده به علت پست اخیرم
من نه تنها هیچ دستی را برای دوستی رد نمی کنم که به گرمی نیز
می فشارم.

با افتخار در کنار یارانم جای گرفتی

به امید هرچه صمیمانه تر شدن پیوندها

شکیبا سه‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 04:44 ب.ظ http://kavirbienteha.blogsky.com

سلام کوروش گرامی

امیدوارم که منو حذف نکنید...
راستی وبلاگ من یه تغییر کوچولو کرده
یک نویسنده دیگه داره که قلمش خیلی بهتر از منه...

کاش منم میتونستم شعر بگم...
اگه میتونستم حس و حال این روزامو همینا رو میگفتم
به راستی چرا بعضی وقتا خوب بودنا گناهه؟!
انگار ارزشها دارن جون میدن و بدی ها دارن تبدیل به رسم زمانه میشن...

با ارزوی بهترینها برای شما

سلام بر شکیبای مهربان و عزیز

خواستن توانستن ِ شکیبا جان
منم هر گاه کاری از دستم برم آمد در خدمتم

تو نیز مثل خیلی عزیزان دیگر لینک مان به یک قرار داد وبلاگی نیست
من از مطالب زیبایت همیشه بهره برده ام

شاد باشی و همیشه استوار

خاطره سه‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 05:10 ب.ظ http://r

سلام
من از دوست های تازه ی شما هستم نمی دنم اون مطلب اول که نوشتید شامل من هم می شه یا نه؟
استاد سبک شعری شما فوق العاده است من مشتاقانه شعر های شما لذت می برم...
حمل بر بی ادبی نباشد گاهی وزن در شعر شما گم می شود ولی مطالبم و موضوعاتی را که انتخاب می کنید بی تعارف بگویم منحصر به فرد است
بی ادبی شاگرد خود را ببخشید.

درود بر تو خاطره عزیز
من هرگز اشاره ام به تو یا عزیزانی نیست
که مرا به رنج چشم خوذ شرمنده می کنم
وراه پیو ند و تبادل لینک را هم نبسته ام .
هنوز هم رویی گشاده از عزیزانم استقبال می کنم
ولی در پوند هایم
هستند کسانی که دیرگاهی است با انکه در فرصت های ادای دین کرده ام
ولی یا هرگز اپ نمی کنند یا تمایلی به ادمه ی پیوند ندارند

گفتم به این طریق انبان سبک تر کنم تا شرمسار عزیزان پر مهری که محبت دارند نشوم


ضمنا از لطفت به خودم سپاس دارم
بله عزیز
بقول فروغ گاه گره ای در طناب باعث استفاده نکردن از طناب نمی شود
اگرچه سعی دارم به وزن پایبند باشم

ممنون مهربانیت

شنگین کلک سه‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 05:15 ب.ظ http://shang.blogsky.com

درود بر مردان جنگل و بیشه های شیر پرور
پی نوشت هم که ربطی به ما ندارد
خدارا شکر شنگ از اول هم یک ستاره در
هفت آسمان نداشت .
همیشه شاد باشید


درود بر شنگ عزیز
کاش این کامنت را قبل از پس اخرت می نوشتم

ممنونم که قلمت ساحراست و غلیان کننده ی احساس

ستوده سه‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 05:31 ب.ظ http://saba055.blogsky.com/

سلام استاد عزیز.
یاد خنکای آب رودخانه افتادم
دلم بدجوری هوس آب تنی در رودخانه را کرده ولی حیف که نشد
ولی من باید به مراد دل برسم چون من ستوده ام

سلام بر ستوده ی مهر و ماه

امیدوارم همیشه اسب مراد را سوار باشی

اگر به گلستان می آمدی حتما
میشد در رودخانه دل به خنکای روحبخشش سپرد


ستوده سه‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 05:33 ب.ظ http://saba055.blogsky.com/

کار خوبی میکنید استاد هر کس که فقط نامش هست ووجودش نیست باید حذف شود این یک قانون است
شعرتان نیز مانند همیشه زیبا بود
افسوس که تو ،صحبت ِ دل را نشنیدی

نشنیدی و دل،مات زآهی که تو داری
بخواند تا بداند

ستوده جان
آخر هفته دفتر حضور و غیاب را می برم دفتر مدیر

اسامی نخودی و بی خودی را حذف می کنم


ممنونم از مهربانی همیشگیت

بهار سه‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 10:40 ب.ظ http://www.aziizom.blogfa.com

درد جانکاه مرا کس نشناخت اه جانسوز مرا کس نشنید
هیچکس اینهمه با درد نساخت هیچکس اینهمه بیداد ندید
انکه با ما ز صفا دم میزد جز به فکر هوس خویش نبود
انکه در عرصه پهناور عمر گامی اسوده نرفتست منم
وانکه با انهمه امید دراز کامی از کس نگرفتست منم
کس ندانست که دیوانه کیست؟ اینکه از دشت جنون می گذرد
هیچکس با من غمدیده نگفت که شب و روز تو چون می گذرد؟
گر چه در راه تو ای لعبت مست دین و دل باخته چون پیش منم
دیر گاهیست که با چنگ سکوت نغمه پرداز دل خویشتنم.

تو به من خندیدی
و نمی دانستی
من به چه دلهره از باغچه همسایه
سیب را دزدیم
باغبان از پی من تند دوید
سیب را دست تو دید
غضب آلوده به من کرد نگاه
سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک
و تو رفتی و هنوز
سالهاست که در گوش من آرام آرام
خش خش گام تو تکرار کنان
می دهد آزارم
و من اندیشه کنان غرق این پندارم
که چرا
خانه کوچک ما سیب نداشت

کنگان طنز سه‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:28 ب.ظ http://kangantanz.blogfa.com

کوروش خان مرا نوک اوت نکنی

سید تو که صاحب خانه ای برادر


نیلوفر سه‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:33 ب.ظ http://ensan8707.blogfa.com

درود

عشق مثبت ..... عشق در حد پرستش ...و نگاه ظریف به معشوق ...
قدرت عشق ..

آنچه از ما محافظت می کند - شرارت ما نیست -
بلکه انسانیت و قدرت عشق ماست ..

مثل همیشه با قدرت عشق .... ممنون عزیز

عسل چهارشنبه 29 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 12:09 ق.ظ http://abip51.blogfa.com/

سلام خوبی آپم منتظرتم[گل]

سلام عسل عزیز

رها چهارشنبه 29 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 12:43 ق.ظ

سلام پیشکسوت اپم

سلام رها ی عزیزم

کوروش چهارشنبه 29 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 01:50 ق.ظ http://www.belisa.blogfa.com

دروووود بی پایان بردوست گلم

با دوشعرنو به روزم

بیه ونظرحرفه ای بده

1ضعیف2متوسط3خوب4بسیارخوب 5عالی6شاهکار

همراه بادلیل

نظرسطحی ندین حتی شمادوست عزیز.....ه


منتظرم


[گل][لبخند][گل]

درود بر تو کوروش عزیز

ممنونم از حسن نظزی که داری
اگرچه من خود نیز اکابری و کارآموز این راهم

شکیبا چهارشنبه 29 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 09:29 ق.ظ http://fmagh.blogfa.com

من عاشق شعراتم خیلی قشنگ مینویسی

درود بر شکیبای عزیز

ممنونم از اظهار لطفت

امید چهارشنبه 29 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 10:03 ق.ظ http://garmak.blogsky.com/

این حقیرت مفتخر از لینک شد
گرمک ما فاتح این رینگ شد

بی نهایت لطف کردی ای عزیز !
بعد از این هم بر من ات از مهر ریز

تو بزرگی . مهربانی .عاشقی
تو رفیقی جاودانی عاشقی

تو امید ی در میان دوستان
همزبانی آرمانی عاشقی

y چهارشنبه 29 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:35 ق.ظ http://amore2.blogfa.com

salam
kheilii mamnun az hozuretun va mamnun az tabadole link
pas man ba ejaze linketun kardam

سلام یاس عزیزم
لینک انجام شد نازنین
ولی
اگر به پیت اخیرم دقت کرده باشی . من تصمیم دارم عده ای از پیوندهایم
را حذف کنم.
لذا امیدوارم رعایت اصل و هدف پیوند را تداوم دوستی هاست کنیم
سپاس گزار مهرت

y چهارشنبه 29 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 02:45 ب.ظ http://amore2.blogfa.com

salam
bale midunam khundam postetun o
ishalaa

mamnun babate link

درود بر تو یاس خوش بوی امید

صبا.. چهارشنبه 29 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 03:59 ب.ظ http://bighararihayeman.blogfa.com

سلام استاد عزیز!بالاخره من هم نشانی دار شدم تو این دنیا....اگر مایلید قدم رنجه بفرمائید!شاد زی مهر افزون...

درود بر تو صبای عزیز

خانه نو مبارک

حتما با افتخار خدمت خواهم رسید

چه فرقی می کند! چهارشنبه 29 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 04:44 ب.ظ http://chefarghimikonad.persianblog.ir/

سلام کورش عزیز

ای سنگدل این شیشهء ،شکسته است،مبادا

پایت بخلد ،شیشه به راهی که تو داری

این بیت لبخند را به لب ما مهمان کرد ... شاد باشید تا همیشه

خیلی خوشحالم
باعث شدم لبخند بر لب نگار عزیزم بنشیند

سلام نگار جان

نازنین چهارشنبه 29 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 05:11 ب.ظ http://rainy1989.blogsky.com

درووووووووووووووود استاد
البته لینک موندن در وبلاگ شما سعادت بزرگیه و من خوشحالم که این افتخار نصیب من هم شده
البته برخی قصدشون فقط لینک شدنه و بعدش فراموش میکنن
البته من اگه کم سر میزنم کمتر هم نت میام
گاهی هم در برابر پست های زیباتون جز سکوت نمیشه چیزی گفت

درود بر نازنین نازنینان

در قالب یک اصطلاح گاهی ادمهایی در پیوند قرار می گیرند
ولی عزیزانی چون تو هستند که
در دل لینک می شوند

همیشه در مقابل محبت هایت کم می آورم

سپیده چهارشنبه 29 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 06:52 ب.ظ http://www.moonlightshadow.blogfa.com

سلام.لذت بردیم از وصف الحال این مرد جنگل
سخت کوش و سخت جان و سخت تن و یک یل
موفق باشید

درود بر سپیده سرزده ی آشنائئ

ممنون تابش امیدوارانه ات نازنین

ستوده چهارشنبه 29 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 06:59 ب.ظ http://saba055.blogsky.com/

کار درستی میکنید استاد .
نام های اضافه را باید چه از زندگی وچه از وبلاگ حذف کرد .

درود بر ستوده ی عزیز
ممنونم مهربان بابت همه ی همراهی هایت

کنگان طنز چهارشنبه 29 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 09:34 ب.ظ

سلام.

درود بر تو

negiiin چهارشنبه 29 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 10:21 ب.ظ http://silent.blogsky.com

حرف نداشت عاالی ببخشید دیر اومدم

آپم...

پاینده باشی نگین عزیز

ممنون از مهر همیشه گی ات

محمد چهارشنبه 29 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 10:38 ب.ظ http://mohamad-asa.blogsky.com/

درووووود بر کوروش عزیز
خوبین؟
بازم مثل همیشه زیبا و دلنشین

البته امروزه بعضی دلها هم مثل سوپرآلیاژها یا الماس سخت شده اند (تو تخصص خودم همینا رو یاد گرفتم)، آخه سحتی سنگ یه حدی داره، حتی آب با این همه لطافتش میتونه با استقامت و صبر و تلاش در سنگ اثر کند ولی بعضی دلها .............

ما تو لیست حذف شذگان هستیم یا افتخار دوستی بیشتر با شما روداریم؟

درود بر تو محمد عزیزم

ممنونم ا ز تو

آری
دشمن می خواهد دلمان از سنگ باشد
ما
اما باید

که دل را چو موم به دوست بسپاریم

که تو در دست دار دل منی
که با دل پیوند خورده ای

محمد چهارشنبه 29 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 10:44 ب.ظ http://mohamad-asa.blogsky.com/

در این دیار:
مردان جنگل کم
جیره خواران خان زیاد
و امید حسی گم شده و غریب در میان مردم است

نه عزیز

جنگل بسیار بسیار پر درخت است
و جنگل چران
بسیار بسیار اندک
اگرچه تبر بسیار

جنگل را مه گرفته مهربان
نور باید
تا زدایش آن گردد

فرینــــاز پنج‌شنبه 30 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 03:15 ق.ظ http://delhayebarany.blogsky.com

سلام استاد مهربونم
خوبین؟

من برگشتم از سفر

جاتون خالی خیلی خیلی خوب بود

من که دائم پاکسازی میکنم شما هم لینکاتونو خلوت کنین خیلی هم خوب میشه

راستی بیاین عکسای سفرمو گذاشتم ببینین

سلام فریناز عزیز

سفرت خوش

عکس ها رو دیدم مهربان
دوبار ولی هربار به دلیلی نتوانستم نظر بذارم


البته عکس غروب دریا را هم قبلا دیدم خیلی قشنگ بودند

ممنون مهربانی هایت

فرینــــاز پنج‌شنبه 30 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 03:21 ق.ظ

افسوس که تو ،صحبت ِ دل را نشنیدی

اینجاشو خیلی دوست داشتم استاد

کلا اشعار خودتون بیشتر از بقیه ی متنا به دل میشینن
هر چند در کنار هم بودنشون خوبه که دلزدگی ایجاد نکنه


آفرین به این همه زیباتوصیفی

درود بر تو فریناز عزیز


ممنونم
همیشه مهربانانه نظراتت رو که دلگرمی این دلنویس است را می خوانم

وسپاس گزارت می شوم

مسافر پنج‌شنبه 30 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 03:53 ق.ظ http://cloudy2010.blogsky.com

وقت خوش
خوشحالم که بنده را لایق دوست خطاب کردن دانستید ...
چشم ... گذاشتم
پوزش از بابت سختی ای که کشیدید
و البته از نظرم دوستی و وفای این دنیای مجازی به آن لینک دانی گوشه ی وبلاگ نیست ...
پایدار باشید

درود بر تو مسافر احساس

لطف داشته و داری
شایسته دوستی هستی مهربان
بله دوستی و پیوند ها باید
در لینگستان صورت بگیرد

ممنونم نازنین

مهریار پنج‌شنبه 30 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 03:04 ب.ظ



با پایی استوار آمدم
بدون رفت
آمدم که بمانم
در تنهایی
یا با تو
می مانم
تا بدانی راه عشق را پایانی نیست
برگشتی نیست
ترا می خوانم
تا با من بخوانی
شعرت را
مهرت را
من ترانه هایت را
در صدایت می خواهم
ترا می ستایم

دوستت دارم
و باز هم دوستت دارم

ما مانده گاران راهیم
نه مانده گان
بر سنگفرش این راه
نقش قلبمان را
حک کرده ایم .

بسیار بسیار
سنگ
ریز و درشت
پا پیچ رهگذران است
حاشا
حاشا اگر
رنجه ای در چشم بخوانند
رهگذران

مرسی عزیزم

غریبه ای عاشق پنج‌شنبه 30 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 03:17 ب.ظ http://strange1.blogfa.com/

حتی این پرده های توری
بیهوده می کوشند
پنجره های پیر را عروس کنند
خسته ایم
پلک های پنجره را ببند
تا هیچ کس نبیند
چگونه
در اتمسفر این پریشانی بی آغاز و پایان
هر از گاه
پنجره ای را بارانی می کنم
که مال من نیست ..

ماهی ازتنگ بلورش افتاد
داد از دست دل ِ آن صیاد
دل ِ من شاه همه دریاها
اوفتادست بدامش نا شاد
من به این تنگ بلورین دلخوش
که نگاهی کندم ، بی بنیاد
حیف ، افسوس فراموشم کرد
شده کارم همه داد و فریاد
اوفتادم من از این تنگ ببین
عمر بی حاصل ِ من رفت به باد

کوروش پنج‌شنبه 30 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 03:57 ب.ظ http://shabeakhar.blogsky.com

درود بر کوروش عزیز!
خیر سوءتفاهمی پیش نیومده.من صمیمیت شما رو باور دارم و امیدوارم شما هم منو باور داشته باشین.من هم مثل شما نه تنها هیچ دستی را برای دوستی رد نمی کنم که به گرمی نیز می فشارم.
به امید هر چه صمیمانه شدن پیوندها

درود بر تو نازنین

وقتی چنین محبت ودرکی از عزیزان می بینم
شرمنده می شوم که چه جای چنین پستی
کاری می باید می کردم.
و اسامی دیگرانی که فقط اسمشان در پیوند هست را بی زدن پستی
حذف می کردم

ممنونم از همه ی شما مهربان یاران


مهدی پنج‌شنبه 30 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 04:09 ب.ظ http://amolboy0121.blogfa.com/

سلام گلم
مهدی هستم فتنه های شیطان
من یه وب جدید ساختم خوش حال میشم سر بزنی و نظرت رو بدی
اگه دوست داشتی با وب جدیدم تبادل لینک کنی اومن رو با اسم تفریح سالم وباحال لینک کن بعد تو قسمت لینک خود کار من خودت رو لینک کن
ممنون میشم سر بزنی
آدرسش تو وب قبلیم تو مطلب خداحافظی از بلوگفا هست که روی تفریح سالم و باحال کلیک کنی مستقیم میای وب جدیدم
منتظرتم

سلام عزیز

خانه ی نو مبارک




y پنج‌شنبه 30 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:36 ب.ظ http://amore2.blogfa.com

salam
kheiliiii mamnun ,kheili ziba bud
ostad

درود بر یاس عزیز

ممنونم از اینهمه مهر

کنگان طنز پنج‌شنبه 30 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:41 ب.ظ http://kangantanz.blogfa.com

سلام.مار مار.....67838

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد