خواستم ،ازعاشقی لب واکنم
درد را و عشق را پیدا کنم
شعر را با عشق ، من شیدا کنم
...............................................شاعری از سرپرید.
خواستم تا از بد ِ دوران بگویم
از غم و شادی ، دوا ،درمان بگویم
از گرانی ، همچو یک باران بگویم
.................................................شاعری از سرپرید.
باغ را باد ِ خزان ، پژمرده کرد
عشق را با غم عجین و مرده کرد
عقل را افسانۀ افسرده کرد
.............................................شاعری از سرپرید.
من هنر ها جسته ام در روزگار
فتنه های خفته دیدم کارزار
رونق ِ این فتنه ها شد کارو بار
.............................................شاعری از سرپرید.
خنده ها را زهرخندی دیده ام
شکوه ها را دردمند ی دیده ام
زهر ها را همچو قندی دیده ام
..........................................شاعری از سرپرید.
من گزیده مار ها را دیده ام
از کس و ناکس کنون ببریده ام
من به جای گریه بس خندیده ام
...........................................شاعری از سرپرید.
شعر من از درد چون سرشار شد
روحم از آن حیله ها بیمار شد
جانم ازحق گفت و هم بردار شد
.............................................شاعری از سرپرید.
شعر ِ من درمان هر درد ِ من است
آه گرمی از تن ِ سرد ِ من است
این سفر کرده ره آورد ِ من است
............................................شاعری از سرپرید.
درد را و عشق را با هم ببین
درد را تلخ و دگر را انگبین
شعرم انگبین بود ، عشقش نگین
............................................شاعری از سرپرید.
پس نگویم درد را با این قلم
نی به تو یا دیگری ، بهر ِ دلم
من نخواهم کرد اسم ِ خود علم
...............................................شاعری از سرپرید.
سلام خوبی وبلاگ خیلی قشنگ و جالبی داری خوشحال میشم اگه به سایت من هم سر بزنی در مورد فروش اکانت های رپیدشیر و مگا آپلود هستش منتظرم فعلا بای
سلام مهربان


سپاسگذارم از حضورت
چشم خدمت خواهم رسید
سلام کورش مهربون












خوبه شاعری از سر پریده و اینقدر زیبا سروده اید
به طبع شاعرانتون گاهی غبطه می خورم
و کلمات که چه زیبا در خدمت قلب و ذهن شما قرار می گیرن و براتون آهنگ دل می نوازن
زنده و پاینده
سبز و بهاری باشین استاد مهربونم
سلام فریناز عزیز












این از همان تنهائی که پرسیدی . از چشمه که گاه خرشام میاد
زمانی که سدی میبینه و می خواد رها بشه
فوران می کنه
گاه تلنگری لازم داره
مثل یک دمل چرکین میمانه
ممنونم از تو مهربان یار همراه
صبح بخیر استاد!




تنور نان شعر رو این روزها حسابی داغ کرده اید
چه عطر نانی پیچیده در این فضای وبتان
مسرور شدم عزیز!
شب و روز ت بخیر آرمان جان







دم عیده به سنت قدیم ما هم نون سر سفره آماده کردیم
اگرچه عید ما با دیگران توفیر داره
ممنونم از این همه مهر شاد باشی
سلام کوروش خان
چه خوبه که شعر شاعر درمان دردشه تو این زمونه که درمونی برای دردها پیدا نمیشه
سلام مینا جان


می گویند
زمانی که زبان از گفتن باز می ماند
موسیقی آغاز می شود.
من چون الکن بیانم و موسیقی را نابلد
شعر را اسباب بیان می کنم
ممنوم مهربان بابت محبتت
وااااااااای


چقدر قشنگ بود استاد
خیلی دلنشین....
سلام بر بانوی شرقی مهربان


ممنونم از ابراز احساسات صمیمانه ات
خداوندا
پریشانم
چه می خواهی تو ازجانم
مرا بی آنکه خود خواهم اسیر زندگی کردی
خداواندا
اگر روزی زعرش خود به زیر ایی
لباس فقر بپوشی
غرورت رابرای تکه نانی
به زیر پای نامردان بیاندازی
و شب آهسته و خسته
تهی دست و زبان بسته
به سوی خانه باز آیی
زمین و آسمان را کفر می گویی
نمی گوی
خداوندا
اگر در روز گرما خیز
تنت بر سایه ی دیوار بگشایی
لبت برکاسه ی مسی قیر اندود بگذاری
و قدری آن طرف تر
عمارتهای مرمرین بینی
و اعصابت برای سکه ای این سو آن سو در روان باشد
زمین و آسمان را کفر می گویی
نمی گویی
خداوندا
اگر روزی بشر گردی
زحال بندگانت با خبر کردی
پشیمان می شوی از قصه خلقت ، از این بودن از این بدعت
خداوندا تو مسئولی
خداوندا تو می دانی که انسان بودن و ماندن
در این دنیا چه دشوار است
چه رنجی می کشد انکس که انسان است و از احساس سرشار است
سلام اپم استاد اگه افتخار بدید خوشحال میشم
گر بدین جلوه به دریاچه اشگم تابی
چشم خورشید شود خیره ز رخشانیها
دیده در ساق چو گلبرگ تو لغزد که ندید
مخمل اینگونه به کاشانه کاشانیها
دارم از زلف تو اسباب پریشانی جمع
ای سر زلف تو مجموع پریشانیها
با سلام و درود و عرض تشکر از شما
درود بر تو مهربان


سپاس گذار چشم رنجه ات
شاد باشی و سلامت
در شب سرد زمستانی
کوره ی خورشید هم ٬ چون کوره ی گرم چراغ من نمیسوزد
و به مانند چراغ من
نه می افروزد چراغی هیچ٬
نه فروبسته به یخ ماهی که از الا می افروزد.
من چراغم را در آمد رفتن همسایه ام می افروختم
در یک شب تاریک
و شب سرد زمستان بود
باد میپیچید با کاج
در میان کومه های خاموش
گم شد او از من جدا زین جاده ی تاریک
و هنوز قصه بر باد است
وین سخن آویزه لب
که می افروزد؟ که می سوزد؟
چه کسی این قصه را در دل می اندوزد؟
در شب سرد زمستانی
کوره ی خورشید هم
چون کوره ی گرم چراغ من نمی سوزد.
(نیما یوشیج)
موجها خوابیده اند آرام و رام ،
طبل توفان از نوا افتاده است.
چشمه های شعله ور خشکیده اند ،
آبها از آسیا افتاده است .
در مزارآّباد شهر بی تپش
وای جغدی هم نمی آید به گوش
دردمندان بی خروش و بی فغان
خشمناکان بی فغان و بی خروش.
اخوان ثالث
سلام کوروش عزیز
امیدوارم همیشه با دلی شاد و قلبی لبریز از عشق بسرائید.
درود بر پرنیان گل نازنین


سپاسگذار مهر همیشه گیت
شاد باشی و پایدار
این روزا همه چیزای خوب از سر آدم می پره و به جاش دلشوره و نگرانی میاد.
سلام نازنین
برایت آرزوی ویس عاملی را ندارم
وچون ویس رامین باشی
یار همیشه همراه
با دورود فراوان
تقدیم به شما
قبل از اینکه به کسی بگی : " دوستت دارم ..."
خوب فکراتو بکن...
چون شاید چراغی رو تو دلش روشن کنی...
که خاموش کردنش به خاموش شدن اون بیانجامه
درود بر تو بهزاد عزیز


دل به دل راه داره نازنین
هیچگاه چراغ دلت خاموش نشه
همیشه برفروزنده
مانی و جاودان
انشالله همیشه شاعر دل ما باشی
سلام سید


تو نیز شاد آفرین باشی ولب خنده
سلام آقا کوروش...
من به روزم...
خوشحال میشم بیاین...
سلام سوفیا جان


امدم و نظر دادم
اگرچه شاید ناکافی
درویشی و دست دست تهی
عالی بود استاد
خسته نباشید
ممنونم مهسا جان


زنده باشی
کوروش جان من مثل شما سواد و ذوق ادبی ندارم اما هر روز به وبلاگت سر میزنم شعرت رو خوندم. خیلی زیبا بود.
سلام مهساجان


شکسته نفسی داری عزیز
من بارها از روی عکس العملت متوجه شده ام
که چه ذوقی از خودت نشان داده ای
درود بر شما
نوشتن و سرودن شعر آدمو سبک میکنه
وقتی ادم مینویسه متوجه میشه چی درونشه
باز خوشا به حال شما که طبع شاعری دارید
اما من که همون نوشتن معمولی رو هم توش موندم!
ان شاءالله روزی برسه براتون که درآن فقط خوشی و خوشی باشه
سلام شکیبا جان


من در تو و خیلی از یاران بالهای قوی دیده ام برای پرواز
خواسته اید که اینجائید
فقط به جلو نگاه کنید و راه را روند ببینید
شادی توفیق در پیش است
با سلام خدمت دوستان عزیز در استانه پایان سال ۱۳۸۹ هستیم و قصد داریم تا بهترین وبلاگ امسال را با ارایه یک نظر سنجی مشخص گردانیم.از بین وبلاگ های دوستان بهترین ها را گلچین نموده ایم.اگر کسی را از قلم انداخته ایم به ما گزارش دهید.لطفا با حضور در نظر سنجی از وبلاگ نویسان محبوب خود تشکر و قدر دانی کنید....
اگر با وبلاگی اشنایی ندارید ما لینکش را قرار میدهیم تا اگاهانه انتخاب کنید.
با تشکر وبلاگ خوان
سلام استاد مهربون










من گزیده مار ها را دیده ام
از کس و ناکس کنون ببریده ام
من به جای گریه بس خندیده ام
...........................................شاعری از سرپرید.
یکی از بهترین اشعارتون بود که خیلی خوندمش
خیلییییییییییییی به دلم نشست انگاری
همیشه پر از و شادی و بهاری باشین
سلام فریناز جان


مهربان یار راه
همیشه مشوقی و مهربانه دلگرمی دهنده
سپاسگذار مهربان
که شادیت ارزوی من است
سلام آقای کوروش عزیز
نمیدونم مال این هوای برفی بارونیه یا دل من نازک شده که با خوندن این شعرتون همینجوری اشکام ریخت.
اما لذتشو بردم خیلی زیاد. ممنون.
من شرمساری روی ماهتون


بگذار به حساب خونه ی چشم تکانی
امیدوارم آخرین اشک های سال که هست
آخرین اشکهای عمرت باشد
شادیت ارزوی من است
نوروز پیشاپیش مبارک
دوست عزیزم
اپم اخرین
اپ امسال بدو بیا
درود بر تو نازنین
لطف کردی
و چشم خواهم امد
شاعر و فرشته ای با هم دوست شدند.
فرشته پری به شاعر داد و شاعر ، شعری به فرشته.
شاعر پر فرشته را لای دفتر شعرش گذاشت و شعرهایش بوی آسمان گرفت
و فرشته شعر شاعر را زمزمه کرد و دهانش مزه عشق گرفت.
خدا گفت : دیگر تمام شد.
دیگر زندگی برای هر دوتان دشوار می شود.
زیرا شاعری که بوی آسمان را بشنود، زمین برایش کوچک است
و فرشته ای که مزه عشق را بچشد، آسمان برایش تنگ
از قدیم در گوشمان این زمزمه شده
کبوتر با کبوتر باز با باز
کند همجنس با همجنس پرواز
شاید شاعر
( که همیشه تهیدست بودنش ورد زبانست)به خطا راه آسمان در پیش گرفت
چرا عیسی را تا طبقه ی چهارم اسمان بیشتر راهش ندادند
و به بهانه ی سوزنی
به زمین بازگردانده شد
شاید.......
شرمنده نکنین.
و ممنون از دعاتون. تقصیر دل خود ماست که گاهی چنان فشرده میشه که با تلنگری آب میشه و از چشمامون می ریزه بیرون.
شعر شما اون تلنگره بود نه باعثش. بازم ممنون.
دشمن ایران شرمنده


کاش میشد بغض های رو در حال انفجار راحت
فواره وار
که تندیسی بشه از شکوه درد
از ناگفته ها
از ر ازهای مگو
خوش حالم لااقل باعث سبکی دلت شد عزیز
سلام و صد سلام خدمت کوروش جان
امیدوارم همیشه صحیح وسالم باشی
غرض فقط عرض ارادت بود ممنون از اینکه سر زدی
بای
سلام احمد جان


خسته نباشی سرت گویا خیلی شلوغه
لطف داری مهربان
امیدوارم همیشه شاداب و سرزنده باشی
درود بر شما خیلی زیبا بود.شاعری از سر پرید
سینا جان


امید که خانه ی ایرانی همیشه روشن باشد
شاد باش و امیدوار
اگر شاعری از سر شما پرید




از سر ما برق پریده است
استاد نگران نباشید
برمیگرده سرجاش
دوستدار شما
درود بر تو آرمان عزیز آرمان خواه


شاید روزی را هم ببینم که چنان برقی از خانه رقیب بپرد
که دیگر نیاز به کلاخود و مثل سینا پ ن نداشته باشیم
شاد باش و امـــــــــــــــــــیدوار
با وجود این همه درد حق با شماست نوشته های خودمون دوای دردمونه.....
منشور ازمایشی وبلاگ نویسان با کمک شما خوبان اماده گردیده و احتیاج به نظرات شما جهت تاییدیا رد دارد
درود بر اهورای عزیز


ممنون از همراهیت
حتما نظرم را خواهم داد
سپاس از مهر
درود بر استاد بزرگوار



استاد اینبار اگه بخوام اشاره ای کنم به بیتی که باهاش تونستم ارتباط برقرار کنم باید کل شعر رو کپی کنم ...
بعد از همه ی اینها اینجاس که تازه شاعری شروع میشود ...
بسیاران درود به تعداد قطران باران جاری سپاس


خوش حالم که توانستیم به احساسات مشترک برسیم
شاد باشی و سلامت
کاملا حق با شماست ولی فکر کنم بند ۱۳ میگه همون خاطراتی رو که مینویسن با مسایل به درد بخور قاطیش کنن تا ناگفته ها درونش جیغ بزنن
درود بر تو نازنین اهورای دور اندیش
امیدوارم به مرور
و با صبر و بردباری به ایده ها بر سی
آزادیام را به من برگردان
سکوت اعتراف کرده
و من شاعر نیستم
چقدر واژهها را شکنجه میکنی
تا مرا تف کنند به سنگفرش هستی
و آنگاه تندیس دردم را برافرازی
در میدان وسوسه و نیرنگ
تا انسان، تکریم شود
دیوارها به حرف آمده اند
قرنها رژه میروند
و پشته پشته پنجره، نگاه وارهی تاریخاند
زمین با سلولهایش نفس میکشد
و بشر در سلولهایش نفس عشق را میگیرد
با ضجههای واژههای گیج
به فتح کدام حرف نگفته مغرور میشوی؟
دستهایت را باز کن تا سروده شویم
من شاعر نیستم
مشتی آبــــــ از کفــــ دریا بـــردار
مشتی خاک از کویـــــــر
قلبـی دیگــــر قالــــب بزن
و در سینه ام تعبیهـــــ کن
برای عشق تو
" یک قلب کافـــی نیســـت !"