جهان
ایستگاه متروکی است
و
من
سوزن بان پیری که
منتظر ِ
بازگشت قطارم.
دیر نکرده است؟
********
گلستان ،ناله ها ی زار داره
شکوفه همره صد خار داره
چو پرسیدم دلیل خار گفتند:
که خوبی دشمن بسیار داره
ادامه...
ای گشته نهان از من پیدات همی جویم جای تو نمیدانم هرجات همی جویم بر من چو شوی پیدا من در تو شوم پنهان از من چو شوی پنهان پیدات همی جویم اندر سر هر مویی از تو طلبم رویی هر چند نیم زیبا زیبات همی جویم
سلام و درود فکر کنم اولین نفر باشم که اپتونو دیدم
هر آن ناظر که منظوری ندارد
چراغ دولتش نوری ندارد
چه کار اندر بهشت آن مدعی را
که میل امروز با حوری ندارد
چه ذوق از ذکر پیدا آید آن را
که پنهان شوق مذکوری ندارد
میان عارفان صاحب نظر نیست
که خاطر پیش منظوری ندارد
اگر سیمرغی اندر دام زلفی
بماند تاب عصفوری ندارد
طبیب ما یکی نامهربانست
که گویی هیچ رنجوری ندارد
ولیکن چون عسل بشناخت ....
فغان از دست زنبوری ندارد
درود و سلام بر تو بانوی گرامی. مهم رابطه ایست که با احساس می شود. تو این زمینه اولی
سلام کورش عزیز باده ی یاد ... زیباست ... من همیشه به باده فراموشی فکر می کردم اما ... میدیدم جواب نمی ده ... پس بگو چرا
نگار عزیز من باور دارم که جائی که دل تنگ است و فکر می کنی بایت قلم به دست بگیری من که اینطور رفتار می کنم و نتیجه هم داده است دوستان داشته و دارم و خواهم داشت چون تو که حضورشان به دلتنگی هایم رنگ شادی میدهد
سلام بر بانوی مهربان که به همه لطف به این دلنوشته هام نگاه می کنی ممنونم
میترا
پنجشنبه 12 اسفندماه سال 1389 ساعت 11:08 ق.ظ
یار با ما بی وفایی می کند بی گناه از من جدایی می کند
شمع جانم را بکشت آن بی وفا جای دیگر روشنایی می کند
میکند با خویش خود بیگانگی با غریبان آشنایی میکند جوفروشست آن نگار سنگ دل با من او گندم نمایی میکند یار من اوباش و قلاشست و رند بر من او خود پارسایی میکند ای مسلمانان به فریادم رسید کان فلانی بیوفایی میکند کشتی عمرم شکستست از غمش از من مسکین جدایی میکند آن چه با من میکند اندر زمان آفت دور سمایی میکند سعدی شیرین سخن در راه عشق از لبش بوسی گدایی میکند
ممنونم میتراتجان امید که دلت به وسعت گندمزاران باد وجوفروشان را به آنجا راهی نباشد تو لایق ماهی و دل تابان و گرما زا چو مهر داری
درود استاد جز شرمندگی چی دارم بگم؟!!! خیلی تاخیر داشتم. اما بازم شما بهتر از هر کسی می دونین چه حال و روزی دارم. بابت غیبت عذر می خوام. رنگ و بوی شعرای شما با درد این روزها هم آغوش شده. بسیار لذت بردم. به امید روزی که ترانه ی شادی و آزادی سر دهیم
درود بر تو بانوی ترانه تو هروقت بیای تازه گی و طراوت میاری و رنگ و بوهائی که گفتی هم از در دیگه ای خارج میشه ممنون از مهر همیشگیت امید من هم است که شاد باشی و سلامت
به امید آینده ی روشن برای همه ی دوستان خوب و مهربونم
سلام فریناز شادی آفرین اول بگو تو کجائی؟ دلمون ترکید راستی اومدم قالب جدید مبارک جای نظرات خالیه ایمیل هم نتونستم بفرستم چراهاش از دیشب مخ نداشته رو درگیر کرده تا برسیم به بقیه
سلام به بابا کوروش مهربونم وای دیروز اومدم نت کلی براتون حرف داشتم و تایپ کردم موقع ارسالش اینترنت قطع شد اینقدر دلم سوختتتتتتتتتتتتتتتتتت خب خلاصه براتون دوباره میگم. مامان و بابا رفتن مکه و من شدم خانوم خونه و باید از دو تا داداشم مراقبت کنم. آشپزی میکنم و نظافت کلی کار و خستگی کار بیرون هم روش وای دارم میمیرم تازه خودمو سزوندم استکان هم شکستم و دستمو بریدم و یه رو زهم خواب موندم که داداشام دیر سرکارشون رسیدن خب در کل ازم راضی هستن حالا اصل مطلب. فردا ۱۳ اسفنده و جمعه است و من نمیتونم بیام نت. چون ۱۴ اسفند تولدمه پس آپ تولدمو امروز گذاشتم . خوشحال میشم شما هم تو جشن تولدم شرکت کنید قربونت برم مواظب خودتون و داشته هاتون باشید
سلام راحله جان
تولدت مبارک
وای چرا دستت رو بسوزونی تو که فرز و چابکی حتما داداشا هولت کردند باید گوشمالیشون داد.مگه ضعیف گیر آوردند؟
مرسی از لطفتون استاد عزیز حق با شماست، چیزی که ساده به دست آید ساده هم از دست میرود (بقول معروف بادآورده را باد میبرد) همچنین شاد باشی و سربلند در پناه حق
سلام محمد جان شبت خوش نازنین
امیدوارم که زیر سایه درخت حلم و علم روزگار سپری کنی به شادی
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
سلام





تصویر و شعر هر دو دلنشین بود
شب خوش استاد
سلام فریناز عزیز


ممنونم مهربان
نظر لطف توست
سپاس از اینهمه
ای گشته نهان از من پیدات همی جویم
جای تو نمیدانم هرجات همی جویم
بر من چو شوی پیدا من در تو شوم پنهان
از من چو شوی پنهان پیدات همی جویم
اندر سر هر مویی از تو طلبم رویی
هر چند نیم زیبا زیبات همی جویم
سلام و درود فکر کنم اولین نفر باشم که اپتونو دیدم
هر آن ناظر که منظوری ندارد
چراغ دولتش نوری ندارد
چه کار اندر بهشت آن مدعی را
که میل امروز با حوری ندارد
چه ذوق از ذکر پیدا آید آن را
که پنهان شوق مذکوری ندارد
میان عارفان صاحب نظر نیست
که خاطر پیش منظوری ندارد
اگر سیمرغی اندر دام زلفی
بماند تاب عصفوری ندارد
طبیب ما یکی نامهربانست
که گویی هیچ رنجوری ندارد
ولیکن چون عسل بشناخت ....
فغان از دست زنبوری ندارد
درود و سلام بر تو بانوی گرامی. مهم رابطه ایست که با احساس می شود. تو این زمینه اولی
سلام استاد
چند روز نبودم
یک عمر عقب افتادم از این کلمات پر از مهر..
جبران میکنم..
سلام بر باران نازها و نیایش ها


امروز رو وبت امدم
ونتوانستم بر پست اولت تحملم کن نظر بگذارم
حتی ادامه ی مطلب باز شد
نمیدانم چه اسراری بر بارش و صداهائی که تمرکز را از ادمی میگیرد
شاد باشی عزیز
سلام کورش عزیز
باده ی یاد ... زیباست ...
من همیشه به باده فراموشی فکر می کردم اما ... میدیدم جواب نمی ده ... پس بگو چرا
نگار عزیز


من باور دارم که جائی که دل تنگ است و فکر می کنی بایت قلم به دست بگیری
من که اینطور رفتار می کنم و نتیجه هم داده است
دوستان داشته و دارم و خواهم داشت چون تو که
حضورشان به دلتنگی هایم رنگ شادی میدهد
ممنون حضور مهربانانه ات عزیز
سلام دوست عزیز .خوبی؟ لینک شدی

من هم امیدوارم دوست های خوبی برای هم باشیم
هم عکس قشنگ بود و هم شعر .ممنون
ممنون مهربان


و درودی از سر سپاس
چشات قشنگ می بینه
با امید تداوم دوستی ها
شاد باش
استاد! از این جرقه های قلم شما قلب ما اتش میگیرد


دل ما خود اشوب است شما اتشفشانش می کنید
دست میرزاد
این هم زبانه ای از دل شعله ور ما:
بر این خــــاک تنـــی خفتــه خرابند
در این خـــــاک بسی لاله به خوابند
تنـــی مست ِ می ِ خــون و ثــوابند
بسی مست ِ می ِ سرخ و شرابند
سلام و هزاران درود بر تو آرمان مهربان


یار همیشه همراه
براستی خیلی پیوند زیبائی با این دلنوشته داشتی
و از این شعر زیبای هدیه ات هم سپاس گذارم و ممنون
سلام


خیلی دلنشین بود استاد
سلام بر بانوی مهربان


که به همه لطف به این دلنوشته هام نگاه می کنی
ممنونم
یار با ما بی وفایی می کند بی گناه از من جدایی می کند
شمع جانم را بکشت آن بی وفا جای دیگر روشنایی می کند
میکند با خویش خود بیگانگی با غریبان آشنایی میکند


جوفروشست آن نگار سنگ دل با من او گندم نمایی میکند
یار من اوباش و قلاشست و رند بر من او خود پارسایی میکند
ای مسلمانان به فریادم رسید کان فلانی بیوفایی میکند
کشتی عمرم شکستست از غمش از من مسکین جدایی میکند
آن چه با من میکند اندر زمان آفت دور سمایی میکند
سعدی شیرین سخن در راه عشق از لبش بوسی گدایی میکند
ممنونم میتراتجان
امید که دلت به وسعت گندمزاران باد
وجوفروشان را
به آنجا راهی نباشد
تو لایق ماهی و دل تابان و گرما زا چو مهر داری
شاد باشی و همیشه شادمان
افسوس ...
سلام کوروش عزیز
اما با این حال شما چراغ باده روشن سازید.
درودی بیکران به پرنیان مهربان


ما چراغ باده با یاران
و به یاد یاران
برخواهیم افروخت
درود استاد

جز شرمندگی چی دارم بگم؟!!!
خیلی تاخیر داشتم. اما بازم شما بهتر از هر کسی می دونین چه حال و روزی دارم.
بابت غیبت عذر می خوام.
رنگ و بوی شعرای شما با درد این روزها هم آغوش شده.
بسیار لذت بردم.
به امید روزی که ترانه ی شادی و آزادی سر دهیم
درود بر تو بانوی ترانه


تو هروقت بیای تازه گی و طراوت میاری
و رنگ و بوهائی که گفتی هم از در دیگه ای خارج میشه
ممنون از مهر همیشگیت
امید من هم است که شاد باشی و سلامت
با کفر نامه اهورا به اهورا به روزم
کاش یکی پیدا بشه به ما آموزش بده چه جوری شعر بگیم






به آرمان که گفتم گفت پاشو تو کفش شما میکنه!
حالا جواب شما چیه کورش خان؟
منم میخوام شعر بگم اما چرا نمیاد؟!
انصافا جفتتون زیبا می سرایین
به امید آینده ی روشن برای همه ی دوستان خوب و مهربونم
سلام فریناز شادی آفرین


اول بگو تو کجائی؟
دلمون ترکید
راستی اومدم قالب جدید مبارک
جای نظرات خالیه
ایمیل هم نتونستم بفرستم
چراهاش از دیشب مخ نداشته رو درگیر کرده
تا برسیم به بقیه
سلام به بابا کوروش مهربونم








وای دیروز اومدم نت کلی براتون حرف داشتم و تایپ کردم موقع ارسالش اینترنت قطع شد
اینقدر دلم سوختتتتتتتتتتتتتتتتتت
خب خلاصه براتون دوباره میگم. مامان و بابا رفتن مکه و من شدم خانوم خونه و باید از دو تا داداشم مراقبت کنم. آشپزی میکنم و نظافت کلی کار و خستگی کار بیرون هم روش وای دارم میمیرم
تازه خودمو سزوندم استکان هم شکستم و دستمو بریدم و یه رو زهم خواب موندم که داداشام دیر سرکارشون رسیدن
خب در کل ازم راضی هستن
حالا اصل مطلب. فردا ۱۳ اسفنده و جمعه است و من نمیتونم بیام نت. چون ۱۴ اسفند تولدمه پس آپ تولدمو امروز گذاشتم . خوشحال میشم شما هم تو جشن تولدم شرکت کنید
قربونت برم
مواظب خودتون و داشته هاتون باشید
سلام راحله جان


تولدت مبارک
وای چرا دستت رو بسوزونی تو که فرز و چابکی
حتما داداشا هولت کردند
باید گوشمالیشون داد.مگه ضعیف گیر آوردند؟
مبارکتـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــباد
فدات بشم دخترم حتما با دست پرهم خواهم آمد
درود.شما از کدامین طبقه اید....بیا
درود بر تو


ازطبقه دلشکستگان سید
یاد حلاجم انداختی...و اشک را در چشمانم نقش بستی....ممنون از لطفتون
درود بر تو که شیر را مانی


جسارتت را قابل تقدیس و تقدیر میدانم
سلام
فکر کنم رباعی باشه.در هر صورت خوشمان امد
درود بر تو مهربان


باعث خوشحالی است که عزیزان
از خواندنش بهره ای با لذت دارند
سلام بر استاد یکه تاز خودمون


چطوری خوبی خدا رو شکر ما هم به خوبی استادی چون شما شادیم
استاد هر کلامی که از دل شما براید اینو جدی میگم به دل من یکی میچسبه
قربون اقا
درود بر تو مهربان همیشگی


که لطفت همیشه گرما بخش این دل رنجور بوده و هست
شاد باشی و سربلند
میگوییم این عکسی که گذاشتی استاد محشره خبر داری که
چشمی که قشنگ باشه


دلی که مهربون باشه
همه چیز رو قشنگ می بینه
عین خودتون که محشری

فدای مهربونی هات نازنین


تو لطف داری
قد یک دنیا برات شادی آرزو می کنم
مرسی از لطفتون استاد عزیز

حق با شماست، چیزی که ساده به دست آید ساده هم از دست میرود (بقول معروف بادآورده را باد میبرد)
همچنین شاد باشی و سربلند در پناه حق
سلام محمد جان


شبت خوش نازنین
امیدوارم که زیر سایه درخت حلم و علم روزگار سپری کنی به شادی