جهان
ایستگاه متروکی است
و
من
سوزن بان پیری که
منتظر ِ
بازگشت قطارم.
دیر نکرده است؟
********
گلستان ،ناله ها ی زار داره
شکوفه همره صد خار داره
چو پرسیدم دلیل خار گفتند:
که خوبی دشمن بسیار داره
ادامه...
۞۞۞_______۞۞۞ __۞____۞_۞____۞ __۞______۞_____۞ ___۞___LOVE___۞ _____۞_______۞ _______۞___۞ __________۞ حتی اگه هرگز نیای استاد شما رو تخم چشای ما جا داری
ثریاجان هرجا که باشم در قلب منی ممنون از اینهمه محبتت و دلتنگیت
سلام مجدد.این شعر بخشی از منظومه ی آبی،خاکستری،سیاه دکتر حمید مصدق است،:ای تو چشمانت سبز،سبزی چشم تو تخدیرم کرد،من به چشمان خیال انگیزت معتادم،ودر این راه تباه عاقبت هستی خود را دادم.
درودی هزار باره عزیز خیلی لذت می برم وقتی می بینم یادگار یارانم اشعاری پرمغز و زیباست ممنونم
چشم های تو هزاران قصه ی لیلی و مجنون در خود نهفته دارد. می خواهم بخوانم هر آنچه حرف ناگفته است درون نگاه تو ای مهربان. عاشق کدامین نگاه شده ای و غصه های ناتمامت زبان گفتن باز کرده؟
بانوی ترانه چه کنیم مارا روزگار جز زبان بی زبانی نگاه یاد نداد که الکنی خود و روزگارمان را با ان جبران کنیم دل مژه خورده ی مارا باز مگر نگاهی از سر لطف کودک پرورانه مرمت کند که خرابه ای است که اگرچه زینت نگیرد ولی چند صباحی دیگر را می تواند به امید بر این دنیای بی مروت بنگرد
تنم را از شراب شعر چشمان تو خواهم سوخت برایت شعر خواهم خواند برایم شعر خواهی خواند تبسم های شیرین ترا با بوسه خواهم چید وگر بختم کند یاری در آغوش تو ای افسوس سیاهی تار می بندد.... فریدون مشیری
سلام کوروش عزیز صحبت از چشمهاست! همان چشمهانی که همیشه پر رمز و راز هستند ...
درود بر تو بانو وچقدر زیبا اوردی که شراب چشمان را و سوختن و شاعر کوچه ها که همه تن شب می شود تا این رمز و راز را کشف کند ممنون پرنیان عزیز
کوروش عزیز نمی دانم چرا انقدر این مسئله چشم معشوق (که البته تمثیلی از زیبایی معشوق است) برایم کم رنگ و بی رمق شده. انگار دیگه میل و رقبتی نیست. نمی دونم شاید هم چشمام خراب شده... اما نه مشکل از جای دیگه آب می خوره که درست نمی دونمش. ولی شاید برگرده به آدمای دلسرد کننده این زمونه. شایدم برگرده به بدی خودم. دیگه این شور و شوق و عشق و گرمای هستی بخشو ندارم. شدم مثل یه تیکه سنگ. این حرفیه که خیلیا می زنن بهم. فکرم خیلی درگیره. واقعا هیچ کاری هم نمی تونم بکنم که یکم از این عشق دوباره تو وجودم زنده بشه. به قول بچه ها، فکر کنم که بالاخره این اقیانوس عشق میلاد به پایان رسیده. اما خیلی موقع بدی تموم شده. درست وقتی که وقت درستشه و بهش نیاز هست، دیگه قطره ای هم از آن اقیانوس بی کران عشق میلاد باقی نمونده.
چشم زبان دل است اگر براستی به چشمی دل دوختی و او به مهر بازتاب عشق بود جوابی جز مهر نده . که رنگ و بوی تعلق را زینت خود کرده است و اگر دل در گروه چشمی داشتی به دیگر چشم چشم دوختن خطاست و خیانت اگر گمشده چشمی به اشیانه ی چشمت به پناه آمده گرمش میزبانی کن و دیگر مهمانی دل نرو به پایش بمان و بساز و اگر سوختی به سوختنش خوش باش اتش عشق را به مهر می توان همیشه روشن داشت و زهرمش گرمای وجود را مشتعل کرد اگر ایرادی است در دل است دل را به صفای مهر روشن کن وگرنه چشمان زیبا بسیارند و ...
به چشمی اعتماد کن که به جای صورت به سیرت تو مینگرد... به دلی دل بسپار که بسیار جای خالی برایت داشته باشد... و دستی را بپذیر که باز شدن را بهتر از مشت شدن بلد باشد...
چشم اگر از سرچشمه مهر (دل)آب خورده باشد. هرگز به ادمی دروغ نمی گوید میشود برق صداقت و پاکی را خود آئینه است
قضیه ی چشم شهلا این حرفا چنین ژادشاهیم وجود داره ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ استاد مکتب سخن مثله همیشه خوب بودین دیگه به من سر نمی زنین قهری؟؟؟؟ من که نوشته هاتونو دوست دارم
درود بر تو نازنین که نامت را هم از ما دریغ کردی ممنون که خانه مرا خانه خودت میدانی از لطف همیشه گی ات سپاسگذارم
منم تو نوشته و خانه ی قشنگت را دوست دارم ممنونم عزیز
سلام به بابا کوروش عزیزم. یه بار براتون نوشتم ولی پاک شد. وای خیلی خسته هستم چون بعدظهر هم سرکار هستم. دلم براتون تنگ شده بود. ممنون از کادویی که میخوای خونه ی آقامون بدین. ولی من الان کادو میخواام
یه بار براتون نوشتم ولی پاک شد. ببخش دیگه عزیز به پاکی خودت
دل به دل راه داره دیدی که من پیش دستی کردم وامدم گلم کادو رو زمانی بهتون میدم شامی و نهاری دعوت باشم ادم که دعوت نباشه کادو نمی بره
دنبال تکه هایی از تو دنیا را گشته بودم غافل از اینکه تو دنیا بودی با تکه هایی نابرابر از شعر و تنهایی
راه را تنهایی پر کرده من را -تو- پر کرده ای بی راه و بی پناه تکه ها را برداشته ای و من پی خانه ای شکلاتی جهان را گم کرده ام خودم را کم کرده ام...
امروز پس از مدت ها !!! به دوستان خوبی چون شما سر زدم تعجبم از این بود که هنوز بلاگ من با اینکه تهی شده در لیست لینک هاتون هست!!!!!!!!!!!!! سپاس گزار محبتتون گرچه توان جبران ندارم
ارسینه ی عزیز تو در قلب ما جا کرده ای نگرانت بودم واگر نمی امدی دلخور چون جای دیگر دیدمت براستی چه شد که رفتی؟؟؟؟؟؟؟؟؟ نمی خواهی من شبح رو بگوئی تو نیز روح سان بودی؟ منتظرم شاید کمکی بر دردهای گاه مشترک باشیم
ویس عزیز نمیدانم چرا این سوال را پرسیدی؟ ولی خاطرات زیادی از گذشته دارم که پر از او و شعرای هم عصر اوست وبا دو مجموعه اش انسی عجیب داشتم ممنون که به کلبه ی فقیرانه ی ما سر می زنی
من نمی تونم تعریف کلام شما رو ندم!
زیبا می نویسی و کوتاه.
این کوتاه بودنش عالیه
ممنونم آرمان عزیز
من نمی تونم پنهانم کنم
که چقدر دوستدارت شده ام
ممنون
۞۞۞_______۞۞۞
__۞____۞_۞____۞
__۞______۞_____۞
___۞___LOVE___۞
_____۞_______۞
_______۞___۞
__________۞
۞۞۞_______۞۞۞
__۞____۞_۞____۞
__۞______۞_____۞
___۞___LOVE___۞
_____۞_______۞
_______۞___۞
__________۞
۞۞۞_______۞۞۞
__۞____۞_۞____۞
__۞______۞_____۞
___۞___LOVE___۞
_____۞_______۞
_______۞___۞
__________۞
۞۞۞_______۞۞۞
__۞____۞_۞____۞
__۞______۞_____۞
___۞___LOVE___۞
_____۞_______۞
_______۞___۞
__________۞
حتی اگه هرگز نیای استاد شما رو تخم چشای ما جا داری
ثریاجان
هرجا که باشم در قلب منی
ممنون از اینهمه محبتت و دلتنگیت
چه توصیف زیبایی...
چشمان زیبا فقط توان دیدن زیبائی ها را دارد
من به چشمان خیال انگیزت معتادم ودر این راه تباه عاقبت هستی خود را دادم.
ویس عزیز
اولین کامنتی است که مانده ام چه پاسخی بدهم
هرگز مباد چشمی را نگران و ناتوان از زیبائی
همین چشماست که آدم و بیچاره میکنه
چه کنم که خود جنون چشمی گرفته ام
ممنون نداجان
به امید داشتن یک ازدواج پایدار، بهنگام و آسان برای هر جوان ایران زمین
با روبان قرمز همکاری نمایید
[تعجب] [تعجب] [تعجب] [تعجب] [تعجب]
فروش کدهای شارژ تلفن همراه تا 20% تخفیف ارزانتر از همه جا
[تعجب] [تعجب] [تعجب] [تعجب] [تعجب]
ممنون میلا د جان
چشم رنجه می کنی عزیز
سلام مجدد.این شعر بخشی از منظومه ی آبی،خاکستری،سیاه دکتر حمید مصدق است،:ای تو چشمانت سبز،سبزی چشم تو تخدیرم کرد،من به چشمان خیال انگیزت معتادم،ودر این راه تباه عاقبت هستی خود را دادم.
درودی هزار باره عزیز
خیلی لذت می برم وقتی می بینم
یادگار یارانم اشعاری پرمغز و زیباست
ممنونم
درود !!!




بسیار زیبا بود استاد ...
یاد خودم هم افتادم که میگم چش مایی
چش مایی !!!
درود بر یگانه ی روزگار
حقا که واحدی در رفاقت و مرام
چشات به زیبائی همیشه گشوده باد
چشم های تو هزاران قصه ی لیلی و مجنون در خود نهفته دارد.
می خواهم بخوانم هر آنچه حرف ناگفته است درون نگاه تو ای مهربان.
عاشق کدامین نگاه شده ای و غصه های ناتمامت زبان گفتن باز کرده؟
بانوی ترانه
چه کنیم مارا روزگار جز زبان بی زبانی نگاه یاد نداد
که الکنی خود و روزگارمان را با ان جبران کنیم
دل مژه خورده ی مارا باز مگر نگاهی از سر لطف کودک پرورانه مرمت کند
که خرابه ای است که اگرچه زینت نگیرد ولی چند صباحی دیگر را می تواند
به امید بر این دنیای بی مروت بنگرد
سلام بر کوروش عزیز.شعرت بسیار زیباست
درود بر سید والا
بزرگوار به مهر می نگرد که به خانه ما به مهمانی امده
سپاس
تنم را از شراب شعر چشمان تو خواهم سوخت
برایت شعر خواهم خواند
برایم شعر خواهی خواند
تبسم های شیرین ترا با بوسه خواهم چید
وگر بختم کند یاری
در آغوش تو
ای افسوس
سیاهی تار می بندد....
فریدون مشیری
سلام کوروش عزیز
صحبت از چشمهاست! همان چشمهانی که همیشه پر رمز و راز هستند ...
درود بر تو بانو
وچقدر زیبا اوردی که شراب چشمان را
و سوختن
و شاعر کوچه ها
که همه تن شب می شود تا این رمز و راز را کشف کند
ممنون پرنیان عزیز
کوروش عزیز نمی دانم چرا انقدر این مسئله چشم معشوق (که البته تمثیلی از زیبایی معشوق است) برایم کم رنگ و بی رمق شده.

انگار دیگه میل و رقبتی نیست.
نمی دونم شاید هم چشمام خراب شده...
اما نه
مشکل از جای دیگه آب می خوره که درست نمی دونمش.
ولی شاید برگرده به آدمای دلسرد کننده این زمونه.
شایدم برگرده به بدی خودم.
دیگه این شور و شوق و عشق و گرمای هستی بخشو ندارم.
شدم مثل یه تیکه سنگ.
این حرفیه که خیلیا می زنن بهم.
فکرم خیلی درگیره.
واقعا هیچ کاری هم نمی تونم بکنم که یکم از این عشق دوباره تو وجودم زنده بشه.
به قول بچه ها، فکر کنم که بالاخره این اقیانوس عشق میلاد به پایان رسیده.
اما خیلی موقع بدی تموم شده.
درست وقتی که وقت درستشه و بهش نیاز هست، دیگه قطره ای هم از آن اقیانوس بی کران عشق میلاد باقی نمونده.
چشم زبان دل است
اگر براستی به چشمی دل دوختی
و او به مهر بازتاب عشق بود
جوابی جز مهر نده . که رنگ و بوی تعلق را زینت خود کرده است
و اگر دل در گروه چشمی داشتی به دیگر چشم چشم دوختن خطاست و خیانت
اگر گمشده چشمی به اشیانه ی چشمت به پناه آمده گرمش میزبانی کن
و دیگر مهمانی دل نرو
به پایش بمان و بساز و اگر سوختی به سوختنش خوش باش
اتش عشق را به مهر می توان همیشه روشن داشت
و زهرمش گرمای وجود را مشتعل کرد
اگر ایرادی است در دل است
دل را به صفای مهر روشن کن
وگرنه چشمان زیبا بسیارند و ...
به چشمی اعتماد کن که به جای صورت به سیرت تو مینگرد... به دلی دل بسپار که بسیار جای خالی برایت داشته باشد... و دستی را بپذیر که باز شدن را بهتر از مشت شدن بلد باشد...
چشم اگر از سرچشمه مهر (دل)آب خورده باشد.
هرگز به ادمی دروغ نمی گوید
میشود برق صداقت و پاکی را خود آئینه است
قضیه ی چشم شهلا این حرفا



چنین ژادشاهیم وجود داره ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
استاد مکتب سخن
مثله همیشه خوب بودین دیگه به من سر نمی زنین قهری؟؟؟؟
من که نوشته هاتونو دوست دارم
درود بر تو نازنین که نامت را هم از ما دریغ کردی

ممنون که خانه مرا خانه خودت میدانی
از لطف همیشه گی ات سپاسگذارم
منم تو نوشته و خانه ی قشنگت را دوست دارم
ممنونم عزیز
سلام به بابا کوروش عزیزم.
یه بار براتون نوشتم ولی پاک شد.
وای خیلی خسته هستم چون بعدظهر هم سرکار هستم.
دلم براتون تنگ شده بود.
ممنون از کادویی که میخوای خونه ی آقامون بدین.
ولی من الان کادو میخواام
یه بار براتون نوشتم ولی پاک شد.
ببخش دیگه عزیز
به پاکی خودت
دل به دل راه داره
دیدی که من پیش دستی کردم وامدم گلم
کادو رو زمانی بهتون میدم شامی و نهاری دعوت باشم
ادم که دعوت نباشه کادو نمی بره
ممنونم که امدی عزیزم
دنبال تکه هایی از تو
دنیا را گشته بودم
غافل از اینکه تو دنیا بودی
با تکه هایی نابرابر
از شعر و تنهایی
راه را تنهایی پر کرده
من را -تو- پر کرده ای
بی راه و بی پناه
تکه ها را برداشته ای
و من پی خانه ای شکلاتی
جهان را گم کرده ام
خودم را کم کرده ام...
امروز پس از مدت ها !!! به دوستان خوبی چون شما سر زدم
تعجبم از این بود که هنوز بلاگ من با اینکه تهی شده در لیست لینک هاتون هست!!!!!!!!!!!!!
سپاس گزار محبتتون
گرچه توان جبران ندارم
ارسینه ی عزیز
تو در قلب ما جا کرده ای
نگرانت بودم
واگر نمی امدی دلخور
چون جای دیگر دیدمت
براستی چه شد که رفتی؟؟؟؟؟؟؟؟؟
نمی خواهی من شبح رو بگوئی تو نیز روح سان بودی؟
منتظرم شاید
کمکی بر دردهای گاه مشترک باشیم
سلام کوروش کبیر
خوبی خوب از اول بگو اسمتو بگو
نامم فاطمه است اما از دستت ناراحت شدم من ادم رکی هستم دوست ندارم یکی حرفشو بپیچونه
نمی دونستم اسمم براتون مهمه
وگرنه زودتر اقدام می کردم ا
حالا راضی شدین؟؟؟؟؟؟؟
درود بر تو



چرا اینقدر عصبانی عزیز؟
خوب حق بده که ادمی مخاطب فهیم خودش را بشناسد بهتر است
واما فرم گفتن من این بود:
درود بر تو نازنین که نامت را هم از ما دریغ کردی
ولی می پسندم که هم پیوندی هایم را به نام نیز بشناسم اگرچه مستعار تا در نامیدنشان دچار مشکل نداشته باشم
این کجایش پیچاندن است
بازم ممنون
تو طاقت کلمه ی گله را هم نداری
لطف کرد ی فاطمه خانم
حمید مصدق دوست شما بوده؟
ویس عزیز
نمیدانم چرا این سوال را پرسیدی؟
ولی خاطرات زیادی از گذشته دارم که پر از او و شعرای هم عصر اوست
وبا دو مجموعه اش انسی عجیب داشتم
ممنون که به کلبه ی فقیرانه ی ما سر می زنی
فقط سعی می کنم چشمامو پاک نگه دارم ...
همین....
چشمانت همیشه زیبا و گرم و گیرا
سپاس گذارم
بسیار زیبا بود و تفکر بر انگیز. دست مریزاد استاد
چشمانی زیبا را مالکی که مهربانانه می نگرد
ممنونم بزرگوار
چون طفل که از خوردن داروست پریشان
با دوست پریشانم و بی دوست پریشان
ابرو به هم آورده و گیسو زده بر هم
چون ابر که بر گبند مینوست پریشان
مجموعه ناچیز من آشفته او باد
آنکس که وجودم همه از اوست پریشان
دست و دل من برسر این سلسله لرزید
در جنگل گیسوی تو آهوست پریشان
آرامش دریای مرا ریخته بر هم
ماهی که پری خوست پری روست پریشان
با حوصله تنگ و دل سنگ چه سازم
با دوست پریشانم و بی دوست پریشان
خاک کویت زحمت ما بر نتابد بیش از این







لطف ها کردی بتا .تخفیف ِ زحمت می کنم