جهان
ایستگاه متروکی است
و
من
سوزن بان پیری که
منتظر ِ
بازگشت قطارم.
دیر نکرده است؟
********
گلستان ،ناله ها ی زار داره
شکوفه همره صد خار داره
چو پرسیدم دلیل خار گفتند:
که خوبی دشمن بسیار داره
ادامه...
آرزوی من این است : نتراود اشک بر روی چشمانت مگر از شوق زیاد .
و بهاندازه هر روز تو عاشق باشی. عاشق آنکه تو را می خواهد
و به لبخند تو ازخویش رها می گردد و تو را دوست بدارد
به همان اندازه که دلت می خواهد
کوه خواهم تا که فریاد کشم بر سر او که چرا اینهمه دور نه صدایی، از او نه نگاهی بر دل اشیان ِدل من افسرده است مرغ من، بال و پرش بشکسته است شادیم در فلک ناز ِ خیال به گمانم مرده است.
کوه، آه ، ای کوه بلند به ستیغ ات خواهم. دست ها بگشایم بزنم از ته دل نهره که کو؟ مگرم آُن گل باغ این زمان پژمرده است؟
باز امشب دل من سخت شکست باز عقلم به کنایه به دلم نیشخندی زد که چرا ای دل ساده... که چرا ای دل ساده تو که میدانی میشکنی باز میخواهی که دوباره عاشق بشوی دل من میشکند .. آن هم به جرم سادگیش.... دل من دوست دارد او را... بی آنکه دغدغه شکستنش آزارش دهد دل من دوست دارد او را ... چون که کارش این است ... دوست داشتن... بی بهانه ... صادقانه ... دل من مثل کسیست که میداند برای رسیدن به معبود خویش باید جان داد ... باید از هستی خود دل کند میداندو باز به پیش میرود بی آنکه بترسد از چیزی ... دل من میداند... که پایان این راه .. چیزی جز نابودی او برایش نیست دل من میداندو باز چو یک دیوانه میرود پیش دل من دوست دارد اورا.. اما... باز امشب دل من سخت شکست
و آه ، آوای نرم آن پرنده ی نامرئی است که در حنجره پنهان است ، پرنده ای که سرشار از احتیاط ، مملو از کنجکاوی و بی تاب از انتظار است ... آه سمفونی روزهای از دست رفنه است ... سلام ، فی البداهه هایت هم استادانه است سرورم ...
ترک سر کردم و بر آستانه ی گامهای مهیب عشق نهادم بی واهمه ای ازفرداها افسون گر موهایت را بگو بر گدامین گلبرگ نازکتر وفا نهاده ای؟
سلام جالبه هر چه شاعر است دور خودتان جمع کردید با زبان شعر گفتگو می کنید. با این همه گرمی و محبت ،چرا برودت آه در دلها نفوذ می کندو موجب شکستن دل آینیه می شود . کوروش عزیز اگر جای شما بودم باجمع دوستان دلهای شکسته بند می زدم دلهای سرمازده را ذوب ظلمات را نورانی می کردم و در آسمان آبی پر شادی می گشودم و آزادی و لذت را لمس می کردم.
سلام بر سیمین بانو ی پر احساس
ممنونم از همراهیت عزیز
درسته ما نیز با اینگونه گفتگو داشته های خود را تقسیم می کنیم تا تنهائی را کمتر احساس کنیم
سلام خوبی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ دلم برات تنگ شده مرسی از این که بهم سر زدی اما الان فقط تایم افم بوود خیلی سخته خدا کنه این روزا سریع تر تموم بشه امتحانام که تا ۳۱ اردیبهشته بعدشم که کنکور چه خبر خوبی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ نمی دونم این یعنی خوب یا بد اما من به فاله نیک می گیرم هر کس هر جای مقدسی میره بهم زنگ می زنه باور کن اگر من درسم نخونم با اون همه دعا اگر قبول نشم خیلی حرفه روزگارمم می گزره تا ببینیم چی میشه همین اینم شرح جزئیات من اما از حاله تو بی خبرم ؟؟؟؟؟ دیگه به من سر نمی زنی؟؟؟؟؟؟؟؟ نکنه فرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ نه اما ااومدم که بگم من فراموشت نمیکنم هیچوقت دوسته مهربوونم منتظرتم
سلام فاطی جان مگه میشه محبت هارو فراموش کرد البته این مدت کمی مشغله ام زیاد شده ولی فراموشی نه امید که تو نیز حاصل دوری از دلخوشی هایت باعث کامیابی و پیروزی بشه عزیز ما شاهد خبر خوش باشیم
سلام استاد گرامی به این باور رسیدم که آدم یا در اوج شادی شاعر میشه یا در اوج غم، دلتنگی من هم باعث شد یک چیزایی بداهه در غم دوری از مادر بسرایم. به زیبایی سروده های شما که نیست/اصلا نیست/ اما به شما تقدیمش می کنم. امشب ساز من فریادکشید دل من داد کشید سروغمگین نگاهم آه کشید نرگس شیدای نگاهم درد کشید گفتمش دل غمگین رهایم کن گفتمش عشق رنگین جدایم کن گفتمش مهرسنگین صدایم کن
پاینده باشیدواستوار
سلام بر بانوی مهربان که راکب قلم را برای رسیدن به آسمان احساس برگزده ای ممنونم مهربان از اینکه اولین (اگر اشتباه نکنم )احساس دلتنگی ات را به این ناچیز هدیه داده ای
این ساز من امشب ببین فریاد خاموشی کشد فریاد غــــــــــم دارد ولی از راه بیهوشی کشد
گــــفتم مرا اینـــک رهـــا کن ای دلم جانم زدلتنگی فریاد در گوشی کشد
عزیز نمیدانم چرا وسوسه شدم بدون در نظر گرفتن وزن و.. تقریبا با کلمات تو کمی ذهن خسته ام را قلقک دهم. ولی واقعا زیبا سروده ای
امشب ساز من فریادکشید امید که سازت همیشه فریاد شادی سر دهد
سلام استاد خوبین یادی از ما نمی کنین اپ میکنین خبر نمی کنین ولی اشکال نداره دستتون هم درد نکنه اپ این دفعتونم مثل همیشه عالی عالی عالی بود
فدای دل مهربونت سمباد عزیزم شرمنده از کوتاهی ام باور کن فقط آپ کردن بود و نه کم لطفی یعنی شرمنده خیلی از عزیزانم شده ام امید که بتونم جبران کنم ممنونم از مهربانی هایت
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
هرگز برای عاشق شدن، به دنبال باران و بهار و بابونه نباش. گاهی در انتهای خارهای یک کاکتوس به غنچه ای می رسی که ماه را بر لبانت می نشاند
درسته عسل جان
هرگز بهشت را به بهانه نمیدهند که بها می طلبند و پاداش
زحمات باغبان گل است و نغمه ی بلبل
دل از دست خوبان کدورت است آه
هوای محبت برودت است آه
اهورا بجان آمد از دست ما
هوس ها بجای عبودت است آه
بی نهایت آفرین


.........احسنت
........هورا
و
بی نهایت سپاس
استاد! فی البداهه بود
تباهی کلامم را بچشم عذر پذیرتان ببخشایید
درود بر اینهمه احساس
تمام آنچه را در پاسخ گفتم حرف دلم بود
اگر چه زبان این صفحه را یارای رسانی پیام ندارد
استاد وزنم شعرم مشکل داشت
بسیار بر این شاعرک افسوس که در پیش استادی چون شما بوش رفت
آرمان جان


این شعر را من خودم هم فی البداهه در همان صفحه ی فیس بوک گفتم
و امروز بدون ویرایش از سر بیحوصله گی اینجا هم گذاشتم
خودت و احساست رو دسته کم نگیر .
تو سرشاری
فقط با قلقلک احساست و نک قلمت بیگانگی نکن
آرزوی من این است : نتراود اشک بر روی چشمانت مگر از شوق زیاد .
و بهاندازه هر روز تو عاشق باشی. عاشق آنکه تو را می خواهد
و به لبخند تو ازخویش رها می گردد و تو را دوست بدارد
به همان اندازه که دلت می خواهد
کوه خواهم


تا که فریاد کشم بر سر او
که چرا اینهمه دور
نه صدایی، از او
نه نگاهی بر دل
اشیان ِدل من افسرده است
مرغ من، بال و پرش بشکسته است
شادیم در فلک ناز ِ خیال
به گمانم مرده است.
کوه، آه ، ای کوه بلند
به ستیغ ات خواهم.
دست ها بگشایم
بزنم از ته دل
نهره که کو؟
مگرم آُن گل باغ
این زمان پژمرده است؟
تازه سروده ام تقدیم گل قدومت عسل مهربان
باز امشب دل من سخت شکست
باز عقلم به کنایه به دلم نیشخندی زد
که چرا ای دل ساده...
که چرا ای دل ساده
تو که میدانی میشکنی
باز میخواهی که دوباره عاشق بشوی
دل من میشکند ..
آن هم به جرم سادگیش....
دل من دوست دارد او را...
بی آنکه دغدغه شکستنش آزارش دهد
دل من دوست دارد او را ...
چون که کارش این است ...
دوست داشتن...
بی بهانه ... صادقانه ...
دل من مثل کسیست
که میداند برای رسیدن به معبود خویش
باید جان داد ... باید از هستی خود دل کند
میداندو باز به پیش میرود
بی آنکه بترسد از چیزی ...
دل من میداند...
که پایان این راه ..
چیزی جز نابودی او برایش نیست
دل من میداندو باز چو یک دیوانه
میرود پیش
دل من دوست دارد اورا..
اما... باز امشب
دل من سخت شکست
__________________
بی تو طوفان زده دشت جنونم
صید افتاده به خونم
تو چهسان میگذری غافل از اندوه درونم؟
بی من از کوچه گذر کردی و رفتی
بی من از شهر سفر کردی و رفتی
قطرهای اشک درخشید به چشمان سیاهم
تا خم کوچه به دنبال تو لغزید نگاهم
تو ندیدی ...
نگهت هیچ نیفتاد به راهی که گذشتی
چون در خانه ببستم،
دگر از پا نشستم
گوئیا زلزله آمد،
گوئیا خانه فروریخت سر من
بی تو من در همه شهر غریبم
بی تو، کس نشنود از این دل بشکسته صدائی
بر نخیزد دگر از مرغک پر بسته نوائی
تو همه بود و نبودی
تو همه شعر و سرودی
چه گریزی ز بر من
که ز کویات نگریزم
گر بمیرم ز غم دل
به تو هرگز نستیزم
من و یک لحظه جدایی؟!
نتوانم، نتوانم
بی تو من زنده نمانم
عاشق عاشقی باش و دوست داشتن را دوست بدار. از تنفر متنفر باش، به مهربانی مهر بورز، با آشتی آشتی کن و از جدایی جدا باش
چقدر این اندرزت زیبا و ادیبانه نیز هست


ممنونم که کلامت عسلین است و گوارا
تنها گرگها نیستند که لباس میش می پوشند

گاهی پرستوها هم لباس مرغ عشق برتن می کنند..
عاشق که شدی کوچ میکنند
عسل جان


الان این مطلب زیبا را به نام خودت در چند پیج توی فیس بوک گذاشتم
ممنونم از اینهمه احساسی که مارا نیز در آن شریک میسازی
سلام.وب بینهایت آپ شد.
"قرعه کشی مجموعه 18 و 19 قهوه تلخ"
منتظر حضور شما و نظرتون هستم.
سلام وبی نهایت درود


خدمت خواهم رسید عزیز
چه کرده با دل من این عبودت آه
حاصلش سوختن بوده و خجالت


نه آن دریا که شعرش جاودانه است،
نه آن دریا که لبریز از ترانه است،
به چشمانت بگو بسپار ما را،
به آن دریا که ناپیداکرانه است...
در میخانه ببستند چه سود
که تو ئی همسفر ِ راه دراز
با توو مستی و هم بی خبری
من و این پیک شکسته به نیاز
کوروش
چی بگم!
....
...
گاهی خودمون قلبمون رو می ذاریم تو یخچال...
دیگه آتشفشانم یخشو باز نمی کنه
گرمی که سهله!
آسمان دل


سالهاست
آبستن باران است
نکند مریم ما را
به گناهی ناکرده
به صلیت عشق کشیده اند
سلام ستاد
بدویید بدویید عکس 7یا لو رفت!
سلام به روی ماهت



حتما خواهم امد که مشتاق دیدارم حتی اکر کاریکاتور باشد
درود.امان از دل
درود بر تو مهربان


و آه ، آوای نرم آن پرنده ی نامرئی است که در حنجره پنهان است ، پرنده ای که سرشار از احتیاط ، مملو از کنجکاوی و بی تاب از انتظار است ... آه سمفونی روزهای از دست رفنه است ... سلام ، فی البداهه هایت هم استادانه است سرورم ...
ترک سر کردم


و بر آستانه ی گامهای مهیب عشق نهادم
بی واهمه ای ازفرداها
افسون گر موهایت را
بگو
بر گدامین گلبرگ نازکتر وفا نهاده ای؟
باز هم سلام ، استاد ، در کامنت قبلی نشان محبت را فراموش کردم ،




رفیق شقیق حضورت تماما محبت است و بی نیازی از آن


سلام
جالبه هر چه شاعر است دور خودتان جمع کردید با زبان شعر گفتگو می کنید.
با این همه گرمی و محبت ،چرا برودت آه در دلها نفوذ می کندو موجب شکستن دل آینیه می شود .
کوروش عزیز اگر جای شما بودم باجمع دوستان دلهای شکسته بند می زدم دلهای سرمازده را ذوب ظلمات را نورانی می کردم و در آسمان آبی پر شادی می گشودم و آزادی و لذت را لمس می کردم.
سلام بر سیمین بانو ی پر احساس


ممنونم از همراهیت عزیز
درسته ما نیز با اینگونه گفتگو داشته های خود را تقسیم می کنیم
تا تنهائی را کمتر احساس کنیم
ممنون از همیشه مهربانیت
آنکه بی باده کند جان مرا مست،کجاست؟
آب حیوان تیره گون شد خضر فرخ پی کجاست


خون چکید از شاخ گل باد بهاران را چه شد
اگه از دست دادن چیزى انقدر برات سخته که از دنیا سیرت میکنه؛ سعى کن که اصلا به دستش نیارى
بارقه ی انتظار .رعد آسا خانه ی دل را به آتش جنون مبتلا کرد. آبی بر آن بریز.شاید در خاکسترش دلی در تپش باشد.


افسوس گذشته و ترس از آینده، دزدهای دوقلویی هستند که لذت زمان حال را از ما میدزدند
باز هم اگر بهشت باشم اگر حوایم مرا به خوردن سیبی دعوت کند . خواهم خورد.بهشت را به چه کارم؟


سلام ممنون نه اقاکوروش ماکجاشاعری کجاکپی میکنم
سلام عسل عزیز


اما انتخاب زیباترین هاست
سپاسگذار مهربانیت .که مارا هم در این زیبائی ها شر یک می کنی
سلام
زیبا بود.
ریزو م ها تو رو دعوت میکنه به مخالفت با.........
سلام رامین عزیز


درود بر تو که در روشنگری خلق می کوشی
پاینده باشی
سلام به کوروش عزیز.
حال شما ؟ احوال شما؟
ما سرمون شلوغه نمیتونیم بیایم نت شما چرا بی وفا شدین!!!!!
سلام راحله جان


اینجا همه دلتنگان جمعند
گریختگان از روز مرگی ها
و کسی که مشغول است
خوشا به حالش
که ایامش خوش است لابد
همیشه شاد باشی و برقرار
سلام خوبی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
دلم برات تنگ شده
مرسی از این که بهم سر زدی اما الان فقط تایم افم بوود خیلی سخته خدا کنه این روزا سریع تر تموم بشه امتحانام که تا ۳۱ اردیبهشته بعدشم که کنکور چه خبر خوبی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
نمی دونم این یعنی خوب یا بد اما من به فاله نیک می گیرم
هر کس هر جای مقدسی میره بهم زنگ می زنه باور کن اگر من درسم نخونم با اون همه دعا اگر قبول نشم خیلی حرفه روزگارمم می گزره تا ببینیم چی میشه همین اینم شرح جزئیات من اما از حاله تو بی خبرم ؟؟؟؟؟
دیگه به من سر نمی زنی؟؟؟؟؟؟؟؟
نکنه فرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
نه اما ااومدم که بگم من فراموشت نمیکنم هیچوقت دوسته مهربوونم
منتظرتم
سلام فاطی جان


مگه میشه محبت هارو فراموش کرد
البته این مدت کمی مشغله ام زیاد شده ولی فراموشی نه
امید که تو نیز حاصل دوری از دلخوشی هایت
باعث کامیابی و پیروزی بشه عزیز
ما شاهد خبر خوش باشیم
سلام استاد گرامی
به این باور رسیدم که آدم یا در اوج شادی شاعر میشه یا در اوج غم،
دلتنگی من هم باعث شد یک چیزایی بداهه در غم دوری از مادر بسرایم.
به زیبایی سروده های شما که نیست/اصلا نیست/ اما به شما تقدیمش می کنم.
امشب ساز من فریادکشید
دل من داد کشید
سروغمگین نگاهم آه کشید
نرگس شیدای نگاهم درد کشید
گفتمش دل غمگین رهایم کن
گفتمش عشق رنگین جدایم کن
گفتمش مهرسنگین صدایم کن
پاینده باشیدواستوار
سلام بر بانوی مهربان


که راکب قلم را برای رسیدن به آسمان احساس برگزده ای
ممنونم مهربان از اینکه اولین (اگر اشتباه نکنم )احساس دلتنگی ات را
به این ناچیز هدیه داده ای
این ساز من امشب ببین فریاد خاموشی کشد
فریاد غــــــــــم دارد ولی از راه بیهوشی کشد
گــــفتم مرا اینـــک رهـــا کن ای دلم
جانم زدلتنگی فریاد در گوشی کشد
عزیز نمیدانم چرا وسوسه شدم بدون در نظر گرفتن وزن و.. تقریبا با کلمات
تو کمی ذهن خسته ام را قلقک دهم.
ولی واقعا زیبا سروده ای
امشب ساز من فریادکشید
امید که سازت همیشه فریاد شادی سر دهد
سلام.........
کاش میشد معنی عشق را این دل پر مدعا میفهمید....
به روز هستم اگه تونستید ی سر بزنید.
سلام شاهزاده ی بارانی


ممنونم که خبرم کردی عزیز
سلام کوروش عزیز
همیشه نویسا باشید ...
درود بر پرنیان عزیز


ممنونم مهربان
فدای دل مهربونت سمباد عزیزم








شرمنده
از کوتاهی ام
باور کن فقط آپ کردن بود و نه کم لطفی
یعنی شرمنده خیلی از عزیزانم شده ام
امید که بتونم جبران کنم
ممنونم از مهربانی هایت