سخن کوروش  نادرخانی

سخن کوروش نادرخانی

زمزمه های ادبی کوروش نادزخانی
سخن کوروش  نادرخانی

سخن کوروش نادرخانی

زمزمه های ادبی کوروش نادزخانی

خسته ام

تکرار جهت اطلاع

درود بر همه ی عزیزانی که حتی در این شرایط نیز لطف خود را از من دریغ نمیدارند با تمام مشکلات

نازنین همراه و همدلم امیر عزیز، دوست نوازی کرده و راه حلی برای عبور از سد فعلی در نظر گرفته که ضمن دعوت شما مهربانان . در صورت امکان به عزیزان دیگر اطلاع رسانی بفرمائید

کلیک فرمائید

پست ویژه


**************

ورق ورق دفتر پراکنده ی دلم را بدستت دادم که رویش هر چه می خواهی بنویسی. تو فقط نوشتی برو!

***

من سالهاست از لب سوز می ترسم . لب دوز داری بیا

****

چه کنم که سالهاست بر دریا خشت میزنم به این امید که خانه ای رویائی برایت بسازم

*****

وقتی که میرفت گفت :ببخش. نمیدانست که دیگر چیزی برای بخشیدن برایم نگذاشته

*****

وقتی که میرفت گفت :ببخش. نمیدانست که دیگر چیزی برای بخشیدن برایم نگذاشته

******




bhxprf8gf66kf9a6udu5.jpg

خسته ام
از شهر صورتک های
نقش بر دیوار
از اینهمه همهمه
جدایی
فاصله

باید
که بسپارم
کوله بار صدایم را
به کوه
به این اندوه دار خموش
نکاهبان دیرینه ی بسیار صدا
فریادهای
نهان دار درسینه.

باید بروم
از گوشها ی کور
چشم های کر
باید بگریز م
به جنگل های انبوه
وبر بلندای یک کوه
فارغ ِ هر چه من و ماست
و با آغوشی گشوده
سر بر آسمان
این دشت بیکرانه ی تنها
فریاد برکشم
اندوه نهان را
شاید که باد برد
با زوزه ی کلید پرواز
بر دشت ها
و کویر های دل
بذر پاشان کرد
به مهر خواسته

خسته ام
خسته از تنهایی
خسته از نامرادی
نامردی های راکبان مراد

آه ای کوه بلند
رخصتی هست؟
نظرات 21 + ارسال نظر
سارا شکری یکشنبه 16 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:11 ب.ظ http://dardmandan.persianblog.ir/


سلام بر دلبرک قدیمی و نوفکر و نواندیش و شفیق سایبری ام کورش .براستی که نوع نگارش ات ریباست و متین .
نورچشمم کورش تهیدستی و فقر زدگی بر سراسر چیره گشته مملکت به یغما رفته ام ,بر آنم داشت, در قالب دست نوشته ها, دیدها ونگریسته هایم را با و اژگان کهن و زبان زیور پارسایان, بنگارم و رشته نگارشم را با دردمندان شروع کنم.
همبنک کتاب دردمندان اثر خوذم برای دانلود آماده است . امید که مورد پسندت باشد. [گل]

درود بر تو سارای عزیزم
کجایی بانو ؟
رسم است سوغاتی را از مسافری به یادگار دریافتن .که سنت به نیکی
مسافر شهر آرزوها، مغروق تجاهل تیره خواهان.رسید
همجنان که گل آشنائیمان (فیلم دردمندان خراسان ) را از تو عزیز دریافتم
و بر رف دل غنیمتی دارم.
همچنان رسم است در کاسه ی ظرف غذا باز دهی به نیت سپاس می نهند
چند بیتی از سروده های گذشته ام را تقدیمت می کنم باشد که مقبول افتد
باده ی توفیقت به جام
که مارا پای رفتن به دام افتاد

در پستی دیگر

نیلوفر دوشنبه 17 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:18 ق.ظ http://ensan8707.blogfa.com

درود

...حوصله داشته باش ...قیمت عشق همیشه بیش از تحمل آدمیزاد است ....

به گفته ی نادر ابراهیمی :

زندگی عاشق نباید چیزی از زندگی خالق کم داشته باشد ... فقط خوشبختی همگانی ست که اضطراب را نفی می کند ....
و این دقیقن یعنی سیاسی اندیشیدن .... و سیاسی گام بر داشتن .....
اگر خستگی ات تمام شد ....راه بیفتیم .... خیلی کار داریم .....

ممنون و شاد باش .

ممنونم از گل نیلوفرین مهربان

نمیدانم در برابر اینهمه مهر
بقول عوام کم میاورم


سپاس دار مهرت به دل

Amir دوشنبه 17 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:52 ق.ظ http://line68.mihanblog.com/

سلام و خسته نباشید به کوروش عزیز بزرگوار امیدوارم که فقط عنوان پستت این باشه و مربوط به خودتون نباشه و اینکه هیچ چیزی باعث دلسردیت نشه کوروش جان
پایدار و سربلند باشی

درود بر امیر عزیزم

همینطوره مهربان

عکس را دقت کنی . خواهی دید
زبان حال است

ممنونم مهربان یار عزیز

که اسوه ی وفاداری هستی

سپاسگذارم

شنگین کلک دوشنبه 17 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 03:03 ق.ظ http://shang.blogsky.com

درود بر کورش عزیزم
آمدم تا از آمدنت به تولد
داداش هوشنگ
و ابراز لطف و همدردیت
تشکر کنم .
میبینم که خسته ات کرده اند
راکبان مراد و تنهایی ها
خسته نباشی .
برخیز که تاب دیدن خستگیت
را نداریم . خستگی هایت را
به کوه های بلند بسپار و برایمان
همیشه عشق و شادی و امید
به ارمغان بیاور .
بازهم سپاس

درود بر شنگ همیشه مهربان

به راستی که برایم سخت بود ه در چنین تولدهایی شرکت کردن

یادشان همیشه فرخنده

نه عزیزم خستگی زبان حال عزیزی بود
که خواستم احساس تنهائیش را پر کنم

ممنونم از اینهمه دوست نوازی

ســـینــــا دوشنبه 17 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:25 ب.ظ http://omide-ma.blogsky.com

سلام جناب کوروش
از اتفاقی که افتاد واقعا متاسفم.
سربلند باشی

درود برسینای عزیز
به دردی دیرین اشاره ها داشتی
ملتی با دو پرچم و یک زبان
و درد کشاورزی که خوب میدانم چه می گوئی
ما اینجا مثلی داریم که
مردی را در مزرع خبر میدهند پدرت فوت کرده. به اهالی خانه می گوید در را ببندید و به هیچ کس خبر ندهید تا من محصولم را جمع کنم


راستی ممنونم که باعث شدی لینک پیوند مان را که در خانه تکانی اخیر پاک شده بود اصلاح کنم

امید دوشنبه 17 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 04:58 ب.ظ http://garmak.blogsky.com/

بر این سر تار مو دیگر نمی بینم
رخی خوش آب و رو دیگر نمی بینم

سیه شد روی دل از دود ظلمانی
چمن نزدیک جو دیگر نمی بینم

امید دوشنبه 17 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 04:58 ب.ظ http://garmak.blogsky.com/

ولی استاد بخشش از بزرگان است

پاینده باشی

که امید آرمانهای بزرگی

مهریار دوشنبه 17 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 05:31 ب.ظ

تقدیم به او که روزی به خاطره ها خواهد پیوست

من نیز خسته ام
اما خسته از خود
خسته از سرنوشت خود
کاش
من نیز چون تو
مهربانی کردن را
آموخته بودم
که اینگونه
نامهربانی هایم را
در سبدی شکسته از غرور
نمی گذاشتم و
برایت نمی فرستادم
کاش مانند تو
خوب بودم
و هر چه داشتم را
در کف اخلاص گذاشته
و تقدیمت می کردم
کاش چون تو
دلیر بودم
و از آینده ی مبهم خویش
نمی هراسیدم
کاش چون تو
خوب بودم
خوش قلب و
متین

افسوس
افسوس که خداوند مرا
فرشته ی عذاب تو قرار داد

دستان پر از مهر و صمیمیتت را
به صداقت می فشرم
و با نهایت ادب و عشق می گویم:
خوب من
ترا دوست دارم...

بر آستانه دلم
نوشتم
همه ی اجناس به فروش رفت
دیگر نپرسید
نگاه داری؟
دل داری؟
احساس داری؟
عشق داری؟

خواهم گفت
باخطی خوش
به خط نستعلیقی زیبا
یا شکسته نستعلیق
و چه بهتر
با قبلی نقاشی خط
خواهم نوشت
دیر آمدید
همه را یکجا
به کسی دادم
که شایسته ترین بود

ودر آستانه خروج خواهم نوشت
حتی اگر بروی هم

باز دوستت خواهم داشت

ای عشق نهانی
مالک این حجره ی بی مقدار
تورا می پرستم
حتی اگر خدای را
به غضب وادارد

دوست داشتن با همه ی وزنش
شرمسار پرستش من است

Amir دوشنبه 17 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 07:13 ب.ظ http://line68.mihanblog.com/

خب خداروشکر کوروش جان متاسفانه اون بار عکس برای من لود نشده بود و خوشحالم از اینکه پست مورد تایید دوستان قرار گرفته و نگذاشتن نظر هم اشکالی نداشت چون همه اینکارا برای خوشحالی و خوشنودی خودت بود و بس .....

امیر عزیزم
نمیدانی چقدر از اینهمه مهربانی
به شرمساری رسیده ام

نمیدانم
آیا فرصتی خواهم داشت

تا ذره ای از این گنج غنیمت گرفته ات را باز پس دهم؟


سپاس گذار عزیز

amir دوشنبه 17 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 07:15 ب.ظ http://line68.mihanblog.com/

خب خداروشکر کوروش جان متاسفانه اون بار عکس برای من لود نشده بود و خوشحالم از اینکه پست مورد تایید دوستان قرار گرفته و نگذاشتن نظر هم اشکالی نداشت چون همه اینکارا برای خوشحالی و خوشنودی خودت بود و بس .....

سیما دوشنبه 17 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 07:49 ب.ظ http://eshgheroyayee.blogfa.com

سلام کوروش عزیز ممنون از اینکه چند تا عکسی که گفتم برام اپلود کردی
امروز یاد گرفتم و عکسهایی گداشتم از سفرم وقت کردی برو ببین

سلام

ادای وظیفه بود مهربان

خوشحالم که بهانه ای شد
تا به زیبایی خانه ات بیافزایی

مهریار دوشنبه 17 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 09:58 ب.ظ

کوروش عزیز
سودای ترا بهانه ای بس باشد
مدهوش ترا ترانه ای بس باشد
در کشتن ما چه می زنی تیغ جفا
ما را سر تازیانه ای بس باشد....

مهریار عزیزم


مارا سر تازیانه از یار خوش است
آغوش ترا بدور اغیار خوش است

روزم که شده شبی چنین تار چه باک
عشقم شده مهر تو یار خوش است

مهریار دوشنبه 17 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:48 ب.ظ

مهربانم

کجاست آن زمانی که تو باشی
و کجاست آنجایی که تو باشی
کجاست آن فردا
هیچ
جایی نمی یابم تا ترا
در آغوش گیرم سخت
تنگ و طولانی

آرام آرام
محو باید شد
محو می شوم
تا ترا بیابم
تا به تو برسم
از خط به حرف
از حرف به نقطه
و با احساسی
در تو حل باید شد
تا با تو باشم
تا در آغوشت گیرم
سخت
تنگ
و طولانی.....

ای همه آرامشم
آغوش گرمت را
متکای احساسم کن
من در تو
نیاز گم شده ام را دیدم

راز های مگویم را
تنها
تو شنیده ای
تنها تو میدانی

در نهان گفتی
و از دل شنیدم

واز دل گفتم و
و با گوش دل شنیدی

آغوش آتشینم را به روی
آب
باران
گشودم
تا عطشی دیزین را
خاموش کنم

و تو مرا معبد
پنداشتی
و بر ضزیح ساخته ات
گوشه ای از دل را گره زدی
به نیت نذر
نذری که شاید
امید به حاجتش نبود

اما
اگر مراست حاجتی
تنها
آغوش مهر تست
به نیت آتشی برگیرنده
سوزان
ورنه
این معبد متروک را
زوار
بسیار

دوستت دارم

فرخ سه‌شنبه 18 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:28 ق.ظ http://chakhan-2.blogsky.com

کوه صبر استقامت و حوصله ایستادن تا ابد دلتنگی و خاموشی
سر بر آسمان ساییدن و با این همه شاد نبودن کوه شکوهمند
ماوای صداها مغرور و محزون کوه ماندنی ایستادنی
بی هیچ خستگی . . . خستگیهای این روزگار را کوه هم نمیتواند از ما بپذیرد . روزگار نامرادی ست این روزگار کوروش عزیز

پاینده باشی

که همیشه شرمنده محبت های شما عزیزانم

شکیبا سه‌شنبه 18 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:59 ق.ظ http://kavirbienteha.blogsky.com

سلام سلام هزار تا سلام تقدیم به شما کوروش گرامی

خیلی دلم واسه اینجا و شماتنگ شده بود
اما چه کنم که اسپری فیلی جون کش من خراب شده بود!

راستی تقصیر من نبود که قالب اونجوری شده بوداااا
بایا اون قالبه رو انتخاب کرده بود
بایا نویسنده دوم و کمکی وبلاگ منه که هنوز خیلی مونده تا باهم هماهنگ بشیم...

سلام و هزاران درود بر شکیبای عزیز

ممنونم از لطفت مهربان

خوشحالم که دیگر برای دیدنت در اینجا مشکل نداری

به بابای عزیزت از طرف من سلام برسان


امیدوارم به زودی شاهد این هماهنگی زیبا باشیم
و بهره ها ببریم

شکیبا سه‌شنبه 18 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:03 ق.ظ http://kavirbienteha.blogsky.com

همه ی ما خسته ایم...
ولی شاید همین دوری ها و جدایی ها و ناملایمت ها همان کوره ی برای خالص کردن طلای وجودمون باشه...

امید که هیچگاه خستگی شما عززان را نبینم
و رسد روز ی که در هوایی پاک نفسی به بلندای آسمان داشته باشید

امید سه‌شنبه 18 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 08:28 ق.ظ http://garmak.blogsky.com/

این شعر را یکی از دوستان برایم نوشت
دیدم بی شباهت به شعر شما نیست

دسـت مـرا گـرفـتـه‌ای، بـا زور می‌بـری بــهــشــت؟
بـخـشیـده‌ام بـهـشـت بـه تـو، با آن حوریـان زشـت
مــن آتـــشـــم، خـــانـــه‌ی مــن چـــاه دوزخ اســـت
جایی کنار «نیـچه» و «صادق هدایت» و «بـرشت...

ممنونم امید عزیز

همیشه از محبت هایی که به من داری شرمنده می شوم

اینبار با این شعر زیبا

ممنونم عزیز

محسن نژاد سه‌شنبه 18 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 08:25 ب.ظ http://www.kind-sky100.blogfa.com

سلام بر کوروش بزرگ.
واقعا عالی سروده ای . حرف دل خیلی از مردم کشورمان است.
خسته ام از شهر صورتک های نقش بر دیوار از اینهمه همهمه
جدایی فاصله
خسته از تنهایی خسته از نامرادی نامردی های راکبان مراد

انیدوارم روزی سرود آزادی ، یک رنگی نواخته گرددو صورتکها برداشته شود چهره های نورانی در سرای ما بدرخشد.

همیشه به داشتن مخاطبانی چون تو بزرگوار به خود بالیده ام

ویقین پیدا می کنم که آب در هاون نکوبیدم

درود فراوان به بانوی سیمین فرهنگ


فریناز چهارشنبه 19 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 06:14 ق.ظ

سلام استاد مهربونم

همین جااز آقا امیر عزیز ممنونم که این راهو نشونمون دادن

اینطوری دیگه راحت تر میتونیم بیایم خدمتتون

دیگه قول میدم کمتر غیبت کنم استاد

شرمنده ی تمام محبت هاتون




شاید هنوز وقت رخصت نیومده

سلام به روی ماهت نازنین گل فریناز مهربان

من هم امیر عزیز سپاس دارم که
باعث شد تا عزیزانم را میزبان باشم

ستوده چهارشنبه 19 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 09:54 ق.ظ

خسته نباشید استاد .
راه درازی را آمده اید وهنوز راه درازی دارید .
پس هنوز صبر باید
کوله بارت را زمین نگذار اما خستگی هایت را به همان کوه بسپار هیچ کس چون او طاقت این کوله بار سنگین را ندارد .

زنده باشی ستوده عزیز

وقتی که اینگونه مهربانانه مورد لطف قرار می گیرم
اثری از خستگی نمماند


پایدار باشی و استوار


محمد چهارشنبه 19 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:41 ب.ظ http://mohamad-asa.blogsky.com/

درود و سلام بر کوروش عزیز
خوبی برادر؟؟؟؟؟؟
یه مدتی خیلی درگیر بودم که نتونستم سر بزنم.
بقول خودتون:
خسته ام
خسته از تنهایی
خسته از نامرادی
نامردی های راکبان مراد



میبینم که از غم نوشتین امیدوارم غم و غصه هاتون تموم رو فراموش کنید و شاد بشاید و دیگران رو هم شاد کنید

شاد باشی و پاسنده

هزاران درود بر محمد عزیزم

مهربان

حدس میزدم که باید سفر باشی
و تعطیلات را در ییلاق های زیبای موطن سپری می کنی

امیدوارم که هرجا که بودی و هستی و خواهی بود

سراسر به شادی و سرور باشد

ممنونم مهربانی های همیشگی ات که بیشتر فرار شیفته ی
فرهنگ کهن و مانای تو میسازد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد