جهان
ایستگاه متروکی است
و
من
سوزن بان پیری که
منتظر ِ
بازگشت قطارم.
دیر نکرده است؟
********
گلستان ،ناله ها ی زار داره
شکوفه همره صد خار داره
چو پرسیدم دلیل خار گفتند:
که خوبی دشمن بسیار داره
ادامه...
برفردوسی بزرگ،پدرآسمانی و ارزشمند اندیشه و زبان و فرهنگ همیشه آسمانی و ارزشمند ایران بزرگ پارسی،همیشه بی کران درود...
بابزرگداشت فرهنگ والای بی همتای ایران بزرگ پارسی،درود برشما.
...ما فرزندان ایران و سربازان اندیشه و زبان وفرهنگ والای بی همتای ارزشمند ایران بزرگ پارسی،دست دردست هم و یکپارچه از بی کرانهای ورجاوند(جاویدان)فراورده های ارزشمند ایرانی، تازنده ایم پشتیبانی می کینم.
...با جستاری نو به روزم:
نمودی ازخیزش مردانه و بیداری ایرانیان بزرگ درروزگار:طاهریان
...باسپاس ازبزرگواریها و فرهنگ بزرگ جاودانه ایرانی شما.
من هم فی البداهه یاد بیت مولانا افتادم.لابد می خندید و می گویید خسته نباشی
عاشقم بر لطف و بر قهرش به جد
بوالعجب،من عاشق این هردو ضد
سلام بر تو ویس عزیز
اتفاقا نه تنها نخندیدم که کیف کردم دقیقا بقولی زدی تو خال خود من هم بعد از این حس متضاد ایجاد شده در تعجب شدم و الان بیاد شعر معروف سایه ی عزیز که می گوید طبیب نیست در مقابله طبیب هست البته قیاس مع الفارق است
و چه زیبا هم بیتی آورد که من این روز شاید سمبل جمع اضدادم
عشق من مانند این دریا پهناور و بزرگ سرکش و شورش گر به چیزی نمی گیرد هیچ چیز این دنیا را بی نیاز بی نیاز اما مدام به ساحل تو سر می کوبد مانند این دریا
من سینه آماده ی آغوش دریا کرده ام من صخره ام سرکش نیم چون یار پیدا کرده ام اینک نیاز من توئی غمخوار و دمسازم توئی مانند ساحل منتظر چون باد در نی باشیم شاید که آوازم توئی
کوتاهی کردی عزیزم می خواستم موی کوتاهت را ببینم آن قدر نوازش شان کنم که در دست های من بلند شوند وببینند رویا نبود این زندگی رویا نبود حالا دیگر موی تو مانند انتظار من آن قدر به درازا خواهد کشید که از فرصتم چیزی نخواهد ماند حتی به کوتاهی دستم از تو عزیزم
رویای تنهائی ام یاد است و یاد است ودل که مدام در کوره راه شب دائم به فریاد است
مهر می خواهم و او ناز فراوان آب می جویم و او نم نم باران گفتم ای دل بشکن رسم وفا را گفت بشکن سر و این فکر به سندان در ره عشق مکن شکوه نه خوب است چهره را شاد کن و غصه به پنهان عاشقان هیزم عشقند برادر! عاشقی کن همه شب با تن سوزان
استاد! قصد این درویش اسائه ادب به استاد و عرض نصیحت نبود حرف دل بود که بر ما حجت آمد
عشق می خواهم و او هجر فراوان خواهد باغ را طالبم و او ،دشت و بیابان خواهد
گفتم ای دل نشکن رسم صفا در دل باغ یار زیبا و می کهنه که بستان خواهد؟
گفت اینک که زمان ِهمه احمق داری است عشقبازی و شرابش همه پنهان خواهد
خون بخور .عربده زن ،گو که مرا مولا اوست همه جا سرسبدی ،کار تو آسان خواهد
لشکر غم تو بپا کن همه روزه به خدا کس ز تو نه که دلیل و نه که برهان خواهد
وای روزی که بخواهی تو کنی شاد دلت به تو گویند دلت کرده ی شیطان خواهد
گفتمش ناله تو کم کن که مرا صبر تمام انچه گفتی همه خانه چو ویران خواهد
گفت افسوس که منهم دل غمگین دارم لیک باید بکنی آنچه که سلطان خواهد
مدعی منعم مکن ، من دانم و کردار زشت من به دوزخ می روم ، ارزانی ات باشد بهشت من بهشت را پا زدم ، دوزخ ولی جای من است بهر من دوزخ به از آنجا که ماوای من است
سلام با اشعار فریدون مشیری خیلی خوب رابطه برقرار میکنم.خیلی خیلی انسان بزرگی بوده از اظهار لطف بی شمار شما ممنونم
سلام سینا جان این منم که باید سپاسگذار تو باشم که اینهمه آثار زیبا را هدیه دادی
نازنین
یکشنبه 15 خردادماه سال 1390 ساعت 05:57 ب.ظ
دروووود بر استاد بزرگم شما که خودتون استاد هستید ظاهرا سولون نام فیلسوف یا دانشمندی ،چیزی هست که این جمله رو گفته راستش برام sms اومده بود اون متن خودمم قبلا این اسمو نشنیده بودم منم بیشتر از شما نمیدونم ببخشید
بی نهایت درود بی کران بر تو باد واقعا نمیدونستم و گویا از بزرگان و اندیشمندان یونانی باید باشد ممنونم از اینکه اینهمه لطف داری عزیز
سلام کوروش عزیز چه اشعار قشنگی . فی البداهه تان هم مثل همیشه زیبا بود. دو سه روزی نبودم و هر بار که صفحه ی بلاگ اسکایم را باز می کنم می بینم همیشه به من لطف داشتید و به یاد من بودید و این یه عالمه منو خوشحال می کنه . مررررررررررسی
راز جوانی من در اینست که هر روز چیز تازه ای یاد میگیرم «سولون»
درووووود استاد
خیلی زیبا بود مخصوصا ارتکابات فی البداهه
سلام نازنین عزیز


گویا من هم نیاز دارم که بدانم "سولون" چیه؟
آخه برا منم این کلمه ناشناسه
زنده باشی و پاینده
کاش میشد ژاک کنی برداشت و غصه را از صفحه های زندگی ژاک کرد











کاش میشد عزیز


کاش میشد
خود را خوابی می بینم
در چشمان این جمعیت
که چیزی نمانده است تا بیدار شود
امروز تو باغ ،پای درخت خشک انار نشسته بودم،من به تو فکر میکردم و یاد روزی که برای تو بزرگترین انار را چیدم و دیگران به اینکه من چقدر انار دوست دارم.


چه زیبا این دو حدیث را فریاد میکنید در این سخن سرا کورش مهربان





حالا خیالم از بابت حال و روزتان آسوده گشته و دلم میخواهد لبخند مهرسردهم تا دوستانم نیز
شاد باشین همیشه کورش عزیز
سلام بر تو مهربان نازنین


فریناز ِ پرفر و بی نیاز
ممنون همه ی مهربانی هایت
بانام خداوند مهرآفرین...که هستی،زادمهر ارزشمند اوست.
برفردوسی بزرگ،پدرآسمانی و ارزشمند اندیشه و زبان و فرهنگ همیشه آسمانی و ارزشمند ایران بزرگ پارسی،همیشه بی کران درود...
بابزرگداشت فرهنگ والای بی همتای ایران بزرگ پارسی،درود برشما.
...ما فرزندان ایران و سربازان اندیشه و زبان وفرهنگ والای بی همتای ارزشمند ایران بزرگ پارسی،دست دردست هم و یکپارچه از بی کرانهای ورجاوند(جاویدان)فراورده های ارزشمند ایرانی، تازنده ایم پشتیبانی می کینم.
...با جستاری نو به روزم:
نمودی ازخیزش مردانه و بیداری ایرانیان بزرگ درروزگار:طاهریان
...باسپاس ازبزرگواریها و فرهنگ بزرگ جاودانه ایرانی شما.
این سبزی تو نشانه ی ریشه ی تست


اسپیدی فردا که در اندیشه ی تست
سرخ است دگر رنگ ِ در این پرچم تو
یک شیر کنون خفته در این بیشه ی تست
من هم فی البداهه یاد بیت مولانا افتادم.لابد می خندید و می گویید خسته نباشی
عاشقم بر لطف و بر قهرش به جد
بوالعجب،من عاشق این هردو ضد
سلام بر تو ویس عزیز



اتفاقا نه تنها نخندیدم که کیف کردم
دقیقا بقولی زدی تو خال
خود من هم بعد از این حس متضاد ایجاد شده در تعجب شدم
و الان بیاد شعر معروف سایه ی عزیز که می گوید طبیب نیست
در مقابله طبیب هست
البته قیاس مع الفارق است
و چه زیبا هم بیتی آورد
که من این روز شاید سمبل جمع اضدادم
ممنونم از مهر
می پرسم چرا چرا چرا
وصورتم را در دست هایم پنهان می کنم
چرا این دست ها
نتوانستند کاری کنند
جز پنهان کردن صورتم
بیا ایدل


لبی را باخیال هم
به جام می دهیم امشب
وفردا را
رها سازیم.
ودرد ورنج را
ماجای می
در کوزه ی نسیان کنیم امشب.
بیا تا مرگ هشیاری
پیاپی با
سلامت گفتنی زیبا
بخواهیم از می و مطرب
بیا ایدل
به بدرودی
همه عقل و غم دنیا
فنا سازیم و
مست ِ مست
به خوابی خوش رویم امشب
مثل یک خوشه انگور
که هر روز
تازه به تازه
از بازار می خری
هر چیز تازه آب ورنگی دارد
نه ؟
اگر چنین بود


در زیر مین خانه ی دلم
خمره های شراب
چهل ساله نداشتم
مثل یک خوشه ی انگور
که گوشه سبدت
از یاد رفته باشد
هر چیز که می ماند
می گندد و از چشم می افتد
نه ؟
در چشم من


خوشه های نگاهت
چون منظر باغ رسیده تاک
دانه دانه
میدرخشد
در پرتو آفتاب احساسم
مثل یک خوشه انگور
هرچیز که در هوای تو بماند
می تواند شراب کهنه ای باشد
مرد افکن
هست ؟
مثل یک مست لایعقل
چه قدر دلم
گریه می خواهد
من سالهاست


از دانه دانه قطرات غوره های چشمم
شرابی کهنه ریخته ام
مستی نگاهت را در آئینه ی چشمم ببین
تلو خوردنم دلم نیز
نشانی دیگر است
شادم
آرامم
اما زندگی را دوست نمی دارم
نمی دانم
باید برگردم
درون باد
شاید دوباره جایی
تو را پیدا کنم
من گمشده در بادم


نا آرام یاد
پناه من شو
شولای تنهائی ات را
سرپناه من کن
و من عصای عمرم را
تکیه گاه تو خواهم کرد
عشق من
مانند این دریا
پهناور و بزرگ
سرکش و شورش گر
به چیزی نمی گیرد
هیچ چیز این دنیا را
بی نیاز
بی نیاز
اما مدام به ساحل تو سر می کوبد
مانند این دریا
من سینه آماده ی آغوش دریا کرده ام


من صخره ام سرکش نیم
چون یار پیدا کرده ام
اینک نیاز من توئی
غمخوار و دمسازم توئی
مانند ساحل منتظر
چون باد در نی باشیم
شاید که آوازم توئی
کوتاهی کردی عزیزم
می خواستم
موی کوتاهت را ببینم
آن قدر نوازش شان کنم
که در دست های من بلند شوند وببینند
رویا نبود این زندگی
رویا نبود
حالا دیگر
موی تو مانند انتظار من آن قدر به درازا خواهد کشید
که از فرصتم چیزی نخواهد ماند
حتی به کوتاهی دستم از تو عزیزم
رویای تنهائی ام


یاد است و یاد است
ودل که مدام
در کوره راه شب
دائم به فریاد است
موفق باشی نازنین
شب خوش
از همراهیت سپاس عزیز


شب و روزت طلائی
سلامممممممم




به به ببین کی اومده !!


آب زنید راه را
زان که ندا اومده
خوش امدی عزیز
دروود

مممنون عزیز..........
چه خوب سفید را شناختی .........و ...سیاه رو هم ...نادیده
نگرفتی ........
بقای جاودان آرزوی ما برای شما ..
نمیداند چرا موقع رفتن پشت سرش را نگاه نکرد؟به او بگوئید هیچ مردی حاضر نیست اشک چشمهایش راکسی ببیند.


سپاس دار دعای مهربانانه ات
سلام اقاکوروش خودمونیم زدی توخط عاشقا خیال کردیم فقط گریبان مارو گرفته بابا ایول
عسل جان ما که سالها گریبان را بی خیال شده ایم


تا هر کجا که دلش می خوهد بکشد
درودبرشما.
باسپاس ازبزرگواریهای همیشه شما.
...وتادرودی دیگربدرود:[گل]
درود های فراوان بر زاد مهر عزیز


پارسی اندیش
مهر می خواهم و او ناز فراوان


آب می جویم و او نم نم باران
گفتم ای دل بشکن رسم وفا را
گفت بشکن سر و این فکر به سندان
در ره عشق مکن شکوه نه خوب است
چهره را شاد کن و غصه به پنهان
عاشقان هیزم عشقند برادر!
عاشقی کن همه شب با تن سوزان
استاد! قصد این درویش اسائه ادب به استاد و عرض نصیحت نبود
حرف دل بود که بر ما حجت آمد
عشق می خواهم و او هجر فراوان خواهد


باغ را طالبم و او ،دشت و بیابان خواهد
گفتم ای دل نشکن رسم صفا در دل باغ
یار زیبا و می کهنه که بستان خواهد؟
گفت اینک که زمان ِهمه احمق داری است
عشقبازی و شرابش همه پنهان خواهد
خون بخور .عربده زن ،گو که مرا مولا اوست
همه جا سرسبدی ،کار تو آسان خواهد
لشکر غم تو بپا کن همه روزه به خدا
کس ز تو نه که دلیل و نه که برهان خواهد
وای روزی که بخواهی تو کنی شاد دلت
به تو گویند دلت کرده ی شیطان خواهد
گفتمش ناله تو کم کن که مرا صبر تمام
انچه گفتی همه خانه چو ویران خواهد
گفت افسوس که منهم دل غمگین دارم
لیک باید بکنی آنچه که سلطان خواهد
بگذار سپیده سر زند
چه باک که من بمیرم و شبنم فرو خشکد
و شبگیر خاموش شود و شباهنگ گنگ گردد
و مهتاب رنگ بازد و ستاره ی سحری باز گردد
و راه کهکشان بسته شود...
بگذار سپیده سر زند و پروانه به سوی آفتاب پر کشد .
"دکتر علی شریعتی"
مدعی منعم مکن ، من دانم و کردار زشت


من به دوزخ می روم ، ارزانی ات باشد بهشت
من بهشت را پا زدم ، دوزخ ولی جای من است
بهر من دوزخ به از آنجا که ماوای من است
مرسی از لطفتون همیشه شرمنده میکنین با لطف سرشارتون




ندا جان از شوق زیاده که دلمون به دو ندا خوش بود


ندای ترانه که کم کم میاید و تو هم دیر دیر
هرجا که هستی سلامت و شاد باشی عزیز
عالی بود استاد
منم آپم
درود بر تو نگین عزیز


ممنونم
دل کوزه است است مهر در آن آب شیرین چه تمثیل قدرتمندی
فدای محبت هایت مهربان


من دل به کسی جز نو به آسان ندهم / چیزی که گران خریدم ارزان ندهم / صد جان بدهم در آرزوی دل خویش / وان دل که تو را خواست به صد جان ندهم .
هر روز جشن درختکاری دارم ،دشت حلقومم را دیگر جای خالی نیست.چه شکوفه های زیبائی خواهد داد این بغض های کاشته!! وقتیکه بهار بیاید.


غم اگر روزی مثل باران بارید و دل شیشه ای ات از پس پنجره ی عشق زمین خورد و شکست ، با نگاهت به آسمان چتر شادی باز کن و بگو که خدا هست هنوز .
من گنگ و ماتم ازین خنده های پوچ


زین خاطرات ِ گریزا ن و بیم ناک
از باغ رانده گان به زمین کرده کوچ
لب تشنه گان همه محروم ِ اشک تاک
سلام .ولک مرا فراموش کرده ای ...
سلام


اشلونیک یا اخی
مگه میشه فراموشت کرد
سلام
با اشعار فریدون مشیری خیلی خوب رابطه برقرار میکنم.خیلی خیلی انسان بزرگی بوده
از اظهار لطف بی شمار شما ممنونم
سلام سینا جان


این منم که باید سپاسگذار تو باشم
که اینهمه آثار زیبا را هدیه دادی
دروووود بر استاد بزرگم


شما که خودتون استاد هستید
ظاهرا سولون نام فیلسوف یا دانشمندی ،چیزی هست که این جمله رو گفته
راستش برام sms اومده بود اون متن
خودمم قبلا این اسمو نشنیده بودم
منم بیشتر از شما نمیدونم
ببخشید
بی نهایت درود بی کران بر تو باد


واقعا نمیدونستم
و گویا از بزرگان و اندیشمندان یونانی باید باشد
ممنونم از اینکه اینهمه لطف داری عزیز
شاد باشی و همیشه بخشنده
فرصت تعبیر خواب نیست
بلیتی برای رفتن
راستی
سئوال
قیمت ماندن چند است ؟
معنی پریدن را من ِبال شکسته میدانم . وقتیکه با حسرت به آسمان نگاه میکنم. چرا این مرغکان در خلاف هم پرواز میکنند.


از ماندن نگو
که بی بهاست
پیراهنی زلال دارد
و
حسی بالغ
با پای بسته راه می رود
صدایش وسوسه ام می کند
انگار
دریا همین نزدیکی هاست .
دل بر دریا زده شاید


بی پیراهن و عریان
سینه بر امواج بسپرده
به امید
یافتن ساحلی دیگر
مانده در همیشه ی حسرت
نشسته با روزهای رفته
چین و چروک هایی که ..
آینه را پیر می کند .
در آینه نگاهت


خود را نمی بینم
نکند
پیرم دیدی و
به جارو مژگانت
روفتی ام؟
سلام کوروش عزیز
چه اشعار قشنگی . فی البداهه تان هم مثل همیشه زیبا بود.
دو سه روزی نبودم و هر بار که صفحه ی بلاگ اسکایم را باز می کنم می بینم همیشه به من لطف داشتید و به یاد من بودید و این یه عالمه منو خوشحال می کنه . مررررررررررسی
سلام پرنیان خیال بلاگ اسکای


آمدم و بی نهایت از عکس زیبایت لذت بردم
سلام عزیزم
.......................… …,,--~~”’¯¯¯¯¯¯”’~~--,,
… … … … … …,,-~”¯::::::::::::::::::::::::::::::::::¯- ’~,,
… … … … ..,,~”::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::- - ::::::::::”~,,
… … … ..,,-“:::::::::::::::/::::::/:::::::::::::::::::- ::::::::::::-,::-,::”-,
… … …,-“:::::,-“:::/:::::/::::::/:|:::::::::::::- - ::::::::::::::::::::::::::,”-,
… … .,-“:::::::/:::::|:::::|:::::::|:|::::::::::::::- :::::::::::::::::|:|::::::::::
… … /::::::::::|::::::|:::::|:::::::::::::::::::::::::- ::::: ||::::::::::::|:/::::::|
… .../:::::::::::::::::::::::’”-,:::::,:::::::::- ::::::|:|::::::::::,//::::::/::::|:::’|
… ../::::::::::::::’::::::-,:::”-,”-,::-,”,:- ::::::::/: |::::::,-“//::::::/:::::/::,,-'
… ./:::::::::::::::::”,-,,::|”~-,,,:”~-”: :”-,::::/: :/:::,-“: :/::,-“/:::,-“:::/
… /::::::::::::::::::/,__”-,: : ,,-~”,”’,-,: : ::/: :/:,-“,-~,”-,”:/:,,-“:,-//’
... |:::::::::::::::::/::: :,,-“/. ,-“:.|: : : : “: -‘”:/./,--,”.’|”/::::::|-“
…|::::::/:::::::::/::/|:::|.: : .|’|¯;|..|.|: : : : : : : :|.||;;;|././:|
…|::|:::|::::::::/::’-‘:::’-,’: : ‘’’~’_/,/: : : : : : ,: :’-‘-¯-‘~’: |:::|
...|::|:::|::::::::/::::|:::::’|: : : “’ ¯: : : : : : : : : :: : : : : : /::::
…|::|:::|:::::::/:::::|:::::’: : : : : : : : : : آپم نمیای بیشم ؟؟؟ : : … :|:::|::::::|::::::|::::::|,: : : : : : : : : :__,: : : : : : :,-“:::::::|
… .’|::|::::::|::::::||::::::’~,: : : : : : : :'--~’: : : : ,,~”:::::::::|
… …’:|:::::|::::::/.|::::::|: : “~,: : : : : : : : ,,-~,”::::::’:::::::|:/
… … .:::::|”~,/-,|:::::::|: : : : ¯”~,-,,,-~”:::,,-‘::::::::-,,_::|/
… … ..’,,::|~--‘-~:::::::|: : : : : : |::|,,-~”¯..__::::::::... .‘|
… ..,~”’: : |: : : : : ::::::|: : : : : : |¯”’~~”~,”,: : :::::::|… /
..,-“: : : : : :|: : : : : :::::::|: : : : : : : : : : : : “~’-,:::::::|,
..|: : : : : : : |: : : : : : |::::|,,: : : : : : : : : : : : : :”-,-::::|:
..| : : : : : : : : : : : : : |::::|:’-,: : : : : : : : : : : : : : :”-‘,|
بلاگ اسکای گل نداره تقدیم کنیم.ولی دو بیت هزار سال پیش گلی تقدیم می شود
گل هدیه ایست فرستاده از بهشت
مردم کریمتر شود اندر نعیم گل
ای گلفروش ،گل چه فروشی به جای سیم
وز گل عزیزتر چه ستانی به سیم گل
این شعر از کسایی مروزی است.در مصراع دوم بیت اول کلمه مردم را در آن زمان مفرد استفاده می کردند.وجمعش مردمان بوده.ببخشید در محضر شما ،درس جواب می دهم.
گل حضور فرهیخته ی ادب دانی چون ویس مارا بس


من هم یاد این شعر افتادم
از مردمک دیده بباید اموخت
دیدن همه کس را و ندیدن خود را
سلام اقاکوروش اگرفضولی نباشه میخوام بگم اهل کجایید
گرگان


استان تازه تاسیس گلستان عزیز