سخن کوروش  نادرخانی

سخن کوروش نادرخانی

زمزمه های ادبی کوروش نادزخانی
سخن کوروش  نادرخانی

سخن کوروش نادرخانی

زمزمه های ادبی کوروش نادزخانی

تمشک وحشی(لب لبو)

cecmnsw692crmdfmghy1.jpg

قصه گو خاموش


قصه گوی ِپیر
برلبانش
دوش
غنچه ای درد آشنا
....................بشکفت.

چون کُه ای آتشفشانی
واژگان ِ حُزن را
........فواره وار
.............برقلبمان بارید.

قصه هائی
ز آذرستان گفت
زآتش دیرنده
........پا برجا
....هم به حق قدّیس.

"نیکی پندار "
"نیکی گفتار"
"نیکی کردار"

موبدی بود او
همچنان خاموش.

قصه هائی گفت
از مصافی نابرابر
جهل را با روشنی
...................آورد.

کو
هم آوردی طلب کرد
...........آتشی را
.................تا بگیراند.

از سواد ِ سرزمینی
.........سخت جان گفته

سالخوردی
گنجهای گونه گون
.........در سینه بنهفته.

خسته بود او
تهمتن مرد ِ سُترگ
..................اندیشهء در بند.
.......................بندی فرتوت.
..................امّا
...........همنشین با آن نگارین
.........................چربدست
.........................اهرمن ،دلبند.

گُل به گُل
در باغ ِ خلسه
می زند پرسه
می زند بالا
...........قصه گو
دامان ِ تاریخ ِسترون را
..........با همان دستی
.....................که یاد و یادگاری
...................از کمانداری است
.......................رنجه باری
........................یادگاری ماندنی
..................................مانا

آتش، آوخ
آتش ِ دیرنده
.............پا برجا
.............به جان ِ کان ِ اندیشه
..........مظهری از اقتدار  ِ اورمزد
.............................پاک ، نامیرا ...

قصه می گوید
نوش را و
.......نیش را
.......گرگ های در لباس ِ
...........................میش را

جمله ء ناگفته ای بر لب
:کو
کجا ، زردتشت؟
..............تا که خاکستر  ِ امید را
.............................در دل بگیراند.

قصه گو
باری چنانم ، دوش
.........در خموشی
..........قصه ها می گفت.
ijvbajbzvmb67qmjp8z.jpg

مهریار عزیزم

 عکسی که می بینی ،امروز گرفتم .که بر سر دیوار حیاط خودنمایی می کند.
گفتم شاید حکایت ما ادمهاست
میینی سه مدل دانه دارد یکی پوچ است  وخشک
دیگری به رنگ قرمز .رنگ تاپ تنت و رنگی که بر لبان زیبایت نقش بسته بود
و رنگ کشیده بر ناخنت

وتعدادی هم سیاه و رسیده
cecmnsw692crmdfmghy1.jpg

چه تناقضی

مثل حال و روز ِ من
در زمانی که باید پخته باشم. لبان ِقرمزت وسوسه ام می کند.جوانه های امید در من
رشد می کند و پوچی زندگی ام را فراموش می کنم.
به دیوار به طاهرسفید،ولی رنگ شسته در بارانهای متمادی فکر نمی کنم
به پژمرده تمشکها و به مردم ،واینکه رسیده ام میدانند.حتی اگرسیاه
تنها و تنها آغوش تورا می خواهم
هوس ِتمشک ِسرخ ِسر ِ دیوار دارم


******

ah677bf6yet7dejyjl24.jpg

عکسها را امروز گزفتم
و این چند شاخه گل ِگوشه  ی حیاط را تقدیم می کنم به شما مهربان همراهانی که هرگز فراموشتان نمی کنم . نگذاشتیدمثل دیگر وبلاگها تنها بمانم و به جایی دیگر کوچ کنم
ممنون حضور ِ یک یک شما که گل هستید وآرزو می کنم عمر کلاغ کنید


نظرات 32 + ارسال نظر
گل مریم دوشنبه 24 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 03:47 ب.ظ

سلااااااام
مثل این که تو این عشقولانه بازار اول شدم
حال و احوال شما استاد؟! مثل این که خوبین؟!
ممنون بابت عکس گلهای زیبا...

سلام به روی ماه مریم بانوی عزیز

چه افتخاری برای من
از گل بگویم و گل مریم اولین باشد

شاد باشی و در تمام مراحل زندگی اول

بهار مامان امیر دوشنبه 24 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 04:44 ب.ظ http://oribad.blogfa.com

سلام بر کوروش عزیز...
هدیه قشنگتر از این نمیشه.. ممنون برای این گلهای زیبا..
دلمان هوس تمشک کرد بدجور

سلام بر بهترین مادر دنیا

کاری نداره دست امیر جان و ابویش رو بگیر و قدم رنجه کن

بسی سعادت

مهریار سه‌شنبه 25 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:19 ق.ظ

عزیزترینم:

پاک ترین
زیباترین
پرشورترین
و خالصانه ترین احساسات خویش را
از اعماق قلبم
تقدیم تو می دارم و
دست دوستی ام را به سویت دراز می کنم
برای تجدید دوباره ی عهد
عهدی که در ذهن دلمان
تا ابد به یادگاری خوش
بسته شد
و آرزوی خواستن ها را برای من و تو
تازه و تازه تر کرد
گویی من و تو امروز متولد شدیم
برای عمری ابدی
و قرار است با هم بمانیم
با هم بمیریم
و این زیباترین پایان است برای من
که در آغوش گرم و تنهای تو بمیرم

ای خواستنی ترینم
با من بمان

مهریار عزیزم

با تمام وجودم احساس حالم در این فی البداهه تقدیمت می کنم



تو نویدی ، تو شرابی، مستی هردوجهانی
تو امیدی ،مثل آبی، تو فراتر از زمانی

من زمینم ، تشنه ام ، تشنه ی مهرم و آبم
من همینم ، سینه ام تو که جانی و در آنی


دوست دارم دلم

مهریار سه‌شنبه 25 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:20 ق.ظ

قصه گو
برایم قصه بگو از مردی تنها
صبور
اما خسته
مردی که سال ها
دردهایش را در زیر لبخند های تلخش
پنهان کرد
مردی که
درمیان همه بود
اما با هیچکس نبود
مردی که غرورش را
سال ها زیرپای سادگی ها و ناکامی هایش
له کرد
مردی که نیاز ترین نیاز هایش را فرو خورد
مردی که خود را شکست
تا دیگرانی را که
در راه زندگی با او بودند
ایمن ببیند

قصه گو
قصه های پر غصه ای خواهی ساخت
از من
منی که همراه بودم در بی تکیه گاهی
منی که دیدم
شنیدم
اما گویی سال ها بود که نمی بینم
نمی شنوم
منی که زندگی مرا زیبنده ی نامی دیگر کرد:
؛صبر؛

قصه گو
اندوه را در بغض نگاهم
در اشک کلماتم
و در ناله ی دیدگانم می یابی

برایم قصه بگو
از من
از او
از مایی که مثل هم بودیم
برای هم بودیم
اما دست زمانه
دستانمان را از هم دور کرد
مایی که بخت برای نرسید نمان
تلاش ها کرد
گویی چرخ گردون نمی چرخید اگر
ما کنار هم بودیم
دیدگانم را بر هم می نهم
و به خواب خوش رویاهایم فرو می روم

قصه گو
دیگر قصه نگو

قصه گو
دیگر نخواهد گفت.
از دوری و از دردها
چون که درمان آمدش

قصه گو
خاموش باید
در میان بازوانی بس فریبا
پایان حرمان آمدش

قصه گو
دیگر حدیث عاشقی سرکن
وامق دل را
عذرای داستان آمدش

قصه گو
برخوان ترانه گوشها کر کن
این عشق را عمری جاودان آمدش

به جای قصه مهریار گلم
دیگر باید نجواهای عاشقانه در گوشت زمزمه کنم
و لالای دلم
صدای گرم نفس های تو باشد

بووووووووووووووووووووووووووووووووووووس

سایه مهتاب سه‌شنبه 25 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:32 ق.ظ http://www.moonlightshadow.blogfa.com

آه...قصه گوی درد آشنا
قصه های ناگفته بگو...
باشد در سرزمین گرگ و میش
چوپانی برای راهم بیابم

قصه گو می گوید
دیگر زمان گوسفندی تمام شده است
باید که گرگ را گرگ سان درید



ممنون از چشم رنجه ات

نیلوفر سه‌شنبه 25 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:53 ق.ظ http://ensan8707.blogfa.com

درود


گفتار ....کردار .... پندار .... .در گزند ... ابر و باد ..... ؟؟؟!!!

اما نه ما به عمران ... عادت کرده ایم ... با ابر وباد

با ....راه راستی ... انس والفت داریم .....

ممنون از هدیه زیبات

امید واهی است .ابر ها قصد باریدن ندارند.از ناپاکی بسیار زمین .باران هم نومیداست(کوروش)


شنگین کلک سه‌شنبه 25 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 03:38 ق.ظ http://shang.blogsky.com

ممنون از شعر زیبا
و چه قشنگ گفتی که
باید گرگ را گرگ سان درید
سپاس از گلهای قشنگ باغچه
و برانگیختن هوس تمشک سرخ
سر دیوار

درود بر شنگ همیشه عزیز و مهزبان

کم پیدا شدی و مارا دل نگرانی گرفت

همیشه ایجاز کلامت معجزه می کند

ممنون صبوریت نازنین


امید سه‌شنبه 25 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 08:14 ق.ظ http://garmak.blogsky.com/

همه هستیم و نهراسیم ز کس
همه کوهیم ، نه کاهیم نه خس

به شب تیره بگو صبح رسید
به ددان گوی که این زوزه بسس

کاش ازخواب گران برخیزیم
کاش یک نه همگان برخیزیم

زنجیر جهالت بدرانیم به علم
کاش با جان نه دهان برخیزیم

رشته ی الفت ما ایران است
همه ایرانی و از بهر کیان برخیزیم

تخت طاووسی ما رفت به یغما اکنون
باید هم کوک و هم پیر و جوان برخیزیم

امید سه‌شنبه 25 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 08:16 ق.ظ http://garmak.blogsky.com/

استاد! کی دلش میاد شما را تنها بذاره
تازه بنده یه نامه به مدیریت بلاگ اسکای نوشته ام و پیشنهاد کرده ام که مانند بلاگفا امکان تغییر نام وبلاگ را بدهد تا در وقت فیلتر کردن بتوان با تغییر نام از آثار خود حفاظت کرد

درود بر شما

درود بر تو مهربان که هیچگاه از مرام و مهرت

نا امید نبوده و نیستم

شاد باشی و همیشه سلامت

ZiZoOo سه‌شنبه 25 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:45 ق.ظ http://qabeax.persianblog.ir

سلام بر آقا کوروش عزیز

خیلی دوست دارم به وبلاگتون تند تند سر بزنم ولی وبلاگتون واسم فیلتر شده . فقط وقتی فیلتر شکن داشته باشم و وصل باشه میتونم وبلاگ شما رو باز کنم .

من بی معرفت نیستم فقط به این مشکل برخوردم .

زینب عزیز
درود و هزاران درود بر تو مهربان

مطلبی که برایت گذاشته بودم . مخاطبم نبودی عزیز

ازجملات ویژه ام بود که تقدیم کرده بودم
همیشه به مهرت امیدوار بوده و هستم

بد نیست برای رفع مشکل به این ادرس سری بزنی

http://mobile-inc.blogfa.com/post-48.aspx

شاید مفید فایده باشد


نازنین سه‌شنبه 25 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 04:06 ب.ظ http://rainy1989.blogsky.com

سلااااااااام استاد

نوشته تون خیلی زیبا بود
و زیباتر عکسها
چه حیاط قشنگ و باصفایی دارین استاد
من هیچ وقت اپارتمان نشینی رو دوست نداشتم چون عاشق باغچه و حیاط هستم
که خدا رو شکر یه حیاط کوچولو اما با صفا و سرسبز داریم

ممنون

سلام و درود بر نگین عزیزم
که همیشه مهر ش پرتو افشان این خانه است

بابت همه مهربانی هایت سپاس

امید سه‌شنبه 25 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 04:38 ب.ظ http://garmak.blogsky.com/

این خواب گرانست گران
این عمر روانست روان

باید که شتابی بدهیم
بر خویش عتابی بدهیم

آب از سر فرصت چو گذشت
یکجا نشود جمع به طشت


این خواب گران دیر گرفته
در پرچم ما پای همان شیر گرفته

آن است قرون قصه تلخ همه دوران
باید برهانیم زحهلی همه ایران

ما غصه ی مجهول عرب را بستائیم
حیف است که عمر وطن این شیوه بکاهیم

تقویم وطن شرحه شده از نام غریبان
رفته است وطن را زخودی جان


امید سه‌شنبه 25 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 04:41 ب.ظ http://garmak.blogsky.com/

تا نباشد مهر شما
دل نمی آید با دست و پا


مخلص هر چی استاد با معرفت و مهرپرور است

تا نباشد مهر تو در این دلم
کی کجا باشد کشش این آمدن

تو امیدی آرمانی سرفراز
شوری و امیدفرداها شدن


ویس سه‌شنبه 25 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 06:23 ب.ظ

سلام و ارادت

با خوندن پست شما چند حس در من زنده شد.اول خوان هشتم اخوان.

دوم زیبایی گل و درخت

سوم ،واما سوم:بوی غمی پنهان به مشامم رسید..از میل به بودن و در عین حال حدومرز گذاشتن...

می دونید شاید برداشت من از پست شما فقط این حرفایی که می زنم نباشه.می خواهم فقط صحبت کنم:

وقتی نامه گارسیا مارکز را در تولد ۹۰سالگیش خواندم،جز از زندگی ننوشته بود.و در آخرین کتابش هم که در ایران خمیر شد،از احساس خود خودش نوشته بود.میل به حیات ،نه در معنی طولانی بودنش،که در معنی خوب دیدن ولذت بردنش بود.البته در چنین مواقعی همه جبهه می گیرند که آنجا فلان جور است و اینجا بهمان جور و درست هم می گویند.اما یک نمی دانم فرهنگ یا عرفی در جامعه وجود دارد که بسیار تلخ است و آن حدومرز قائل شدن برای عشق و لذت بردن است.تا ۲۵ سالگی همه جور حقی هست ولی بعدش کلنگ گورش داره بگوش می رسه و تازه یادش اومده که....من صد در صد مخالفم.شیخ صنعان در ۸۵ سالگی عاشق میشه.تا آدمی زنده است در ـزندگی و عاشقی باز است.زن و مرد نمی شناسد.

خیلی پرگویی کردم عذر می خواهم همینطوری دلم خواست با شما حرف بزنم.

عمر کلاغ را هم دوست ندارم.بیا برای هم دعا کنیم که تا دل هایمان برای هم می تپد زندگی کنیم .روزی که دل من فقط به خودم فکر کند مردم.خدا بیامرزدم.

درود بر ویس عزیز و مهربان

که فواره ی سخن را هرگاه که این چشمه ی خشک احساس نیاز می کند
مهربانانه می باری
و چه درک بالایی از حقایقی که در نهان ادمیان این ور اب شعله شده و می سوزاند.
و دنیای غرب رسیده است که اینگونه احساس دفن که نه
شکوفا کند

ویس عزیزم
هروقت و هرچه دلت خواست دراینجا بنویس
به جان و دل خریدارم
گهرفشانی از تو نازنین را بی تعارف طالبم
که شیرینی کلامت غنیمت است
چراغ این خانه می شود. وقتی که در ظلمات جهالت اطراف سوت می شود و کور

همیشه قدر دانم

پاینده باشی و همیشه برقرار

بانوی شرق چهارشنبه 26 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:38 ق.ظ

نامت را به من بگو
دستت را به من بده
حرفت را به من بگو

قلبت را به من بده
...
من ریشه های تو را دریافته ام

با لبانت برای همه لبها سخن گفته ام

و دستهایت با دستان من آشناست

من در خلوتِ روشن با تو گریسته ام

من...
(احمدشاملو)
******************************************
سلام استاد
خوبین؟
خیلی دلم واسه اینجا و نوشته هاش تنگ شده بود


گل های باغچه تون خیلی قشنگن

سلام رویا جان

ممنون از شعر زیبای اهدائیت

لطفت مزید

ببخشید که به شما گلها
از گل بهتر نیست هدیه دادن

شاد باشی وهمیشه برقرار

نیلوفر چهارشنبه 26 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 03:35 ق.ظ http://ensan8707.blogfa.com

درود



هزاران درود بر نیلوفز عزیز


امید چهارشنبه 26 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 08:32 ق.ظ http://garmak.blogsky.com/

از حال وطن رمق گرفتند
از نخوت خود طبق گرفتند

تاریخ وطن به میل گفتند
بی عطف به ما سبق گرفتند

خورشید وطن غروب داند
آن را به شفق گرفتند

اما ز امید ِ ما دلیران
کی صبح و فلق گرفتند ؟

شیران وطن به بیشه زاران
از نام وطن ورق گرفتند


این خاک عزیز ِ دلربا را
با خون و تب و عرق گرفتند

این وطن را یک نفس رونق بس است
رونق این خاک را تنها خس است

باید از جهل قرون خواهد گریز
باید او بیگانگی را در ستیز

نام کودک را نهد ایران نشان
بس کند نام عرب ، چنگیزیان

باید ایران کهن پیدا کند
باید او دون و دغل افشا کند

..........


B1 چهارشنبه 26 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 09:19 ق.ظ http://feelingofburn.persianblog

قصه گوی پیر . . . . . . . . .. . . . .
هزار شاخه گل امید تقدیم شما استاد

درود بر تو نازنین

ممنون لطف تو مهربان

کاش ادرست را بدرستی می گذاشتی
تا جهت عرض ارادت خدمت برسم

سپاس از مهرت

y چهارشنبه 26 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 04:37 ب.ظ

salam bar ostade geramii
khub hastin?
namaz ruzehatun ghabul bashee

kheili mamnun babate nazare zibatun
sharmandam kardin

bebakhshid ke dir umadam akhe computeram moshkel dasht

postetun mese hamishe alii bud

paydar bashid

سلام یاس عزیز

ممنون بابت همه ی مهربانی هایت
امیدوارم به زودی مشکل کامپیوترت هم حل بشه

شاد باشی و به مهربانی همچنان استوار

F چهارشنبه 26 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 06:33 ب.ظ http://ensan8707.blogfa.com

درود


...... نیروهای طبیعی

هنگامی که باد می وزد -فقط باد می وزد
هنگامی که باران می بارد -فقط باران می بارد
هنگامی که ابر ها کنار می روند -خورشید می تابد .

اگر خود را به سوی شکست باز کنیم -
با شکست یکی می شویم ..


کوروش جان .... شاد باش

درود بر تو نیلوفر عزیز

یاد آر ز شمع مرده یار آر
ای مرغ سحر، چو این شب تار
بگذاشت ز سر سیاهکاری
وز نفحه روح بخش اسحار
رفت از سر خفتگان خماری
بگشود گره ز زلف زر تار
محبوبه نیلگون عماری
یزدان به کمال شد پدیدار
و اهریمن زشتخو حصاری
یاد آر ز شمع مرده یار آر
ای مونس یوسف، اندر این بند
تعبیر عیان چو شد تو را خواب
دل پر ز شعف، لب از شکر خند
محسود عدو به کام اصحاب
رفتی بر یار و خویش و پیوند
آزاد تر از نسیم و مهتاب
زان کو همه شام با تو یک چند
در آرزوی وصال احباب
اختر به سحر شمرده یاد آر
چون باغ شود دوباره خرم
ای بلبل مستمند مسکین
وز سنبل و سوری و سپرغم
آفاق نگارخانه ی چین
گل سرخ و به رخ عرق ز شبنم
تو داده ز کف قرار و تمکین
زان نوگل پیش رس که در غم
ناداده به نار شوق تسکین
از سردی دی، فسرده یاد آر


استاد دهخدا

مهریار چهارشنبه 26 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 06:39 ب.ظ

آی کلاغ ها خاموش
و شما گنجشک ها
و تو ای کهنه خر قالی
آوازهایتان را در گلو
بمیرانید
که او خوابیده
آرام

چون کودکی معصوم
در دریای رویایش
غرق می شود.
گویی خواب می بیند
خواب من
خواب تنهایی من
آه
من آمدم
برای تو
در کنار تو

بخواب
خواب هایت را
کی
تعبیری خوش می باید
نمی دانم
خیالی نیست
ما که به یاد هم
در کنار هم
و برای همیم
گویی خیال ما خیال نیست
از بسی واقعیت ها
واقعی تر

بخواب
تا سلامتی دوباره
و آرامشی چند باره
ترا در بر گیرد
و زندگی را برای خود
و برای من
هزار باره کنی
که هر بارش
برای هم
و با هم.....

آهای بیداران
منهم
ساعتی را
به میهمانی رویا رفتم
به میهمانی باغ ؤ ترنج قالی
در پستو ی کلبه ای
در آن گوشه
زیر شاخه های نارون
و پیک وار دور درخت سیب
به اوج رفتم

خسته نیستم
اگرچه خواب نه
قیلوله ای لذتبخش را طالبم
تا به یاد ِ یادگار مانده
با چشمانی بسته
آرامش داده اش را
گنج وار در نهانی جانم
جای دهم

آیا کسی خوشبختی مرا
درک خواهد کرد؟؟؟


دوستت دارم

محسن نژاد چهارشنبه 26 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 06:57 ب.ظ

سلام بر کورش گرامی

جاوید باد ایرانم که غیر پارس نامی را سزای خود نمی داند.آگاه از روزگار فتنه و آشوب . مهرسکوت بر لبها و به تماشا نشسته اند.

عکسها ی زیبا یی بودند و همچنین تشیبهات شما عالی است(سه مدل دانه دارد یکی پوچ است وخشک دیگری به رنگ قرمز وتعدادی هم سیاه .)یک مدل هم سبز است

شاد و موفق باشید.

درود بر بانوی فرهنگ مهر

پاینده باشی عزیز

خوشحالم که عکسهای مبتدی من بدلت نشست
و ممنون اظهار لطف همیشگیت

به داشتن مخاطبانی فرهیخته چون تو به خود می بالم

نسیم چهارشنبه 26 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:53 ب.ظ http://purebreath.blogfa.com

سلام استاد جانم

سلام بزرگوار.خوبین؟ به خدا دلم تنگ شده برای خودتون و نوشته هاتون ...چکار کنم که اومدن به اینجا سخت شده ...نمیشه لطفا یه وبلاگ دیگه بزنین راحت بیایم خوب اینم داشته باشین اما یکی دیگه بزنین برای دل ما

من دلم تنگ شده واقعا نمی تونم بیام

الانم به سختی اومدم و اول هم اومدم اینجا

یادتون نره که قول دادین مواظب خودتون باشین

درود بر نسیم روح پرور امید

شرمنده ی مهربانی های شما عزیزانم
در هر جا یی که سخن کوروش سرچ کنی
بلاگ اسکای دوتا
میهن بلاگ
بلوگر
لوکس بلاگ
بلاگفا
پرشین بلاگ
و..


همه خانه ها نوساز
ولی دل لامروتم به اینجا خوش بود و هست
مثل پیرمردهایی شدم که
بچه هایش می خواهند ببرندش شهر و نمیرود

شاید لج کردم
با خودم با این سیستم کور که بخاطر کلمه ای
حقی را پایمال می کند
نمیدانم

فقط امید بودنم شما عزیزانم
امیدوارتر کرده من را

شاد و بخاطر مهربانی هایت سپاس دارم

فرخ پنج‌شنبه 27 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:29 ق.ظ http://chakhan-2.blogsky.com

در این روزها که قصه های ناب و زلال در گوش زمان گفته نمیشود
اینک تو نیز چون من در این بزم غمگنانه اندوهناک و مغموم نشسته ای
و با تصاویر حیاط خود راز دل میگویی!!!
زیبا بود ... راهی درست را برگزیده ای . به دلم و لابد به دل دوستان نشست کوروش عزیز . میل عاشقی و منت کشیدن از یار با ماست ...
همانگونه که ویس عزیز گفت .

درود بر فرخ عزیز

که هرگاه کلامی بر زبان دارد

بوی همرنگی و همدلی میدهد

و ویس عزیز نیز کارشناسانه شد شکافنده ی این زخم کهنه


سپاس گذار همه ی شما عزیزانم هستم

ویس پنج‌شنبه 27 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:34 ق.ظ

آدم اینجا تنهاست،ودر این تنهایی ،سایه ی نارونی تا ابدیت جاریست

گفتید ظلمات جهالت اطرافیان.می دونید من خودم حتی نسبت به احساسات خودم ،گاهی جاهلم.یعنی حس هایی در من گاه سر بر می آورد که خودم هم نمی شناسم ،وحشت می کنم،می گریزم،برای خودم قصه می گویم تا از این حس جدید نترسد.باور کنید.شاید یک تصویر سوررئالیستی در ذهن من است.

آدم اینجا آدم است
آنچه اینجا ها کم است
یک چراغ روشن است
درد ها را مرحم است

سردر گمی بین بودن
و درست تر اینگه چگونه بودن
ظلمات احاطه شده چون هاله ای که از جهل اطراف این ادم در جمع هست
و آنکه تنها مضاف برهاله ی قبلی دور انسان را فرق می کند
و انسان را به فریاد وامیدارد
من در میات جمعم و دلم جای دیگرست
با اویی که در حصارهای ساخته قرنهاست متفاوت است
کاش می توانستم سریع تر بگویم
وقتی که فکر می کنم که این حرص و ولع برای خرید (مثال پست قبلی خودت) را ریشه در کجاست
به این میرسم که
گویا بچه ای را از شیر گرفته باشند
یا معتادی در حال ترک سیگار. مواد افیونی
من دیده ام که دوستی برای ترک سیگار چقدر تخمه میشکست
و حرص آن را دیدم
ما چه چیز را می خواهیم ترک کنیم
که حرص خرید . داشتن ماشین های مختلف . زمین و...
اینچنین به جانمان افتاده؟


امید پنج‌شنبه 27 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 08:23 ق.ظ http://garmak.blogsky.com/

از کهن کمتر بگوییم بهتر است
آسمان امروز رنگ ِ دیگر است

جهل امروزی پر از دیتا بُود
عاشق هر چیز جز لیلا بُود

باید از این خواب تاریخی گذشت
باید از این کوه آمد به دشت

تا به پشت خویش دلخوش کرده ایم
شمعک اندیشه خامش کرده ایم

بگذریم از هر چه قبلا داشتیم
بنگریم امروز چیزی کاشتیم؟؟؟

کینه ی اعراب چنگیزی بُود
حاصلش هم جنگ و خونریزی بُود

ما به صلحی آهنین داریم نیاز
تا به آن دوران رسیم امروز باز


از کهن گفتن همان پیشینه است
کو عدو گردیده با او کینه است

او به بیگانه برد زین رو پناه
دوری از خود می شود اینک گناه

ما مگر شرمی زپیشن داشتیم؟
کین چنین بذر جدایی کاشتیم؟

روبرو دشمن به شمشیر آمده
ما در این سو از پدر سیر آمده

ناخلف گشته به نا بابا ها درود
میفرستیم ،واسف اما چه زود

خانه را دشمن گرفته قرن ها
ما که مدحش کرده ای تفو به ما


امید پنج‌شنبه 27 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 08:25 ق.ظ http://garmak.blogsky.com/

چاکر استاد هستیم
البته قبلا هم بودیم
آینده هم هستیم اگر خدا بخواهد و عمری بدهد

بزرگواری امیـــــــــــــــــــــــــــــــــــد عزیز


میدانی میزان ارادت من را به شکوفه های بهار ایران را


همیشه به شادی و سرور
به سلامت شکفته باشی


سینا پنج‌شنبه 27 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:11 ب.ظ http://omide-ma.blogsky.com

سلام و درود
ما به این تمشک ها میگیم " والش" خیلی خیلی خوشمزه هستن.دهانمان آب افتاد.
گل رز هم که واقعا زیباست تو حیاط داریم

درو بر سینای عزیز

منهم کلا میوه جات را دوست دارم
خوب شده گفتی و یکی به اطلاعات ما اضافه شد


تو خودت هم گلی عزیز


ستوده جمعه 28 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 05:21 ق.ظ

سلام برکوروش عزیز .
باز مدرسه ام دیر شد .
طبق معمول دیر رسیدم وته کلاس جا دارم .
چیکار کنم گرفتاری روزگار نمیذاره از به دوستان سری بزنم .
کی دلش میاد استاد را تنها بذاره

درود بر بانوی مهربانی
و ستوده ی دنیای نت

و میدانم که در بیرون این دنیای مجازی هم
ستایش کننده های بسیاری دارد

بویژه همسر مهربان و محمد امین گلش

ممنون از محبت های شما همراهان همیشه مهربان

ستوده جمعه 28 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 05:25 ق.ظ http://saba055.blogsky.com/

یاد تمشک های وحشی افتادم که تو مسافرت به یاسوج ودر سر راه سیسخت از تو درختان چیدم وخوردم .
بعضی ها شیرین ورسیده مثل بعضی آدمها وبعضی ها سبز وکال وبعضی دیگر خراب .
به قول شما حکایت ما ادمها هستند .

استاد شما از نوع رسیده وشیرینش هستید

نوش جان ستوده مهربان

امیدوارم رئیس ستوده همیشه در سفر باشد و ما را
از خاطرات سفر بهرور کند

شرمنده ام می کنی

حاصل عمرم دو سخن بیش نیست
خام بدم خام بدم سوختم


ziba شنبه 29 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:18 ب.ظ http://zibaaa.blogsky.com/

سلااااااااااااااااااااااااااااااممممممممممممممم

سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااممممممممممم

هزار تا سلام
بلاخره منم تونستم چشم به جمال زیبای وبلاگ عزیز دل کوروش مهربانم باز شه بلاخره نتم وصل شد و تونستم وی پی ان بگیرم


چقدر خوووووووووووووووووووووشحالم
که باز دارمممممممممممم
واسه بزرگ مرد وبلاگ نویسا
نظر میدم




سلام زیبا جان
آبجی گلم

سفرها پزخاطره و بیاد ماندنی


رسیدن بخیزمهربان

سوغاتی ما چی شد؟

منم خوشحالم از دیدنت عزیز

بابت رفع مشکلات و گرفتن وی پی ان
این مهم ترین ابزار نت در این روزها
خیلی شادمانم

و از اینکه آبجی گلم
را خوش حالتر کرده منم خوشحالم


همیشه به شادی و سفر

ziba شنبه 29 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:28 ب.ظ http://zibaaa.blogsky.com/

خووووووووووووووووووش به سعادت کووووووووووووووروووووووووووووش بزرگ که این همه زیبایی رو کنارش داره هوووووای پاک یه باغچه گل زیبا و نفس هوای تمیز مارو مهمون نمیکنید استاد

آبجی زیبا ی عزیز

تو که همیشه در سفری

افتخار بده و قدم رنجه کن

چشمان ماا فرش گسترده تمام عزیزان است


برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد