سخن کوروش  نادرخانی

سخن کوروش نادرخانی

زمزمه های ادبی کوروش نادزخانی
سخن کوروش  نادرخانی

سخن کوروش نادرخانی

زمزمه های ادبی کوروش نادزخانی

مناجات به شیوه ی کوروش

تکرار جهت اطلاع

درود بر همه ی عزیزانی که حتی در این شرایط نیز لطف خود را از من دریغ نمیدارند با تمام مشکلات

نازنین همراه و همدلم امیر عزیز، دوست نوازی کرده و راه حلی برای عبور از سد فعلی در نظر گرفته که ضمن دعوت شما مهربانان . در صورت امکان به عزیزان دیگر اطلاع رسانی بفرمائید

کلیک فرمائید

پست ویژه


**************


 خدا جان بذار همین اول  ، حسابامو باهات وا بکنم. دوست داشتی بمان و گوش کن .دوست نداشتی برو

تو روبه خیرو مارو به سلامت..

می بینی التماست نمی کنم ؟ خودمو بهت بدهکار هم نمیدانم.نه ازت چیزی می خوام . نه می خوام برام کاری کنی.

نه که فکر کنی ،صحیت با تو رو، برا خودم امتیاز میدونم .

 نه

تورو فقیر و غنی باهات صحبت می کنند . پیر و جوان . سیاه و سفید

همچین افتخارهم  نداره، آخه دروغ بنامت زیاد گفتند و هر روز هم میگویند. ولی دریغ از ی دفاع کوچک!!

همین اول بهم بگو اگه واقعا زبونم رو نمی فهمی ، خودمو خسته نکنم.

 راحت بهت بگم . اگه می فهمی چی میگم . که هیچ

اگه نمی فهمی ،  بذارو برو . من نمی خوامت . کاری هم باهات ندارم.من خدایی رو که زبان منو نمیدونه   دوست ندارم. حتی خدا نمیدونمش.

 شاید من زبونم انگلیسی باشه ، یا اسپانیش ، هندی. و یا ی زبونی تو این دنیای بزرگ

اگر قراره که تو خدایی باشی، که فقط ی زبان بلده . متاسفم .

راه رو اشتباه اومدی . من گول نمی خورم . خدای من همه ی زبانهارو با بی نهایت لهجه بلده .

من اینجا همین نزدیکی های خودمون می بینم که یک زبان، با فاصله ای مثلا 10کیلومتری، چقدر با هم فرق می کنه

تازه خارجی هاشم با هم فرق میکنه

انگلیسی امریکایی داریم ،و انگلیسی خود انگلیس. تازه آکسفوردیاش هم با دیگران ،صحبت کردنشون فرق میکنه

من به زبان خودم باهات حرف می زنم. حالا می خوای بفهمی یا نه ،خودت میدونی.

 نفهمیدی به من مربوط نیست ،نخواستی  هم میتونی بری . خود دانی.

مبادا بگی: فلان ساعت میتونی با من بقول دخترای امروزی بحرفی.

من سالهاست ساعتم رو باز کردم. می بینی ، موقعی که همه خوابند ، من بیدارم . همه بیدارند من خوابم.

من شب و روزت رو قبول نکردم .به تمسخر گرفتمش.

پس نگو فقط فلان ساعت بیا .

بی خیال

من یاد گرفتم که خدایم همیشه در خونه اش به روم بازه .و من ِ مهمونش رو تخم ِ چشاش جا دارم .

 حتی اگه خطا هم کرده باشم .اون مهربون میدونه ، موجودی بنام انسان درست شده ، که دروغه محضه اگه بگیم خطایی نمی کنه

البته میتونه پاک باشه.

ولی اینکه مادر زاد پاکه ، خودت هم میدونی دروغه

پس اگه بگی چون فلان کارو کردی و یا حرفی زدی درو به روت بستم . ناراحت نمیشم ،بگو تا دیگه هیچوقت از کوچه تون هم رد نشم.

مبادا یکی رو جلودر بذاری و بگی : فلانی رو باید ببینی تا با من صحبت کنی. چون من جز خدام همه با من نامحرمند. برای همین هم همه درونم شده راز

اهای خدا!!!!

نمیدونم اهورا مزدا،یهوه ، پدر ....

خوابیدی مگه؟؟؟

 

نظرات 25 + ارسال نظر
فروغ چهارشنبه 19 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:16 ق.ظ

مثل همیشه عالی بود و صادقانه
دوست دارم بابای گلم

می بوسمت فروغ زندگی ام

گل باغ سوخته ام

را عطر وجودت تا کنون امید رویش دوباره بوده



بوس بوس بوس بوس بوس بوس بوس بوس بوس بوس
بوس بوس بوس بوس بوس بوس بوس بوس بوس بوس
بوس بوس بوس بوس بوس بوس بوس بوس بوس بوس

صابر چهارشنبه 19 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:37 ق.ظ http://shabeman.blogsky.com/

درود کوروش عزیزم
بد دلم تنگ بود نه برایت برای دلت نه دلت آن حس زیبایت نه آن حس بلکه قلمی که همه را با هم دارد

خدا هست دردودل کردی چقدر خالصانه غرور توش نبود اما التماس گونه اصلا حرف داری مرد و مردانه زدی درستش همین است

سال هاست شاید از همان سالی که فهیمدم سال یعنی ماه هایی که سال شدند سوال این است ذهنم مشغول این:

""خدا ما را آفریده؟ یا که ما خدا را؟

هستم نمی دانم شاید

تو که به زبان خودش شنیدی حرف زدی خوب که زیبا زدی بگو ؟

درود بر صابر عزیزم


خیلی خوشحالم یک دوست
نه یک دوست روانشناس

باز هم نه
یک رفیق کامل
این روزها
برای داشتن دوباره ات در کنار خودم

کلی شادی دارم


ممنونم گرامی

مهریار چهارشنبه 19 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:02 ق.ظ

کوروش عزیز

کاش می دانستم خدایت کیست؟
گویا خدایت جز خدای اینان است
اینانی که قانونی به نام خدای جدید می آورند
از زبان خدای تو
از زبان خدای من
گویی خسته ای
گویی دلت شکسته
گویی از قانون هایی که انسان ها به میل خود از زبان خدای تو
خدای ما می سازند بیزاری
کاش می توانستم
برای خدایت نامی بیابم
جز نام خدا
اما او همان خداست
و خدای اینان
را نمی دانم

مهریار عزیزم

خدای من
خدای تو .او و همه است
خدای مهر است و در قاموسش تنها هست
خشم را نمی شناسدو با قهر قرنها فاصله دارد
او مظهر سلامت است . بیماری را نمی شناسد
تمام آبادی از اوست و با خرابی بیگانه است
عشق از اوست . نه او خود عشق است
وفاست.
نور است و همیشه تابنده بر تاریکی ها
این خدای من است
خدای آزاد از قید از قید هر بند
همه جا خانه ی اوست
همه جا هست
او عاشق است
ومظهر و تجلی عشق است


توحید چهارشنبه 19 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:28 ق.ظ

درود بر استاد بزرگ

سبک مناجات رو خیلی دوست دارم ...

اینکه هر باری که مطلب جدیدی میزارید با بقیه فرق میکنه ریتم جالبی یه وبلاگ داده ....

گاهی شعر ، گاهی ترانه ، گاهی خاطره ، گاهی عکس هایی از سفر و ....

به امید دیدار استاد ...




درود بر یگانه ی عزیز

تو ساز داری و بر تارهای دل ما مضراب مهر میزنی

از هر مناجاتی این سر است


اشتیاق دیدار عزیزان و شنیدن نوای خدایی ساز

در دلم

همیشه شعله ور است

شنگین کلک چهارشنبه 19 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:47 ق.ظ http://shang.blogsky.com

در این دنیایی که هرکسی از راه میرسد
یک خدایی برای خودش تعریف میکند و
میشود وکیل مدافع آن و از جانبش
هر حکمی برای ابناء بشر ابلاغ و اجرامیکند
یک عده تهی مغزهم راه می افتند بدنبالش
برای اجرای حدود الهی . ای کاش نیم
نخودی در آن کاسه داشتند تا معنی آنچه
به این سادگی و واضحی نوشتی ای
میفهمیدند . بخدا بهشت را همینجا
میدیدیم !
سپاس

درود بر شنگ عزیزم
که همیشه همدلیش را توشه ی راه دارم

سپاس گزار مهر تو نازنینم


فرینــــاز چهارشنبه 19 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 05:41 ق.ظ http://delhayebarany.blogsky.com

سلام استاد
خوبین؟

ظاهرا خیلی دلتون پر بوده ها!

اونی که زبانا رو نمی فهمه خدا نیست...
اونی هم که از این حالت دل پریه بندش ناراحت بشه هم خدا نیست...

خدا خیلی مهربونه... اونقدر که حتی وقتی شما این حرفا رو باهاش نزدین خودش حدیث مفصلو می خونه از سکوت معنادارتون


ولی استاد
انصاف نیست این قدر تند صحبت کردنا!

شاید خیلی از آدم ها که سطحی نگاه میکنن بد برداشت کنن
خلاصه از ما گفتن بود

سلام فریناز عزیز

خدای من ان نیست که همه می گویند

ولی خدای همه است

خدای من مهر است و عشق

هرگز به من نگفت اگر با من تندی کنی .مثل فر یناز ها می آیند و ازت گله می کنند

هیچ گاه برای من و خودش چکته نمی اندازد

همه ی من و زفتار و گفتار و پندارم برای او (اند ) انصاف است

خدای من و من
یگدیگر را با میزان و متر خودمان اندازه می گیریم

ممنونم از اینهمه محبتی که به من بیدریغ ارزانی می کنی

شاد باش و هرگز نگران نباش
چرا که ما حق داریم
با خدایمان همان باشیم که هم را میشناسیم

ستوده چهارشنبه 19 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 09:52 ق.ظ

مناجات با او را دوست دارم .
او شنونده حرف های ماست بی هیچ منتی .
هر جور دوست دارید استاد باهاش حرف بزنید او حرف زدن وصدای شما را دوست دارد .

یاد اون شعر( شبان وموسی) افتادم که میگفت .

خارکش پیری با دلق درشت
پشته خار همی برد به پشت
لنگ لنگان قدمی بر میداشت
هر قدم دانه شکری میکاشت
ای فروزنده این چرخ بلند .
ای نوازنده دلهای نژند
تاج عزت به سرم بنهادی ...

این شعر را خیلی دوست دارم وهمیشه زمزمه اش میکنم
من از این شعر فهمیدم که مهم نیست که چه جور حرف دلت را بگی مهم انه که حرف بزنی خدا هم این را دوست داره .
موفق باشید استاد عزیز

درود بر بانوی ستوده وبلاگستان

ممنون از شعر زیبایی که هدیه دادی

بله عزیز

ما همه شبان هستیم و موسی و حساب و کتاب خدادوستی اورا بر نمی تابیم

ما به زبان خودمان
و با حال و احوال لحظه با او دم میزنیم

پاینده باشی مهربان

شکلات تلخ چهارشنبه 19 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:10 ق.ظ http://www.mahemany.blogfa.com/

درود برشما دوست سخنور خودم ...
اینبار دیگه بیشتر از همیشه : جانا سخن از زبان ما می گویی ...
هرچند میگن زبان خدا عربیه ...
دوست گرامی اگه مشاهده میکنید دیر به دیر به دستبوس میرسم، بیشتربدلیل مبتدی بودن این کمینه در زمینه ی استفاده از رایانه ست و مشکلات موجوده، کاش بشه یه کاری برای دسترسی راحتتر به وبلاگتون بکنید .

چشم شور ...

درودی از سر قدر دانی به درازای تلولو خورشید

مهربان شرمسارم که برای آمدن به خانه ی خودت دچار مشکلی

اگر از سر لطف به این آدرس مراجعه کنی

شاید اندک کمکی گردد که مهر عزیزان راست که
شامل حال من شده است

http://mobile-inc.blogfa.com/post-48.aspx

[:S004

بهار مامان امیر چهارشنبه 19 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:28 ب.ظ http://oribad.blogfa.com

سلام بر کوروش عزیز..
مناجات نامه متفاوتی بود همین که بدون ریا حرف زده بودین خیلی خوب بود این حرف دل همه ما انسانهاست که شاید به سختی به زبون بیاد اما شما رک و بی پرده گفتیم..
خیلی دوست داشتم این مناجات نامه رو...

سلام بر بهار همیشه با احساس عزیز

ممنونم که با دلگرمی های شما
جسارتم بیشتر شده
تا قلم را رها کنم

خوشحالم که به دلت نشست

امید چهارشنبه 19 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 03:51 ب.ظ http://garmak.blogsky.com/

استاد! اخرش بدهکارش هستیم

هر چی هم بگه باید بگیم چشم

خوب سینه جلو و چهره برافروخته اومدی و حرفیدی

اما میدانی که با یک سیلی هم فوت می شیم میریم به هوا

اما منم حال میکنم اینجور با خدا بچتم
دست گلت درد نکنه

درود بر تو امید عزیز

که همیشه حتی در قالبی نو و طنز

به زیبایی همراهیت را دارم

ممنونم عزیز مهربان

امید چهارشنبه 19 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 04:08 ب.ظ http://garmak.blogsky.com/

خدایا! یک نفر اینجا ترا آهسته می خواند
چنان اهسته ی آهسته گویی خسته می خواند

به دستش پنجه بوکسی کرده پس قدری عقب تر ایست
ولی بنگر زبانش مهربان با قلب بشکسته می خواند



استاد! ببین چطور بین تو وخدا واسطه شدم
می ترسم خون و خونریزی کنید و این وسط سر ما بی استاد بماند



خدایا میهمان دارم من امشب
عزیزی در جهان دارم من امشب

اگرآهنگ این آواز تلخ است
اگر غم در بیان دارم من امشب

اگر تار و سیاهه روزگارم
خوشم چون دلستان دارم من امشب

تو میدانی خدا یا دل چه خواهد
غم این مردمان دارم من امشب

ببین امید آتیشی بپا شد
که این را بر زبان دارم من امشب

به مهر بیش این یاران دلپاک
سری بر آستان دارم من امشب

تو پنجه بوکس را شو بی خیالش
که من شمشیر بران دارم امشب




نازنین چهارشنبه 19 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 06:02 ب.ظ

درووووووووووووووووووووووود استاد
من یه چیزی رو خوب میدونم
خدای ما نه تنها به هر زبانی حتی اگه باهاش حرف هم نزنیم بازم میفهمه ته دلمون چی هستش و چی میخوایم
مهربونی اون بالاتر از حد تصور ماست
من متوجه شدم که این لحن کمی تند شما نه از روی توهین که از سر خستگی و دلتنگی بوده
اما به قول فریناز اگر کسی شما رو نشناسه ممکنه بد برداشت کنه
البته فکر کنم اینجا اکثرا شما رو میشناسن


کاش اینجا دیگه ف ی ل ت ر نبود

سلام نازنین عزیز

به داشتن مخاطبینی فهیم و با درک بالا همچون تو فریناز و شنگ امید و....
که نمی توان همه را اسم برد

همه شما را به خاطر همراهی هایتان
دوست دارم
و آرزوی سلامتی برایتان دارم

نازنین چهارشنبه 19 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 06:02 ب.ظ http://rainy1989.blogsky.com

راستی ببخشید بازم فراموش شد آدرس بذارم

سلام نازنین جان

به پاداش این محبتت الان در وبلاگت مطلبی تقدیم کردم

ممنونم

پرنیان چهارشنبه 19 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 07:18 ب.ظ http://fathebagh.blogsky.com

سلام کوروش عزیز
با قلب باید با خدا حرف زد با دل ... خدا گوش می کنه .
هر کسی می تونه با روش خودش با خدای خودش نزدیک بشه . با زبان خودش می تونه با خدای خودش حرف بزنه. گاهی وقتها پیش اومده که با خدا دعوا کردم یا قهر کردم بعد دوباره آشتی کردم و ازش عذر خواستم. شما هم با زبان خودتون با خدای خودتون درد دل کردید.
ضمنا از وقتی فیلتر شدین محدودیت دارم در اومدن به وبلاگتون . اگر دیر به دیر می یام دلیلش همینه .

سلام بر پرنیان اندیشه ی عزیز

لطیف گفتار و بارانی احساس


ممنونم از اینهمه محبتت

هروقت امدید قدم بر چشم ما دارید

مهریار چهارشنبه 19 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:52 ب.ظ

کوروش عزیز

خدای من خیلی نزدیکه . نزدیک تر از نزدیک
خدای من وقتی دارم گناهی انجام می دم به فرشته می گه چشاتو ببند و وقتی دارم خوبی می کنم می گه فرشته کجایی ؟ چشاتو خوب باز کن و خوبی هاشو بنویس. بعد اونو در ده ، صد یا هزار ضرب می کنه.
خدای من راز و نیاز های منو با خودش در دل شب می شنوه . اون منو سر نمازی نمی خواد که بخاطر خودش نیست بلکه بخاطر دیگران و یا بخاطر عادت هر روزه ست.
خدای من خمس و زکات منو نمی خواد . همون ی بشقاب حلوایی که به همسایه بغل دستیم میدم و دخترشو شادمی کنم رو قبول می کنه.
خدای من حج خیلی ها رو که برای کلاس گذاشتن و تجارت کردنه رو قبول نمی کنه ولی حج نرفته ی من و طواف نکرده ی من رو قبول داره و من رو حاجی می دونه .
خدای من خوندن ی جمله معنی قرآن رو بیش تر قبول داره تا خوندن روزی ی جزء به زبانی که نمی فهمم.
خدای من وقتی تو دست تنگی صداش می کنم ی کیسه پول برام نمی فرسته ولی بهم ی آرامش و صبری می ده که دوست داشتنیه.
خدای من هم خوبه ، خدای من هم همه جا هست . خونه ای نداره وتو همه خونه ها جا داره .
خدای من نزدیکه . نزدیک تر از نزدیک.
خدا جون دوست دارم
خدا جون مخلصتم.
خدا جون اگه کمتر بهت فکر می کنم از بی لیاقتی خودمه
خدا جون عاشقتم....

مهریاز عزیزم

بگذار دهانت را ببوسم
نه

زبانت را ببوسم
نه از سر هوس .که از سر سپاسی عاشقانه ، که نفست حق است
که اینچنین گهر باران کرداین دشت بیکرانه ی دل را
و چقدر زیبا هر آنچه را من ناتوان در گفتن بودم را گفتی
آری او را نباید کاسکارانه
یا نیازمندانه
و یا ریاکارانه
جست

سیما چهارشنبه 19 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:03 ب.ظ http://eshgheroyayee.blogfa.com

سلام کوروش عزیز چقدر زیبا با خدا حرف زدی باور میکنی اشکام داره میاد اخه چرا الان باید میخوندم امشب که خودم غمگینم؟
ای کاش از سفر بر نمیگشتم
اپم ببخش اگه اپم غمگینت کرد اخه امشب غمگینم

آسمان ِ دلم ابری است ،نگارا تو ببار
خانه پر آتش و دود است،نگارا تو ببار

دل ِکس نیست به یاد ِ دل غمدار ،دلم
فارغ از بود و نبود است ،نگارا تو ببار

کس خریدار ِ دل ِ بند زده نیست به بازار وفا
چه کسی در پی سود است ،نگارا تو ببار

عمر هم میرود و باک نداریم که خوش
سیل جاریّهء به رود است ،نگارا تو ببار

دل کباب است به آتشگه دیرینه ی ما
بوی خوش ؟مجمر عوداست، نگارا تو ببار

تیره شدروز وشبم پای دل و حیف،به دل
جاودان تیرعموداست ،نگارا تو ببار

آسمانا تو ببین چشم ِ به خون گشته عجین
خانه پر آتش و دود است ، نگارا تو ببار


)کوروش)

محمد چهارشنبه 19 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:51 ب.ظ http://mohamad-asa.blogsky.com/

سلام

خدای مهربون، از خودمان به ما نزدیکتر است، برای حرف زدن نیازی به واسطه و توسل نیست، نیازی به دانستن زبانی خاص نیست، کافی است فقط حسش کنیم و بخواهیم، خودش صدامون رو میشنوه و تا ته ماجرا رو میدونه!! واسه درد دل و گفتگو نیازی به حرف زدن نیست کافیست بخواهیم با زبون دل با قلبمون احساسش کنیم.
خدای ما از ما دلش نمیگیره، درسته بعضی وقتا خیلی اشتباه میکنیم و اذیتش میکنیم ولی اون مهربونتر از اینه که بخواهد با بنده اش قهر کنه و اصلا خدا نمیتونه کینه ای باشه

خدا همیشه با ماست، همیشه همراه ماست
نزدیکتر از خودمان به ما
دلسوزتر از خودمان برای ما


امیدوارم همیشه خدا یار و یاورت باشه برادر

سلام به روی ماهت نازنینم

با فرمایشت کاملا همراهم


زنده باشی که سزاوار شادی هستی و سرفرازی


قریبه پنج‌شنبه 20 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 08:03 ق.ظ http://feelingofburn.persianblog

سلام کوروش عزیز
خوشحالم که با همت امیر عزیز تونستم بیام اینجا . مسیرهای قانونی فایده نداشت . کلی ایمیل زدم برای آقا فیلترچی اما اصلا ما رو کشکم حساب نکرد . بگذریم . . . نخیر آقا خدا فقط عربی بلده . دم سحرم به حرفات گوش میده . تازه دم کلی واسطه رو هم باید ببینی تا رات بنداز بری پیشش

درود بر تو مهربان همیشه همراه

ممنون از تو . امـــــــــــــــــــــیر عزیزم و همه مهربانانی که این مدت
ثابت کردند

دوستی هیچ سدی نمیشناسد

راستی ادرست باز نشد

و گویا خطایی سهوی پیش آمده و ادرست عزیزم در لینکستانم پاک شده است

اگر بازگشتی محبتی کن و ادرس دقیقت را برایم بگذار

سپاسگذار همیشه ی مهرت

فریناز پنج‌شنبه 20 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:50 ب.ظ

سلام

کورش خان این چه حرفیه
اتفاقا مزاح به جایی بود

به فروغ عزیز هم سلام میکنم ... امیدوارم همیشه این مهر و عشق جاودانه بمونه در قلب هاتون
چه مهر و عشق پدر و دختر و چه مهر و عشق خدا و بنده اش



سلام فریناز عزیز

ممنونم که ثابت کردی مهربانی و از درک بالایت همیشه به خود بالیده ام

از طرف فروغ هم به تو نازنین سلام دارم

و مطمئنم از بودن و داشتن تو به من تبریک خواهد گفت

امید پنج‌شنبه 20 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:25 ب.ظ http://garmak.blogsky.com/

چها داری که ما زان ها نداریم
بجز این جامه در تن تا نداریم

بجای فخر بر شمشیر تیزت
زبانت را بگو کآن را نداریم

من هیچم هرچه دارم از شماهاست
امید من جوان است و چه زیباست

مرا فردای روشن او امید است
وگرنه باغ ما هم نا شکوفاست

گلی درباغ گر بشکفته امروز
و یا موجی تو بینی گربه دریاست

همه از همت و حمیت اوست
تو بینی در دلم امید فرداست


Negiiin پنج‌شنبه 20 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:01 ب.ظ http://silent.blogsky.com

بدوون تعارف محشـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــر بود
.
.
.
.
. منم آپم ولی به پای آپای شما که نمیرسه استاد

درود بر نگین عزیز

الان دارم از خونه ی تو مهربان می آیم


وقتی که اینهمه ایجاز و اختصار در کلام شیوای تو را دیدم
به جای این ژست طولانی خودم

به آرامش در کلام تعظیم کردم

الحق زیبا بود

نگین جمعه 21 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 05:45 ق.ظ http://www.mininak.blogsky.com

خیلی خیلی مناجات زیبایی بود
من هنوز در عجبم که چرا وبلاگ شما قیلتر شد آدم میمونه چی بگه ...
مرسی از اون لینک

اینم از شانس بده نگین عزیزم

و شاید خوب نمیدانم


قدم بر چشم نهادی عزیز

شیدا جمعه 21 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 06:03 ق.ظ http://banooyedey@blogsky.com

سلام کوروش عزیز....زیبا نوشتید...حقیقتا خدا را نمیتوان در قالب نام و زبان و دین محدود کرد....به قول استاد بادکوبه ای:

خدای من همه عشق است بی نیاز کلام
نه آن خدا که همی سر دهد صلای عرب
خدای عشق و محبت که خانه اش دل ماست
نه مبتلای الفبا و مبتلای عرب
مرا بهشت چه حاجت که زاده عشقم
بهشت حوری و غلمان بود سزای عرب

(با اجازه شمارو لینک میکنم)

منم شرمنده ی مهر تو شیدا
به گرمک خانه کردم من تو پیدا

تو ادرس را خطا دادی عزیزم
خطای لینگ خود اصلاح فرما

به مهرت پاسخی دادم اکنون
منم در جمع یاران داد م جا


گل مریم جمعه 21 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:17 ق.ظ

سلام استاد...
حیف نیست وب شما رو فیلی می کنن
همه باید این نوشته های قشنگ رو بخونن

سلام بر گل مریم نازنینم

ممنون لط تو مهربان

اینان مو می بینند

و هراس دارند که قلم اسیب رسان است

در صورتی که سد دارد فرو می ریزد

ویس جمعه 21 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:36 ب.ظ

وقتی که فقط به اندازه ی آرزوهای خودم میشم،کوچولو و حقیر ،از خدا و صبرش خسته میشم.

وقتی که از محدوده ی خودم بیرون میام و به هستی نگاه می کنم،اندیشه ای برتر را حاکم برهستی می بینم که سر تسلیم و عبودیت بر درگاهش بر می دارم.

درود بر ویس عزیز

بابت حضور همیشه مهربانانه اش

ممنونم نازنین


برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد