جهان
ایستگاه متروکی است
و
من
سوزن بان پیری که
منتظر ِ
بازگشت قطارم.
دیر نکرده است؟
********
گلستان ،ناله ها ی زار داره
شکوفه همره صد خار داره
چو پرسیدم دلیل خار گفتند:
که خوبی دشمن بسیار داره
ادامه...
دلتنگیهای آدمی را باد در ترانه ای میخواند اما تا بیاد بخونه دلتنگیها طوفان میشن و بر سر زندگیت میریزند..
دلتنگی بد چیزیه خصوصا که وقتی ندونی چه جوری از خودت دورش کنی...
همیشه امید هست آرزو هست افق روشنتر هست بله هست ولی وقتی خاکستری میشی اونا کمرنگ میشند و تو میمونی و خودت و یه دل تنگ و اشکی که با هر تلنگری میاد و تو هی میخوای پنهونش کنی و خون دماغ میشی و تو خودت فرو میری و .........
تا همیشه شاد باشی شعار همیشه منه ولی .........
سلامی به گرمای آتش نهان در دل مجنون
چقدر زیبا تفسیر دلتنگی داشتی
مرحبا
من نیز شادیی برایت آرزومندم که رنگ غم را فراموشت شود
سلام زیبا بود و دلنشین ... اما من نمی دانم چرا هنوز اسم ندا دلم را می لرزاند و شبنم اشک به چشمانم می نشاند ... و من هم دلتنگ می شوم
درود بر تو نازنین نمیدانم چرا؟ ولی گاه واژه ای زیبا می شود و گاه انقدر خاطره که شادی و غم توامان را برای ادمی ارمغان دارد باور کن دوست عزیز که طعم فسنجون رو به یادم اوردی . هرگز نمی خواستم شریکی برای دلتنگیهایم داشته باشم امید که همیشه شاد باشی
فریناز
پنجشنبه 5 اسفندماه سال 1389 ساعت 03:25 ب.ظ
سلام خیلی زیبا بود آنچه از دل برآید بر دل نشیند
شاد باشید و آروم
درود بر فریناز عزیز و مهربان ممنونم خوشحالم که بر دلت نشست که دل سرشار محبتت هرگز تنگی احساس به خود نبیند و به فراخی میزبان هرچه شادی عالم است باشد
سلام استاد گرامی یه عالمه ازتون ممنونم که به جشن کوچولوی من تشریف آوردید...
این واژه رو با تمام جانم درکش کردم... اما خب چاره چیست؟ شاید روزی همه ی اینها خاطره شد
موفق باشید
درود بر تو شکیبای عزیز مهمانی را میزبانی مهربان سبب است بله میرود که تمام زندگیمان به خاطره تبدیل شود چاره من هم شده از اونها گفتن شاید کمی پروازم سبکتر ارام تر شود
من از چشم تو افتادم و این را خوب می دانم نگاهت را خریدارم ز دوری تو بیمارم مرا دریاب پیر من تویی مرهم به زخم تن نگاهی کن به چشمانم طبیبا! کن تو درمانم ز دست تو بنوشم آب شوم با نور تو مهتاب تو حرفت حجت این دل ندایم را مشو غافل نگاهت را خریدارم ز دوری تو بیمارم .....
چه می گوئی؟ *ترا من چشم در راهم* که چشم بی فروغم را امید نور گردیدی تو گر زخمی نهان داری مرا زخمی به دل دلا کهنه نشان باشد به همراهی تو ای گل او به نا ز مهربانی ها به مرهم دست یابیداست
سپاسی بیشمار از تو که شاد و شادمان کردی دل رنجور و بیتابی ز بیماری و رنج سخت رهانیدی
فی البداهه
میترا
پنجشنبه 5 اسفندماه سال 1389 ساعت 06:41 ب.ظ
بسی لذت بردیم
سلام میترا جان
خوشحالم که باعث لذتت شد امیدوارم همیشه شاد باشی که سزاواری
ارادت استاد مزاح کردم با اجازه البته! واقع مطلب اینکه: زیبا بود و پر مغز زنده باشین..
درود باران جان
زندگیمان مشکوک شده بازیچه ای که به شوخی و مزاح گرفته شده من ممنونم که یارانم در دلتنگی هایم به فریادم میرسند و به شادی و شوخی در تلاشند تا از غم جانکاهی بکاهند
در فراقت نیست آرامم تماشا کن مرا دردمندی بی سرانجامم تماشا کن مرا گر چه در هجران تومن سوختم سر تا به پا باز هم در عشق تو خامم تماشا کن مرا جرعه ای از جام چشمان تو نوشیدم کنون مست و سرخوش ز آن می جامم تماشا کن مرا صید در دام توام.. دام توام خوشتر ز باغ گر چه در دامم ولی رامم تماشا کن مرا نیست امیدی که روشن بر تو گردد دیده ام آفتاب بر سر بامم تماشا کن مرا گشته ام از عشق تو رسوا میان خاص و عام شهره ی عشقت در ایامم تماشا کن مرا
سلام و ..................... اپ کردم خوشحال میشم به کلبه ی من سری بزنید استاد
نمیدانم چرا یاد شعر بانوی شرقی عزیز افتادم با اجازه ی ایشان
شکستی و احساسات یخ زده ات را برایم به یادگار گذاشتی نگران نباش دیگر آفتاب بهار هم یاری آب کردنش را ندارد
برو خاطرت جمع که این گیلاس ی یخ زده سهم خودت است!!!!!!!!!
باران
پنجشنبه 5 اسفندماه سال 1389 ساعت 11:35 ب.ظ
...
از دوست به یادگار دردی دارم..
سلام استاد شاد و پاینده باشین همیشه! در پناه خدا..
درود بر باران که لطافتش شک نمی توان داشت همیشه زخمهائی است در دل که ادمی را همچون خوره ذره ذره می خورد و.... باور کن عزیز قصد ازار کسی را نداشتم اگرچه فضا را الوده ی غم و دلتنگی کرده ام
رسیدن آنجا آغاز میشود که مقصد باور شده باشد! اما به راستی مقصد کجاست؟ بعد از این همه سیر و سفر به کدامین نقطه راه به پایان باید برد؟آن کس که استوار و مصلوب اصالت عشق گردید، همیشه میبارد و تازه میگرداند و او همچون هنرمندی است که مقصد را در دورها نمیبیند، بلکه آن را در همسایگی خویش جستجو میکند. آیا فتحی به عظمت فتح دلها میشناسید؟ به راستی مقصد کجاست ؟ جز قلبها ؟
باغ را دری است برای ورودی و خروجی از آن سلام را درودی و هر درودی را بدرودی درخت را تبر باید و دل را بی مهری مقصد دودل را مقصود پیوندی است که آسمانی اش پندارند اگر دو دل باشد ولی دل را بی هیچ قصدی جدا کردن از دلی . قاصد جز سردی نیست که می رود هرم اتشی درونی را به خاکستری تبدیل کند. هیچ گاه درختی گلدانی را در جنگلی وحشی نمی توان پروراند و ابیاری کرد که او خوکرده ی گلدان است و به اب استریزه ی هر دستی راضی است و هرگز رهائی طبیعت صاف و پاک را به بهانه ای بی بهاء در نمیابد هرگاه کسی گروه ای نزد کسی داشت . باز خواهد گشت مگر مرگ ولی گرو گیرنده اگربه انکار برخیزد چه؟؟؟؟؟ کدام دردلی را بی قدرت مهر بتوان فتح کردا گر کلید دار نباشی؟ شکی که از ابتدا خلقت این نوزاد بود زجر آور ی آزارنده و باز هم ادامه دارند و گویا ابدی واسف که نمیتوان جز سکوت راهی برگزید وقتی که بی مقدمه شمشیر بر دست .جابرانه سرت را نشانه کرده اند وقتیکه در تنورت انداختند و گفتند چرا جلز و ولز نمی کنی؟ بگذریم....
درد دلی با تو که از عشقت دلگیری و دیگر صدای تیشه ات به گوش کسی نخواهد رسید. شبهای سرد بی عشقت را به خاطر سپرده ای و افسرده تر از همیشه در پی ردپایی عاشقانه بر قلب شکسته ات هستی ..روزهای دلتنگی تو را می شناسم و آشنایم با احساسی که داری. می دانم چگونه قلب عاشقت را در زیر لگدهای سهمگین خود له کرده است.دستانت را پر کن از محبت های واقعی انسان هایی که معنی عشق را می فهمند می دانم که چگونه ای و حالت را درک می کنم. دقیقه های زجر آورت را می شناسم
پیری دلشکسته را کودکی هدیه ای داد در کاغذی بس زیبا و خوشرنگ و او کودک را بوسه ای به مهر بدرقه راه نمود وقتی پیر به خود امد و دست داده را گشود در کاغذی بدین زیبائی کرمی را دید که در خود می لولید شوقی که در دل داشت به یاسی مبدل شد ولبخندش نیز به زهر خندی کودک در نهان کلامش یاد آور شده بود تو زندگی کرمی ات ادامه بده وبه امید هیچ هدیه ای نباش
هدیه ی افتاب عزیز هم در این زمان بداد رسید
دل خویش را بگفتم - چو تو دوست می گرفتم؛ نه عجب که خوبرویان بکنند بی وفایی!
درود بر تو میلاد عزیز و سپاس از هدیه گرانقدری که با خود اوردی امید که کوچه هایروبرویت در زندگی به گشادگی دل بزرگت باشد و هیچگاه چون من به بن بست منهی نگردد
ای حس از بر شدنی ای خط به خط نوشتنی... در..زنگه..از..خود..رد..شدن..صد..آفرین..تو..شدم
درود بر تو حامد مهربان دلشکسته برایم پرسشی پیش امده چگونه است که از دلتنگی هایم می گویم تو حاضری و از عاشقانه می گویم تو غایبی!!!!!!!!!!!!!1 شاید می ائی و در این مورد فقط اعلام حضور می کنی حامد جان زندگی مثل سکه ی دورویه است پر از دوگانگی و زیبائیش نیز در همین است تلخی نباشد شیرینی را قدر دان نخواهیم بود شادی و اندوه نیز چنین است
سلام واااای من چقدر د یر اومدم یاد این شعر از شاملو افتادم:
همه ی لرزش دست و دلم از آن بود که عشق پناهی گردد پروازی نه گریزگاهی گردد آی عشق٬آی عشق چهره ی آبیت پیدا نیست و خنکای مرهمی بر شعله ی زخمی نه شور شعله بر سرمای درون آی عشق٬آی عشق چهره ی سرخت پیدا نیست ...
بانوی شرقی عزیز همیشه با اوردن هدیه ای اینچنین مرا به دین محبتت گرفتار تر می کنی
سلام به کوروش مهربونم خیلی دلم میخواد حرف بزنم ولی نمیدونم چرا امکان نداره. نمیدونم چرا نمیتونم حرف دلمو به کسی بگم!!!!!! اینجوری زندگی کردن خیلی سختهههههههههه
سلام دختر گلم خوبی نازنین؟ من که همیشه برای شنیدن اماده ام اگر افتخار داشته باشم ممنون مهربان که باحضور باعث دلگرمی می شود
سلام استادگرامی
تشکراز حضورگرمتون//من احساس میکنم همیشه انسان یک قدم از آرزوهاش عقبتره
بازهم زیبابودو دلنشین
بااحترام
سلام بر هنرمند والا تبار و نیک رفتار


من تشکری باید داشته باشم
که مرا سعادت دادی تا دیداری لذت بخش از خانه ی پر مهر و آثار زیبایت داشته باشم
عقب بودن را بی حکمت نمیدانم
شاید برای اینکه دچار کبر و غرور نشه
شاد باشی که دیدارت موجب شادی است
استاد یه چیزی میخاد به ذهنم بیاد ولی پا پس میکشه
اگر تونستم راضی اش کنم بیاد خدمت عزیز شما جهت عرض ادب خواهم گفت
دوستدار شما
درود بر آرمان عزیز و مهربان


تو چشمه ی جوشان احساسی
نوک تیشه ای لازم افتاد که گویا نتیجه داشت
ممنونم از اینهمه مهر نازنین
عاشقینا !!!!!!!!

من صدای ِ تیشۀ عشقم


زنده می مانم
گر شکستم.
بشکنم
غم نیست
عاشقینا !!!!
و دلتنگ !!!!
دلتنگ نباشین شما ما رو دارین. نمی ذاریم تنها بمونین.
ممنون از اینهمه همراهی و همدردی


بله عزیزان موجب تسلی خاطراند
دلتنگی ها هم با دیدن مهربانی هایتان
کوتاه شده و چون غروب آفتاب به دریای محبت فرو می رود
شاد باشی که من به داشتن درکنار شما به شادی افتخار کنم
خاطرم آمد انچه میخاستم بگویم
استاد! دیدم کفش شما خالی است جسارت کرده پا در کفش شما نموده و پاسخ شما را در این دو بیتی داده ام
چشم خطاپوشتان را بر این حقیر وسعت داده ببخشایید
عشق را با معرفت مجموع نیست
عشق چون معرفت مقطوع نیست
دل چو می بازی دگر فریاد چیست؟؟؟
زانکه از عاشق ندا مسموع نیست
یاعلی
باز جای خالی شکلک دست زدن در این بلاگ اسکای را بشدت احساس کردم


الحق که زیباست
بخصوص با قافیه ی سختی که انتخاب کردی
دست مریزاد که سالاری
استاد شما هممممممممممممممممممممممم
سلام و عرض خصوع خدمت ثریای عزیز


مهربان مگر می شود چشم به
جام بلورین و مرغان نسته بر ان داشت و چنین نبود؟
ولی ارزومندم همیشه شاد و بی دلتنگی باشی
استاد منو دوستام میشناسن یه مقداری شوخم البته تا حالا این جسارت در مورد شما نکردم ولی خب دیگه
شرایط
ثریا جان من هم همیشه از شوخ بودن عزیزانم لذت برده و استقبال می کنم



این نشانه آن است که همنشینت (در کلاس .محل کار و خانه و...)از تو
به نیکی یاد میکنند
امید که همیشه مایه مسرت خاطر باشی و خود نیز شادمان
مممممممممممیگم این سرودتونم زیبا بود

یعنی واقعا استادی
تو خون ما بی معرفتی نیست وگرنه اینجا نبودیم
لطف داری عزیز



مخاطب شعری من شاید حضور فیزیکی نداشته باشد
خدا نکنه چنین جسارتی کرده باشم
تو نهایت مهر و مرامی نازنین
سلام بابا کوروش مهربون.
هستین؟
سلام راحله جان


خوبی عزیز
من همیشه در خدمتم
خوش امدی
سلامی گرم خدمت دوست خوبم کوروش...


دلتنگیهای آدمی را باد در ترانه ای میخواند اما تا بیاد بخونه دلتنگیها طوفان میشن و بر سر زندگیت میریزند..
دلتنگی بد چیزیه خصوصا که وقتی ندونی چه جوری از خودت دورش کنی...
همیشه امید هست آرزو هست افق روشنتر هست بله هست ولی وقتی خاکستری میشی اونا کمرنگ میشند و تو میمونی و خودت و یه دل تنگ و اشکی که با هر تلنگری میاد و تو هی میخوای پنهونش کنی و خون دماغ میشی و تو خودت فرو میری و .........
تا همیشه شاد باشی شعار همیشه منه ولی .........
سلامی به گرمای آتش نهان در دل مجنون


چقدر زیبا تفسیر دلتنگی داشتی
مرحبا
من نیز شادیی برایت آرزومندم که رنگ غم را فراموشت شود
سلام
زیبا بود و دلنشین ...
اما من نمی دانم چرا هنوز اسم ندا دلم را می لرزاند و شبنم اشک به چشمانم می نشاند ... و من هم دلتنگ می شوم
درود بر تو نازنین


نمیدانم چرا؟
ولی گاه واژه ای زیبا می شود و گاه انقدر خاطره که شادی و غم توامان را
برای ادمی ارمغان دارد
باور کن دوست عزیز که طعم فسنجون رو به یادم اوردی . هرگز نمی خواستم شریکی برای دلتنگیهایم داشته باشم
امید که همیشه شاد باشی
سلام


خیلی زیبا بود
آنچه از دل برآید بر دل نشیند
شاد باشید و آروم
درود بر فریناز عزیز و مهربان


ممنونم
خوشحالم که بر دلت نشست
که دل سرشار محبتت هرگز تنگی احساس به خود نبیند
و به فراخی میزبان هرچه شادی عالم است باشد
به به...

استاد زیبا بود!
سلام میلاد جان


خوبی عزیز؟
مثل همیشه میلاد دلگرمی هایی
ممنونم
سلام استاد گرامی

یه عالمه ازتون ممنونم که به جشن کوچولوی من تشریف آوردید...
این واژه رو با تمام جانم درکش کردم...
اما خب چاره چیست؟
شاید روزی همه ی اینها خاطره شد
موفق باشید
درود بر تو شکیبای عزیز


مهمانی را میزبانی مهربان سبب است
بله میرود که تمام زندگیمان به خاطره تبدیل شود
چاره من هم شده از اونها گفتن
شاید کمی پروازم سبکتر
ارام تر شود
ممنونم از همراهیت عزیز
ناراحت شدن از یک
حقیقت،
بهتر از تسکین
یافتن با یک
دروغ است...!
کاملا درسته عزیز


بله گاه اندهی اندک بهتر از غمی جانکاه و جان فرساست
شاد باشی و راستی همیشه با تو
من از چشم تو افتادم
و این را خوب می دانم
نگاهت را خریدارم
ز دوری تو بیمارم
مرا دریاب پیر من
تویی مرهم به زخم تن
نگاهی کن به چشمانم
طبیبا! کن تو درمانم
ز دست تو بنوشم آب
شوم با نور تو مهتاب
تو حرفت حجت این دل
ندایم را مشو غافل
نگاهت را خریدارم
ز دوری تو بیمارم
.....
چه می گوئی؟
فی البداهه
*ترا من چشم در راهم*
که چشم بی فروغم را
امید نور گردیدی
تو گر زخمی نهان داری
مرا زخمی به دل
دلا
کهنه نشان باشد
به همراهی تو ای گل او
به نا ز مهربانی ها
به مرهم دست یابیداست
سپاسی بیشمار از تو
که شاد و شادمان کردی
دل رنجور و بیتابی
ز بیماری و رنج سخت
رهانیدی
سلام میترا جان


خوشحالم که باعث لذتت شد
امیدوارم همیشه شاد باشی
که سزاواری
سلاملیکم!

این پست به طور کلی مشکوک میباشد!
.
ارادت استاد
مزاح کردم با اجازه البته!
واقع مطلب اینکه:
زیبا بود و پر مغز
زنده باشین..
درود باران جان


زندگیمان مشکوک شده
بازیچه ای که به شوخی و مزاح گرفته شده
من ممنونم که یارانم در دلتنگی هایم به فریادم میرسند و به شادی و شوخی
در تلاشند تا از غم جانکاهی بکاهند
ممنونم ای مهربان
از تو و یاران
...
؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
در فراقت نیست آرامم تماشا کن مرا
دردمندی بی سرانجامم تماشا کن مرا
گر چه در هجران تومن سوختم سر تا به پا
باز هم در عشق تو خامم تماشا کن مرا
جرعه ای از جام چشمان تو نوشیدم کنون
مست و سرخوش ز آن می جامم تماشا کن مرا
صید در دام توام.. دام توام خوشتر ز باغ
گر چه در دامم ولی رامم تماشا کن مرا
نیست امیدی که روشن بر تو گردد دیده ام
آفتاب بر سر بامم تماشا کن مرا
گشته ام از عشق تو رسوا میان خاص و عام
شهره ی عشقت در ایامم تماشا کن مرا
سلام و .....................
اپ کردم خوشحال میشم به کلبه ی من سری بزنید استاد
نمیدانم چرا یاد شعر بانوی شرقی عزیز افتادم
با اجازه ی ایشان
شکستی
و احساسات یخ زده ات را
برایم
به یادگار گذاشتی
نگران نباش
دیگر
آفتاب بهار هم
یاری آب کردنش را
ندارد
برو
خاطرت جمع
که این گیلاس ی یخ زده
سهم خودت است!!!!!!!!!
درود برخدای معرفت کوروش عزیز
درودی از سر ارادت به محضرت صاحب قلم

...
از دوست به یادگار دردی دارم..
سلام استاد
شاد و پاینده باشین همیشه!
در پناه خدا..
درود بر باران که لطافتش شک نمی توان داشت


همیشه زخمهائی است در دل که
ادمی را همچون خوره ذره ذره می خورد
و....
باور کن عزیز
قصد ازار کسی را نداشتم
اگرچه فضا را الوده ی غم و دلتنگی کرده ام
رسیدن آنجا آغاز میشود که مقصد باور شده باشد! اما به راستی مقصد کجاست؟ بعد از این همه سیر و سفر به کدامین نقطه راه به پایان باید برد؟آن کس که استوار و مصلوب اصالت عشق گردید، همیشه میبارد و تازه میگرداند و او همچون هنرمندی است که مقصد را در دورها نمیبیند، بلکه آن را در همسایگی خویش جستجو میکند. آیا فتحی به عظمت فتح دلها میشناسید؟ به راستی مقصد کجاست ؟ جز قلبها ؟
باغ را دری است برای ورودی
و خروجی از آن
سلام را درودی
و هر درودی را بدرودی
درخت را تبر باید
و دل را بی مهری
مقصد دودل را مقصود پیوندی است که آسمانی اش پندارند
اگر دو دل باشد
ولی دل را بی هیچ قصدی جدا کردن از دلی . قاصد جز سردی نیست
که می رود هرم اتشی درونی را به خاکستری تبدیل کند.
هیچ گاه درختی گلدانی را در جنگلی وحشی نمی توان پروراند و ابیاری کرد که او خوکرده ی گلدان است و به اب استریزه ی هر دستی راضی است و
هرگز رهائی طبیعت صاف و پاک را به بهانه ای بی بهاء در نمیابد
هرگاه کسی گروه ای نزد کسی داشت . باز خواهد گشت مگر مرگ
ولی گرو گیرنده اگربه انکار برخیزد چه؟؟؟؟؟
کدام دردلی را بی قدرت مهر بتوان فتح کردا
گر کلید دار نباشی؟
شکی که از ابتدا خلقت این نوزاد بود زجر آور ی آزارنده و باز هم ادامه دارند و گویا ابدی
واسف که نمیتوان جز سکوت راهی برگزید
وقتی که بی مقدمه شمشیر بر دست .جابرانه سرت را نشانه کرده اند
وقتیکه در تنورت انداختند و گفتند چرا جلز و ولز نمی کنی؟
بگذریم....
درد دلی با تو که از عشقت دلگیری و دیگر صدای تیشه ات به گوش کسی نخواهد رسید. شبهای سرد بی عشقت را به خاطر سپرده ای و افسرده تر از همیشه در پی ردپایی عاشقانه بر قلب شکسته ات هستی ..روزهای دلتنگی تو را می شناسم و آشنایم با احساسی که داری. می دانم چگونه قلب عاشقت را در زیر لگدهای سهمگین خود له کرده است.دستانت را پر کن از محبت های واقعی انسان هایی که معنی عشق را می فهمند
می دانم که چگونه ای و حالت را درک می کنم. دقیقه های زجر آورت را می شناسم
پیری دلشکسته را کودکی هدیه ای داد در کاغذی بس زیبا و خوشرنگ
و او کودک را بوسه ای به مهر بدرقه راه نمود
وقتی پیر به خود امد و دست داده را گشود در کاغذی بدین زیبائی
کرمی
را دید که در خود می لولید
شوقی که در دل داشت به یاسی مبدل شد
ولبخندش نیز به زهر خندی
کودک در نهان کلامش یاد آور شده بود
تو زندگی کرمی ات ادامه بده
وبه امید هیچ هدیه ای نباش
هدیه ی افتاب عزیز هم
در این زمان بداد رسید
دل خویش را بگفتم - چو تو دوست می گرفتم؛
نه عجب که خوبرویان بکنند بی وفایی!
سلام گرامی ..
از این دنیا و معرفت ها !!؟
به قول شاعر :
درد عشقی کشیدم که نپرس ....
خبرت خرابتر کرد جراحت جدایی!
چه خیال آب روشن که به تشنگان نمایی؟
دل خویش را بگفتم - چو تو دوست می گرفتم؛
نه عجب که خوبرویان بکنند بی وفایی!
سلام بر بانوی مهر

چه زیبا اوردی و چه به گاه
دل خویش را بگفتم - چو تو دوست می گرفتم؛
نه عجب که خوبرویان بکنند بی وفایی!
همین مرا پی همراهی بس
مهر تابانی و افتابت ارزانی دلهای شکسته باد
استاد صبح روز جمعتون خالی از بی معرفتییییییییییییییی
سلام به زیبائی ادینه ها به ثریای عزیز


مگر میشه صبحی را
که به گل لبخند مهربانی چون تو آغاز میشه رو
جز این تصور کرد .
بقول اعراب
صباح الخیر
شاد باشی که شادی آفرینی
¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶
¶´´´´´´´´´´´´´´´´´´´o¶$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$¶¶¶
¶´´´´´´´´´´´´´´´´´´´¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶
¶´´´´´´´´´´´´´´´´´´´¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶$$$$¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶
¶´´´´´´¶¶¶¶¶¶¶¶¶´´´´7¶$$$$¶¶¶¶¶$$$¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶
¶´´´´1¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¢´´´¶¶$$$$¶¶$$¶¶$$¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶
¶´´´¶¶¶¶¶$¶¶¶¶¶¶¶¶1´´¶¶¶$$$$$$$$$$$$¶¶¶¶¶¶$¶¶
¶´¶¶¶¶$$$$$$$$??¶¶¶¶´´´¶¶$$$$$$$$$$$$$$$¶$¶¶¶
¶¶¶¶¶¶$$$$$$¶$$$$$¶¶¶´´¶¶$$$$$$$$$$$$$$$$$$¶¶
¶¶¶¶$$$¶¶¶¶¶¶¶$$$$¶¶¶$´¶¶¶¶$$$$$$$¶¶¶¶¶$$$$¶¶
¶¶¶¶$$$¶$$$$¶$$$¶¶¶¶¶¶¶¶¢¶¶¶¶$¶¶¶¶¶$????????¶
¶¶¶$$$$¶$$$$¶$$$$$$$$$$¶´´o¶¶¶¶¶¶¶??$$$$$¶¶¶¶
¶¶¶¶$$$¶¶$¶¶¶¶$$$$$$$$¶¶¶´´´¶¶¶7´$$$¶$¶¶$$$¶¶
¶¶¶¶$$$$$$¶$$¶$$$$$$$$$¶¶´´´´´´´¢¶¶$$$$$$$$¶¶
¶¶¶¶¶¶$?$$¶$$$$$$$$$$$$$¶¶´´oo´´¶¶$$$¶$$$$$$¶
¶´¶¶¶¶¶$$$$$¶¶¶¶¶¶¶$$$¶¶¶¶¶´7´7¶¶$$$$$$$$$$$¶
¶´´´¶¶???$???$¶¶$$$¶¶¶¶¶¶¢´´´¶¶¶¶$¶¶$$$$$$$$¶
¶´´´?¶$$??$$$??¶¶$$$¶¶o´´´´´¶¶¶$$$$$$$$$$$$¶¶
¶´´´´¶¶$$?$?$$?$¶¶¶¶¶?´´´´¢¶¶¶$$$$$$$$$$$¶¶$¶
¶´´´´o¶¶$?$$$???$¶¶¶¶´´´?¶¶¶$$$$$$$$$$$$$¶$$¶
¶´´´´´¶¶¶$$$$??$?¶¶¶¶´¶¶¶¶$?$$$$$¶¶¶$$$$¶$$$¶
¶´´o¶¶¶$¶¶¶¶$$?$??¶¶´´¶¶¶$$$$$$$$$$$$$¶¶$$$$¶
¶¶¶¶¶¶$$$$¶¶¶$??$$¶´´´¢¶¶$$$$$¶$$$$$$¶¶¶$$$$¶
¶¶¶$$$$$$$¶¶¶¶$$$$¶¶1´´¶¶?$$$¶$$$¶$$$$$$$$$$¶
¶¶$$??$$$¶$$$¶¶$$$$¶¶¶´¶¶$$$$$$$$$$¶¶$$$$$$$¶
¶???$$$$$$$¶¶$$$$$$?¶¶¶¶¶$$¶¶$$$¶¶¶$$$$$$$$¶¶
¶$¶$$$$$$$$$¶¶$¶$$$$$$$$$$$¶¶$$$$¶$$¶¶¶$$$$$¶
¶$$$$$$¶$$$$¶$¶¶$¶$$¶¶$$$$$$$$$¶¶$$¶$$$¶$$$$¶
سلام
وبلاگ بسیار زیبایی دارید
به من هم سر بزن
موفق باشی
بای
احمد عزیز


محبت کردی و تشریف اوردی به وبلاگ من سخن کوروش
ولی ادرست دارای اشکال بوده
و من نتوانستم انجام وظیفه کنم
لطفا یکبار دیگر چک کن
ممنون حضورت با هدیه ی زیبا و عاشقانه
سلام
ممنون از حضور گرمتان
------ ----- ---- --- -- -
خبرت هست که بی روی تو آرامم نیست
طاقت بار فراق این همه ایامم نیست
گو همه شهر به جنگم به در آیند و خلاف
منکه درخلوت خاصم خبراز عامم نیست
به خدا و به سرا پای تو کز دوستیت
خبر از دشمن و اندیشه ز دشنامم نیست
دوستت دارم اگر لطف کنی گر نکنی
به دوچشم توکه چشم از تو به انعامم نیست
درود بر تو میلاد عزیز


و سپاس از هدیه گرانقدری که با خود اوردی
امید که کوچه هایروبرویت در زندگی
به گشادگی دل بزرگت باشد
و هیچگاه چون من به بن بست منهی نگردد
شاد باشی و سلامت
ای حس از بر شدنی
ای خط به خط نوشتنی...
در..زنگه..از..خود..رد..شدن..صد..آفرین..تو..شدم
درود بر تو حامد مهربان دلشکسته


برایم پرسشی پیش امده
چگونه است که از دلتنگی هایم می گویم تو حاضری و از عاشقانه می گویم
تو غایبی!!!!!!!!!!!!!1
شاید می ائی و در این مورد فقط اعلام حضور می کنی
حامد جان زندگی مثل سکه ی دورویه است
پر از دوگانگی و زیبائیش نیز در همین است
تلخی نباشد شیرینی را قدر دان نخواهیم بود
شادی و اندوه نیز چنین است
شاد باش و انتقام تلخی را گرفته باشی
سلام .بیا که ......
چشن سید برو اومدم

سلام آرمان عزیز





همیشه شرمسار محبت های بیدریغ هستم
سلام کوروش خان
خیلی میخواد با معرفت باشی که یه بی معرفت رو رها نکنی
زنده باشی
سلام و هزاران درود بر تو مهربان


چه می شود
میگویند جنس لطیف
و باز می گویند از گل نازکتر نیاید گفت
ما هم اطاعت امر کردیم
ممنون که اومدی
باز هم افتخار حضور بده نازنین
سلام
واااای من چقدر د یر اومدم
یاد این شعر از شاملو افتادم:
همه ی لرزش دست و دلم
از آن بود که عشق پناهی گردد
پروازی نه
گریزگاهی گردد
آی عشق٬آی عشق
چهره ی آبیت پیدا نیست
و خنکای مرهمی
بر شعله ی زخمی
نه شور شعله
بر سرمای درون
آی عشق٬آی عشق
چهره ی سرخت پیدا نیست
...
بانوی شرقی عزیز


همیشه با اوردن هدیه ای اینچنین
مرا به دین محبتت گرفتار تر می کنی
ای عشق همه بهانه از تست
سیلامممممممممممممممم
روز شنبتووووووووووووووووووووووونم به خیرو و حوشی
تقویم گووووووووووووووووووووووووووووویای ثریا
سلام ثریا جان



جریان چیه ؟
وبت رو مسدود دیدم .
حالم گرفته شد .لطفا من رو هم از وضعیت مطلع کنه عزیز
خیلی دلم گرفت
درود بر یگانه استاد بزرگ


عالی ...
میتونم درک کنم ...
به امید دیدار استاد ...
درود بر تو عزیز همراه


در این دلنازکی ها
خوشحالم و سپاسگذار برای احساس صمیمانه ات
شاد باشی و برقرار
فرشته
ی
بارانــ ...
سلام باران عزیز


دیشب اپ زیبایت را بخصوص عکس رو هم دیدم لذت بردم
الان کامنت گذاشتم
ممنونم مهربان
سلام کوروش جان
بسیارسپاسگزارم
شماهم وب زیبایی دارید
ممنون تشریف اوردید
سلام و هزاران درود بر تو نازنین


میلاد جان خوش امدیی عزیز
چشم رنجه کردی
شوق دیدار دارم همیشه
سلام بر کوروش کبیر...
آقا کوروش من به روزم..اگر دوست داشتین بیاین...
منتظر نظرهای ارزندتون هستم..
سلام بر سوفیای عزیز





حتما خواهم امد و از داستانهای زیبایت بهره خواهم برد
ممنونم که خبرم می کنی
درود دوست هنرمند....
پیروز باشید....
درودی از سر مهر بر تو پارسا مرد


ممنونم مهربان
تو نیز زندگیت قرین مهر و شادکامی باد
سلام به کوروش مهربونم
خیلی دلم میخواد حرف بزنم ولی نمیدونم چرا امکان نداره. نمیدونم چرا نمیتونم حرف دلمو به کسی بگم!!!!!!
اینجوری زندگی کردن خیلی سختهههههههههه
سلام دختر گلم


خوبی نازنین؟
من که همیشه برای شنیدن اماده ام اگر افتخار داشته باشم
ممنون مهربان که باحضور باعث دلگرمی می شود
شاد باش و زندگی را آسان بگیر
درود هم وطن








دوبیتی زیبایی بود
بدرود
درود بر تو نازنین





از لطف همیشگی ات سپاس
شادو سربلند باشی
سلام کورش مهربان






ممنون بابت حرفاتون
واسه من که مرواریدی درون صدف بود
جوابتونو دادم
البته امروز خدا یه لطفی بهم کرد و بالاخره واسطه شد تا ابرای اصفهان به جای تموم بیقراری هام اشک بریزن
بازم ممنون بابت خوبی هاتون
همیشه مراقب خوبی هاتون باشین
سلام بر فریناز عزیز


که صاحب فر است
و نازش اندیش مندانه و دور نگر
خوشحالم که گویاراه گریز را یافته ای
حتما خواهم امد
شادیت ارزوی من است
کلمه بی معرفتی در شعر خیلی برایم جالب بود.
تو عزیز حضورت دنیای معرفت است


سپاسگذارم مهربان