زمزمه های ادبی کوروش نادزخانی
زمزمه های ادبی کوروش نادزخانی

و این آخرین پاسخ من به شعر ناشناس زیر
لب فرو بستم من اینک، سالهاست
چون هنر در پیش خوکان بی بهاست
خواب؟من هرگز نخفتم نازنین
گر نداری باورم رنگم ببین
زرد دانستی،اگر سب ز هم نیم
من به رنگ ِ شیر و خورشیدم بَبَم
گور بابای سی است گفته ام
تو گمان کردی که اینک خفته ام؟
برگزیده نیستم ازجا و کس
جیره خوار ملتم ،گر خارو خس
من فقیر عشقم و نی مزد گیر
من غنی و عاشقم ،برنا و پیر
من شهید زنده ام خاک جُفیر
کاش می مردم ،نمیدیدم تو غیر
مدعی ِشاهدان خاک ِ ما
خویش نشینند و شده پرمدعا
تهمت رعیت زدی ،هیهات ِتو
شد هویدا بهر من میقات ِتو
گفت اربابت بگو،گفتی به او
آنچه شایسته به تو باشد عدو
تو کجا و عشق را و مهر را
حیف آیدبر زبانت ، شعر را
خوشنویسی می کنی گویا؟ بد است
دل نویسی نیست،آن رنج ید است
جیم را گر تو مدور می کنی
زحمت خلقی میسّر می کنی
"دور" شاید داری ای پر مدعا
کو به دل"شان" و کجا شدآن "صفا"
گر الف دارد سه نقطه یاد دار
آستان جان شود یک نقطه، زار
++++
"اصول" و"نسبت"و" ترکیب" باید
به" شان دل" شود مقصود شاید
"صعود"وهم "نزول"و "ضعف"و"قوت"
بباید شد عجین با جو مروت
قلم را پاس باید،خورده هایش
نباید ریخت ،ناکس را به پایش
بدا، طفلی ،که پاسخ در خورت نیست
اگر پیری،بگو الفاظ را چیست؟؟
من از آن هموطن گفتم ،تفنگش
تو اما بر وطن گفتی جفنگش
همان به خاموشی را برگزینم
جوابم را نهان دارم که اینم
تو را باید به مردم واگذارم
به مردم ،مردم این کارزارم
کلمات داخل"آبی" اصطلاحات خوشنویسی است
کوروش عزیز در پاسخ به نظری که داده بودید هم عرض کردم که این شعر فوق العاده است و من برای تحسینش چیزی جز سکوت ندارم. امیدوارم صدای تحسین و تمجید سکوتم بهتون برسه
بازهم سپاس گذار مهرت
ممنونم عزیز
سلام هم قالب سایتتون زیباست وهم اشعارتون
موفق باشی
ممنون عزیزم
زحمت افتادی
بوس
سلام


از قدیم گفتن جواب ابلهان خاموشیست
ولی خوب واقعا شعر زیبایی بود
امیدورام دیگه این ، مثلا شاعر دیگه از این چرندیات نگه
قالب رو عشقه
ممنون
بسیار بسیار زیبا بود..... واقعا لذت بردم از قلم زیباتون.... شاد و پیروز باشید.
درود بر تو امیر جان
کم پیدا شدی عزیز؟
خوش حال شدم می بینمت
خسته نباشید.دستتون درد نکنه.مثل همیشه خوب.
ممنون کیمیا جان
ببخشی باعث زحمت شدم
لینکی که دادم مدیران حف کرده بودند
باز هم سپاس
سلام بابا کوروش.
شاید سالها قبل اسلام به ایران تحمیل شد.
ولی باید بدونید که به حاکمیت اون زمان تحمیل شد نه به مردمش .چون باز هم این مردم ایران بودن که گروه گروه به اسلام روی آوردن و حاکمیت هم مجبور به پذیرش شد.
ولی نباید بگین که به مردم هم تحمیل شده بود چون خودشون انتخاب کرده بودن .
تو ایران این زمان هم هر دینی جایگاه خودشو داره وحتی تو مجلس هم نقشی دارن و در تصمیم گیری کشور سهیم هستن!!!!!
همین مردم مسلمون و مسیحی و زرتشتی و یهودی با هم بودن که بعد از پیروزی انقلاب به جمهوری اسلامی رای دادن نه به جمهوری ایرانی نه به خاطر اینکه ایرانی بودن خودشونو یادشون رفته باشه بلکه به خاطر اینکه اسلام رو به عنوان دین کامل قبول داشتن.
یکی به من بگه بیا مسیحی شو قبول نمیکنم چون با اسلام به دنیا اومدم و راجع بهش تحقیق هم کردم البته در حد فهم خودم.
ولی دلیل نمیشه که عیسی یا موسی رو به عنوان پیامبران خداوند قبول نداشته باشم.
اون مسیحی و یهودی هم کامل بودن اسلام رو پذیرفتن ولی چیزی رو که باهاش به دنیا اومدن رو نمیتونن کنار بذارن حتی شده به خاطر گذشته گانشون.
ما هم ایران رو کنار نذاشتیم ولی اسلام رو پذیرفتیم نه ما بلکه پدران ما از زمان طلوع اسلام بهش ایمان آوردن.
ببخش بابا کوروش هنوز خیلی حرف واسه گفتن دارم اما یه راست از سر کار اومدن اینجا و حسابی هم خسته هستم پس فعلا میرم تا ببینم خدا کی میخواد که دوباره بیام دیدنتون.
از بحث کردن با شما لذت میبرم.
همیشه شاد باشین و موفق.
راستی اگه غلط املایی داشتم ببخشید چون تند تند تایپ میکردم و اصلا حواسم به نوشته ها نبود.
درود بر تو دختر گلم
هرد به آرامش رسیدیم . واین برای یک گفتگوی منطقی خیلی عالی است.
راجع به پذیرش دین مهاجم اسنادی در تاریخ ما ثبت است. که در صداقت نویسنده هایش هیچ شکی نیست.
می توانی به کتاب ذیقیمت {دو قرن سکوت} استادِ مسلم عبدالحسین زرین کوب مراجعه کنی و راجع به درستکاریش بپرسی
وقتی اشاره به کشتار بی رحمانه ی تازیان .کسانی در شمال ایران جوهائی از خون راه انداختند و قصه ان نیز غیر قابل انکار است.
من خود سال 57 را به چشم دیدم و راوی زنده ی ان زمانم
بله ملت ما اینگونه انتخاب کرد. ولی نمی توان و نباید جو حاکم بر ان زمان را نادیده گرفت. انچه که ما می خواستیم این نبود که هست . چرا که جامعه در یک گیجی و بی خبری حاصله از انقلاب بود.
هرگز تصور نمی کرد این چهره را از روحانیت. اینگونه که اکثرا غرق مادیات در پی داشتن مجوز واردات و داشتن کارخانه و پست های کلیدی
قرار بود اینان فقط ناظر باشند
قداستی که ملت فکر می کرد گمراهشان کرد
طوری که دیگر گوشی شنوای هشدار ها نبود
منهم خسته ام .
جمهوری ایرانی فریاد مردم نه از سر دستور یاتفکری از پیش . که ندای درونی این ملت است.
ملتی که دیگر نمی خواهد در جهان با داشته هایش دیگران هزینه کنند و خود در فقر زنده گی کند. به بهانه دین
دین یک مسئله ی شخصی است
مثل تو روزه بگیری یا نماز بخوانی و یا بالعکس
به حال هیچ کس فرق نمی کند و اگر سودی داشته باشد یا ضرر به خود شخص است
ملت فکر نمی کرد که اینان اسلحه بگیرند و بخواهند ما را به زور به بهشت بفرستند
خوش حال میشم سر می زنی
درود
من یه مدتی نبودم...
دوباره اومدم
خوش امدی مهسا جان
خوشحالم که سرحال برگشتی
خوب برای خودت معرکه راه انداختی
خودبگویی و خود جواب دهی البته اون قسمت اول که خطاب به اشتاد لشت مشلما از امیرعاملی است اما مابقی ساخته و بافته ی ذهن نامنظم خودت است که میخواهی خود را بزرگ جلوه دهی که بسیار ضعیف است و مملو از ضعف و نقص وزن