سخن کوروش  نادرخانی

سخن کوروش نادرخانی

زمزمه های ادبی کوروش نادزخانی
سخن کوروش  نادرخانی

سخن کوروش نادرخانی

زمزمه های ادبی کوروش نادزخانی

سوختم

ib4yo1oamdt6skj55.jpg

سوختم
در واپسین طلوع ِآخرین روز
در سکوت های پراز فریاد
مانده گاه این تاریخ
ایستگاه عقربک های ساعت
.....

بی آنکه بر آشفته کنم
خوابی را
و بکاهم از ضخامت حجم ها
و یا ککی را بیدار کنم
از تنی
.....
خاموش شدم
به گاه نرسیدن خورشید
به میانه ی راه
و میز لعنت شده
سرد
که سری خفته بر آن
تا پایان بیگاری یک رئیس
.....
سوختم
وخاموش شدم
نه بیگاه
که به گاه خواب همه

(کوروش نادرخانی)

نظرات 3 + ارسال نظر
امید گرمکی چهارشنبه 22 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 11:53 ق.ظ http://garmak.blogsky.com/

آن خواب که آتش اش ترا سوخت
از نایــــــــره اش دل خدا سوخت

زینهـــــار از آن شبی که صبحش
گویند فلان بـه شعله ها سوخت

درود بر تو امید دل
امید بسوزد خانه ی بانی اش را

شنگین کلک یکشنبه 26 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 01:06 ق.ظ http://shang.blogsky.com

درود بر کوروش عزیز
خوبی ؟ خوشی ؟
یاران قدیم را به منزل نو نمی خوانی ؟
هم محله شدنمان مبارک باشد .
از بازیافتنت بسی شاد شدم .

داداش مهربانم
درودها و هزارانت سپاس
خانه ات می آمدم و خاموش بر می گشتم که همیشه دوستت داشته و دارم

خاطره یکشنبه 26 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 09:05 ق.ظ http://rahalost.blogsky.com

سلام شعر زیباتون رو در وبلاگ دوست خوبم امید خوندم ..همیشه قلم رسا ترین فریاد ها رو میزنه

سلام خاطره ی همیشه به مهر
عزیزانم همیشه لطف دارند شما بیش

سپاس

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد