جهان
ایستگاه متروکی است
و
من
سوزن بان پیری که
منتظر ِ
بازگشت قطارم.
دیر نکرده است؟
********
گلستان ،ناله ها ی زار داره
شکوفه همره صد خار داره
چو پرسیدم دلیل خار گفتند:
که خوبی دشمن بسیار داره
ادامه...
وچه غم انگیز است
وقتی که روز اول مدرسه. همکلاسی ها دست در دست پدر یا مادر
به مدرسه می آیند.
وتو نیز برای تسکین درد درونی ات
قبل از خانه رفتن
با شتاب جائی میروی تا
تنهائی ات را فریاد کنی
درود. وای! خیلی دردناک بود. از کسی نمیپرسند چه هنگام میتواند خدا نگهدار بگوید. از عادات انسانیش نمیپرسند. از خویشتنش نمیپرسند. زمانی به ناگاه باید با آن رودررو درآید. تا بتواند بپذیرد وداع را درد مرگ را فروریختن را تا دیگربار بتواند که برخیزد. منتظرت شدم نیومدی. میدونم که مثل همیشه تنهام نمیذاری. منتظرتم.
آناهید عزیز رسیدنت خوش در ضمن ادرس جدیدت رو بگو تا لینک رو تکرار کنم
سلام . زندگی روی تلخ خود را نشان داد اوست که باید بیاموزد چگونه با این غم کنار بیاید. چه کسی و چه چیزی می تواند جای این تنهایی را برایش پر کند.حکمت خدا این را برایش رقم زد . اما چثه کوچک و ناتوان کودک جدایی و نادانی والدین را چگونه تحمل کند. دو با لی که می توانستند او را به روشنایی ها پرواز دهند اکنون کودک را با پر های شکسته در تاریکی رها کردند و دنبال خواسته های خود هستند. از نظر من این مسئله نهایت غم است
بانو ی بزرگوار حضور شما فرهنگی فرهیخته را به عنوان مخاطب در وبم غنیمتی میدانم سپاسگذارم
حقیقت همیشه تلخه


کوروش عزیزم درهردوبلاگم اپم
منتظرت هستم
امین جان
تو مگه دو خانه داری!!!
نمیدانستم
شاعر میگه
زشت باشد نو عروسی را دو شوهر داشتن
سلام.عکس فوق العاده ای است .دلم شکست
حس مشترکی بود
ممنون
درود دوست من.آدرس جدیدم باز کن.
تو به من نزدیکی
آنـقـــــدر
که اگر به دیدنم بیایی
آب در دلـت تکـان نخـورد[گل]
ممنونم لیدا جان
آری نزدیکی دل و اندیشه را لازمست نه زبان
منهم بر این باورم
سلام
چه عکسی! چه حسی!
نمیدونم باید بگم خوبه یا بد ؟؟؟
ولی حس عمیقی رو منتقل کرد، ممنون!
درود بر تو بزرگوار کاش ادرسی میداشتی
شاید به مهمانی خانه ات می آمدم.
چون مکن هیچ آمدنی را بی پاسخ نمی گذارم
بازهم سپاس
سلام بیا کابیته ببین
آمدم و اطمینان پیدا کردم منظورت کابینه بوده
درود.
وای! خیلی دردناک بود. از کسی نمیپرسند چه هنگام میتواند خدا نگهدار بگوید. از عادات انسانیش نمیپرسند. از خویشتنش نمیپرسند. زمانی به ناگاه باید با آن رودررو درآید. تا بتواند بپذیرد وداع را درد مرگ را فروریختن را تا دیگربار بتواند که برخیزد.
منتظرت شدم نیومدی. میدونم که مثل همیشه تنهام نمیذاری. منتظرتم.
آناهید عزیز
رسیدنت خوش
در ضمن ادرس جدیدت رو بگو تا لینک رو تکرار کنم
سلام .
زندگی روی تلخ خود را نشان داد اوست که باید بیاموزد چگونه با این غم کنار بیاید. چه کسی و چه چیزی می تواند جای این تنهایی را برایش پر کند.حکمت خدا این را برایش رقم زد .
اما چثه کوچک و ناتوان کودک جدایی و نادانی والدین را چگونه تحمل کند. دو با لی که می توانستند او را به روشنایی ها پرواز دهند اکنون کودک را با پر های شکسته در تاریکی رها کردند و دنبال خواسته های خود هستند. از نظر من این مسئله نهایت غم است
بانو ی بزرگوار
حضور شما فرهنگی فرهیخته را به عنوان
مخاطب در وبم غنیمتی میدانم
سپاسگذارم
سلام دوست عزیز
وبلاگ najvamoviestar به روز شد منتظرتون هستم
نجوای عزیز
ممنون که منو با دنیای فیلم اشتی میدهی
کوروش جان دلم گرفت ....بدشکل
صابر عزیز
این دلتنگی چیز غریبی نیست
اگر نمیشدی . نگرانت میشدم
و برایمن غیر قابل باور بود
باید گفت اینجا ایران است!!!!!!!!!!
دلم سخت گرفت......................چه می توان کرد که گریزی از غم نیست
من اگرچه کوله بار غمم را در اینجا زمین می گذارم.
و سبکبال دلجوئی دوستان می شوم
وشرمنده که شاید باعث تکدر خاطرشان می شوم