جهان
ایستگاه متروکی است
و
من
سوزن بان پیری که
منتظر ِ
بازگشت قطارم.
دیر نکرده است؟
********
گلستان ،ناله ها ی زار داره
شکوفه همره صد خار داره
چو پرسیدم دلیل خار گفتند:
که خوبی دشمن بسیار داره
ادامه...
سلام استاد مهربانم . انشالله هر جا رفتین به سلامت برگردید . دلم برای کلبه زیبایتان وهمینطور نوشته های بی نظیرتان تنگ میشود . مواظب خودتان باشید . خدا به همراهتان ودست علی یارتان
سلام بر ستوده ی همیشه مهربان
دل من همبرای شما عزیزانم تنگ شده بود
بخصوص آن مهربانترین که میدانی چقدر دوستش دارم
و آنطور که هردو می خواهیم
خوش میدرخشد
شاد باشی و دایره ی مهرت بر سر او و فرزندانت تابنده
کوروش جان زمانی فرا رسید برای وداع وداعی کوتاه اما تلخ جانکاه و دل ناخواسته عبور از لحظه های انتظار صبری ایوب وار می خواهد و من ثانیه ثانیه اش را حس خواهم کرد در تمام بودنم و ماندنی برای وصالی شیرین باز خواهی آمد در سپیده دمی روشن آمدنت هنگامی ست که انتظار را به زانو در آورده ام در برابرت زانوی عشق بغل می کنم و در دیدگانت آنقدر خیره می شوم تا مست شوم دستانم در پی گرمی دستانت خواهد آمد و لبانم آه... وقتی که بیایی آمدنت را جشن خواهم گرفت ماندنی خواستنی
عشق پاک و با صفایم ترا دوست دارم
عزیزدلم بیگانه نیستم با تنهایی مرا به فصل داغ وداع فرا نخوان شب مرا سپیده ای نیست بگذار به سکوت شبم تلنگری نخورد
مهریار
یکشنبه 20 شهریورماه سال 1390 ساعت 10:52 ب.ظ
سلام بر عزیزم که تنها ساعتی از رفتنش می گذرد
چقدر زود دلم برایت تنگ شده این دل مدام بهانه ات می گیرد من بی تو می میرم تاب نمی آورم آخر این دل رسوای من تو را می خواهد نفس های ترا نگاه های مظلوم و خنده های شیرینت را
کوروش مهربانم هرگاه به تو می اندیشم آرام می شوم خداوندا این برکت خاطر را از من نگیر که دوست داشتنش افتخاری ست برای من و تسلایی ست برای دل من
مهربان من کاسه ای آب پشت سرت می ریزم تا به سلامت باز آیی و مرا دوباره مهمان آغوش گرمت سازی که سخت دلتنگ آنم کاش دوباره زمانی فرا برسد برای آرامش من و تو چهره در چهره نگاه در نگاه نفس در نفس
کاش زمانی دوباره تپیدن قلبمان را برای هم با هم بشنویم و برای عاشق شدنمان دلیل و برهان بیاوریم با منطق بی منطق کاش کاش کاش
عزیز دل زودتر بیا تا صدای خنده هایم در دخمه ی من دخمه ی تو بپیچد تا دوباره برایت حرفهایی بزنم از خوشی ها نا خوشی ها
زودتر بیا تا ترا سیر تر ببینم زودتر بیا.......
دوستت دارم بیش تر از همیشه.....
سلام مهریار عزیزم حال که باز گشته ام نمیدانم شاید ابی که پشت سرم ریخته شد یا قلبی که برایم می طپید
نمیدانم هرچه بود و هست نشنیدن صدای ضربان یک قلب است که..
نمیدانم.........
منهم دوستت دارم گل امیــــــــــــــــــــــــــدبه راهم
مهریار
یکشنبه 20 شهریورماه سال 1390 ساعت 11:23 ب.ظ
عزیز دل نمی دانم مشکل بی تو بودن را چه کنم دیوانه ای خواهم شد شاید در کوچه و خیابان نیفتم اما دلم مجنون تو خواهد شد. عشق تو را در سینه خواهم داشت تا ابد
عشق من امیدم تنها بودن را تجربه نمی خواهم که پیش این راه صعب العبوررا طی کرده بودم با تو بودن را که نفسی بود و آهی کوتاه بود تجربه کردم تنها ماندن بی تو را فقط می توانم به زندگی در قطب تشبیه کنم در نیمه ی دوم سال
دوستت دارم
مهریار
یکشنبه 20 شهریورماه سال 1390 ساعت 11:31 ب.ظ
کاشکی می فهمیدی چقد دوست دارم و چقد ناچارم دوست دارم عزیزترینم
من می فهمم کاش قلب ها نیز جنین بودند که هر لحظه و دم با تپش های تند یادآور تلخی فراق نمی بودند دوست دارم کهنه ناچارم و نه مختار
برای امید گرمکی حضور و نفسهای استاد بهترین سوپرایز است
قربانت
سلام به روی ماهت مایه ی امید
سپاس از همه ی مهربانی هایت
مهریار
دوشنبه 21 شهریورماه سال 1390 ساعت 08:06 ب.ظ
باز هم دریا بازهم ساحل باز هم صدای موج و باز هم خاطرات با تو بودن در بی تو ای عزیزترینم ترا می ستایم و بی تو بودن را .... افسوس افسوس دوستت دارم.
دریای دلم طوفانی است ساحل امید در بیکرانه ی این آبی است خورشید کی در قهر سیاهچال زمان فرو می رود؟ بلم شکسته ی دلم دیگر رمق پیش بیش نمانده
مهریار
دوشنبه 21 شهریورماه سال 1390 ساعت 10:13 ب.ظ
تو با من من با تو من و تو بی هم در فردایی مبهم کاش فردا هرگز نیاید
دریا جنگل باران بی تو وای برمن وای بر ما تحمل این درد در باران بی ما در دریا و جنگل بی هم روی ساحل نامت را نوشتم آیا فردا باقی می ماند؟؟؟؟ دوستت دارم
من با تو ام
اگرچه چه دریا دریا فاصله افتد بینمان موسی قلبم شکافی خواهد انداخت به این فاصله و نسیم نفس هایت را به من خواهد رساند تو را به باران عشق پیوند میدهیم و در ساحل رویاها دوشادوش خواهم هرگاه خواستی شاید که فردا دیر شده باشد تمام وجودم است فریاد عشق در کلام دوستت دارم های من
salam ostad khub hastin? babate dir umadan sharmandam ishala harja ke hastin khosh bashin va safar khosh begzare
درود بریاس عزیز
ممنون محبت هایت نازنین
مهریار
دوشنبه 21 شهریورماه سال 1390 ساعت 11:57 ب.ظ
دستم به کار است و دلم نه دیگر توان اندیشیدن ندارم نه مرده ای متحرک را می مانم که زمانه او را پیر کرد در عنفوان جوانی دلم آه هیچ نمی گویم هم او که باید می داند افسوس
کشتی شکسته ام من دریای بی حرامی افسوس ازچه داری چون درد ِ من تو دانی؟
کشته است شمع عمرم، باد بلای جهلم خاموش مانماینک رفته است چون جوانی
بیگانه شد دل ِ من با جسم ِ آتشینم چونجغد شوم گردید زرینه جام ِ جانی
در خلوت ِ حضوری جز تو نیافت یارا مهر آفرین ِ زیبا ،ای ماه ِ آسمانی
گمنام مانم و دل ، در خاک تن مجویش این دل کجا که گردد ، تاج سر کیانی
آشفته دل که بودم، آشفته سر نمودی لیلا تو بودی و من ،مجنون این زمانی
حیفا که ماه من شدبر تارک ِ سما ، حیف گردیده دل شب وهم ،تارست آسمانی
باید خموش باشم و دل ،هرچند پرزجوش است باید نگفته باشم از درد و از نهانی
سلام بر کورش بزرگ سفرتان خوش بگذرد هنوز که برنگشتید از حضورتان در وبلاگم به گمانم آمدید . وقتی رسیدم نبودید و هنوز هم از سورپرایز خبری نیست. امیدوارم هدیه ی شما وبلاگ جدید بدون فیلترشکن باشد.
درود بر بانوی فرهیخته ی فرهنگ پرور
سپاس گزارم مهربان
اگرچه کمی تاخیر افتاد
اما به زودی زود به این وظیفه جامع عمل خواهم پوشید
از همه ی محبت هایت سپاس
مهریار
سهشنبه 22 شهریورماه سال 1390 ساعت 01:10 ق.ظ
عزیزم
بلم شکسته ات آخرین پناهگاهم خواهد بود می دانم آرامش من خواهد بود تا فرداهای دورتری که امیدی حتی به پر شکسته ای برای پرواز ندارم
کاش زودتر می شناختمت که تا همیشه ی دهر به دنبال تو می دویدم سخت تند تا پیدا شوی برایم در هر زمان در هر مکان ترا می خواهم ترا می خواهم
خسته ام خسته ای زمانه خسته ام ای زمین خسته ام و ای کوروش عزیزم دور از تو خسته ام خسته تر از همیشه...
سر راه سوغات ما را هم تحویل دفتر گرمکخانه بدهید
خوش و خرم باشید و دنیا به کام مهرتان
سلام بر سالار یار همیشه به مهر




من بر گشتم و سفری زیبا بود
که تنها دلتنگی عزیزان آزار دهنده بود
و سورپرایز در چند روز آینده
چه کنیم پول نفت است و هزار نقشه برای خرجش
باقی رو برای فرزندان باید ذخیره کرد
سوغات هم روی چشم
سلام استاد مهربانم .




انشالله هر جا رفتین به سلامت برگردید .
دلم برای کلبه زیبایتان وهمینطور نوشته های بی نظیرتان تنگ میشود .
مواظب خودتان باشید .
خدا به همراهتان ودست علی یارتان
سلام بر ستوده ی همیشه مهربان


دل من همبرای شما عزیزانم تنگ شده بود
بخصوص آن مهربانترین که میدانی چقدر دوستش دارم
و آنطور که هردو می خواهیم
خوش میدرخشد
شاد باشی و دایره ی مهرت بر سر او و فرزندانت تابنده
سلام کوروش عزیز هر جا هستی سالم باشی و بهت خوش بگذره من یه وبلاگ ساختم شخصی دارم خاطرات زندگی ۳۸ ساله ام رو مینویسم بدو بیا که منتظرتم
سلام سیما جان

ممنونم از محبت هایت
تمام خاطراتت را خواندم از شیطنت هایت کودکانه و رویاهای خوش خیالانه هایت گفتی
و میدانم که شهزاده ی اسب سفیدت میرسد
اگرچه دن کیشوت است
منتظر ادامه ام
درود
آن سفرکرده که صد قافله دل همره اوست
هــرکـجا هست خــدایــا بـسلامــت دارش
درود برشنگ عزیزم


جای همه ی عزیزانم را در سفر دلتنگی اشان پر می کند
امید که با بودنتان و بهره از سرچشمه های احساس پاکتان به بهار برسم
ما هم شما رو دوست داریم
سفر خوش
سپاس گذارم مهربان نسیم وزنده ی شاد


کوروش جان
زمانی فرا رسید برای وداع
وداعی کوتاه
اما تلخ
جانکاه
و دل ناخواسته
عبور از لحظه های انتظار
صبری ایوب وار می خواهد
و من ثانیه ثانیه اش را
حس خواهم کرد
در تمام بودنم
و ماندنی
برای وصالی شیرین
باز خواهی آمد
در سپیده دمی روشن
آمدنت
هنگامی ست که انتظار را
به زانو در آورده ام
در برابرت
زانوی عشق بغل می کنم
و در دیدگانت
آنقدر خیره می شوم
تا مست شوم
دستانم
در پی گرمی دستانت
خواهد آمد
و لبانم
آه...
وقتی که بیایی
آمدنت را
جشن خواهم گرفت
ماندنی
خواستنی
عشق پاک و با صفایم
ترا دوست دارم
عزیزدلم

بیگانه نیستم با تنهایی
مرا به فصل داغ وداع فرا نخوان
شب مرا سپیده ای نیست
بگذار به سکوت شبم
تلنگری نخورد
سلام کوروش عزیز .
امیدوارم سفر خوشی داشته باشید واقعا سفر روحیه را عوض می کند و تنوع وشادابی است.
منتظر سورپرایز شما هستیم.
موفق و شادکام باشید
من زاده ی خزانم


عشق بهار دارم
چون نیست در کنارم
غم را کنار دارم
سبزی نماند ه بر رخ
سرخی چو رفته ازیاد
پژمرده گی جان را
من استوار دارم
افسوس عمر رفته
با آفتاب من رفت
دیدم که برگ من ریخت
نک شاخسار دارم
بادا هر انچه بادا
پائیز میرود زود
در پیش فصل مرگ است
دیدار یار دارم
درود بر بانوی تمام فصول
شاد باشی و پاینده
سلام بر مسافر عاشق کوروش عزیز
آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست
هر کجا هست خدایا به سلامت دارش
درود بر فرخ عزیزم


جای همه ی عزیزانم را در سفر دلتنگی اشان پر می کند
امید که با بودنتان و بهره از سرچشمه های احساس پاکتان به بهار برسم
سلام پس کجایی شمااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا؟؟؟
سلام سیمای عزیز


ببخشید بابت تاخیر حضور
درود بر دانیال مهربان


چه سعادتی است دیدار تو عزیز
امیدوارم با سورپرایز آینده ای نزدیک
به همه ی پایان داده شود
همیشه شاد باشی و سلامت
سلام و درود



گرمک پیشکش اورده بودم
تگری و شیرین بود
ولی کسی نبود تحویل بگیره
قربانت
درود بر تو آن کلک شیرینت


تو و جودت همه غنیمت است
چه پر و چه دست تهی
قدم بر چشم من داری
فدای تو و مهربانی هایت
سلام کوروش جان ممنون بابت لینکت معلومه تو کجایی؟
سلام مهربان

زیر سایه ی درخت مهر عزیزان هستم
سلام بر عزیزم که تنها ساعتی از رفتنش می گذرد
چقدر زود دلم برایت تنگ شده
این دل
مدام بهانه ات می گیرد
من بی تو می میرم
تاب نمی آورم
آخر این دل رسوای من
تو را می خواهد
نفس های ترا
نگاه های مظلوم
و خنده های شیرینت را
کوروش مهربانم
هرگاه به تو می اندیشم
آرام می شوم
خداوندا
این برکت خاطر را از من نگیر
که دوست داشتنش
افتخاری ست برای من
و تسلایی ست برای دل من
مهربان من
کاسه ای آب
پشت سرت می ریزم
تا به سلامت باز آیی
و مرا دوباره
مهمان آغوش گرمت سازی
که سخت دلتنگ آنم
کاش دوباره
زمانی فرا برسد برای
آرامش من و تو
چهره در چهره
نگاه در نگاه
نفس در نفس
کاش زمانی دوباره
تپیدن قلبمان را برای هم
با هم بشنویم
و
برای عاشق شدنمان
دلیل و برهان بیاوریم
با منطق
بی منطق
کاش
کاش
کاش
عزیز دل
زودتر بیا
تا صدای خنده هایم در
دخمه ی من
دخمه ی تو
بپیچد
تا دوباره
برایت حرفهایی بزنم
از خوشی ها
نا خوشی ها
زودتر بیا
تا ترا سیر تر ببینم
زودتر بیا.......
دوستت دارم بیش تر از همیشه.....
سلام مهریار عزیزم

حال که باز گشته ام
نمیدانم
شاید ابی که پشت سرم ریخته شد
یا قلبی که برایم می طپید
نمیدانم
هرچه بود و هست
نشنیدن صدای ضربان یک قلب است
که..
نمیدانم.........
منهم دوستت دارم
گل امیــــــــــــــــــــــــــدبه راهم
عزیز دل
نمی دانم مشکل بی تو بودن را چه کنم
دیوانه ای خواهم شد
شاید در کوچه و خیابان نیفتم
اما دلم مجنون تو خواهد شد.
عشق تو را در سینه
خواهم داشت
تا ابد
عشق من
امیدم
تنها بودن را تجربه نمی خواهم
که پیش این راه صعب العبوررا
طی کرده بودم
با تو بودن را
که نفسی بود و آهی
کوتاه بود
تجربه کردم
تنها ماندن بی تو را
فقط می توانم به زندگی در قطب
تشبیه کنم
در نیمه ی دوم سال
دوستت دارم
کاشکی می فهمیدی چقد دوست دارم و چقد ناچارم
دوست دارم عزیزترینم
من می فهمم

کاش قلب ها نیز جنین بودند
که
هر لحظه و دم با تپش های تند
یادآور تلخی فراق نمی بودند
دوست دارم کهنه ناچارم
و نه مختار
سلام کوروش خوبی
ببخشید دیر آمدم اما بالاخره آمدم والا من در عجم از این زمانه آخه چرا وبلاگتو فیلتر کردن تو که چیز بدی نگفتی!!!!!!؟
درود بر تو علی عزیز و مهربان


چه خوب کردی که آمدی
امیدوارم با سورپرایز ی در آینده ی نزدیک
جبران این اتفاق شود
چه می شود کرد
وقتی چشم بسار نازک بین کور می شود
ممنون حضور مهربانانه ات
سلام بزرگ مرد بلاگ اسکای چطوری عزیز دل


ایشالا اول خبر سلامتیت بعد هرچی باشه از شما برای ما سورپرایزه
سلام بر آبجی زیبای گل و مهربانم


ممنونم بابت محبت های بی دریغت
زندگـی زیباست زشتی آن تفسیـر ماست در مسیرش هرچه نا زیباست تدبیـر ماست زندگـی آب روانی است روان می گـذرد آنچـه تقدیــر من و توست همان می گـذرد.


ممنونم بخاطر این همه زیبایی در کلامت


یادمان باشد: دائم شکرگزار باشیم شاید بدترین شرایط زندگی ما برای دیگران آرزو باشد.


من نیز سپاس گزار مهر عزیزانم هستم


ممنون زیبا جان
سلام استاد

اقا این سوپرایز شما به ما رسید
دست شما درد نکند
برای امید گرمکی حضور و نفسهای استاد بهترین سوپرایز است
قربانت
سلام به روی ماهت


مایه ی امید
سپاس از همه ی مهربانی هایت
باز هم دریا
بازهم ساحل
باز هم صدای موج
و باز هم خاطرات با تو بودن در بی تو
ای عزیزترینم
ترا می ستایم
و بی تو بودن را ....
افسوس افسوس
دوستت دارم.
دریای دلم طوفانی است
ساحل امید
در بیکرانه ی این آبی است
خورشید
کی در قهر سیاهچال زمان
فرو می رود؟
بلم شکسته ی دلم
دیگر رمق پیش
بیش نمانده
تو با من
من با تو
من و تو بی هم
در فردایی مبهم
کاش فردا
هرگز
نیاید
دریا
جنگل
باران
بی تو
وای برمن
وای بر ما
تحمل این درد
در باران بی ما
در دریا و جنگل بی هم
روی ساحل
نامت را نوشتم
آیا فردا باقی می ماند؟؟؟؟
دوستت دارم
من با تو ام


اگرچه چه دریا دریا
فاصله افتد بینمان
موسی قلبم
شکافی خواهد انداخت
به این فاصله
و نسیم نفس هایت را
به من خواهد رساند
تو را به باران عشق پیوند میدهیم
و در ساحل رویاها
دوشادوش خواهم
هرگاه خواستی
شاید که فردا
دیر شده باشد
تمام وجودم است
فریاد عشق
در کلام
دوستت دارم های من
salam ostad
khub hastin?
babate dir umadan sharmandam
ishala harja ke hastin khosh bashin va safar khosh begzare
درود بریاس عزیز


ممنون محبت هایت نازنین
دستم به کار است و دلم نه
دیگر توان اندیشیدن ندارم
نه
مرده ای متحرک را می مانم
که زمانه
او را پیر کرد
در عنفوان جوانی
دلم آه
هیچ نمی گویم
هم او که باید
می داند
افسوس
کشتی شکسته ام من دریای بی حرامی
افسوس ازچه داری چون درد ِ من تو دانی؟
کشته است شمع عمرم، باد بلای جهلم
خاموش مانماینک رفته است چون جوانی
بیگانه شد دل ِ من با جسم ِ آتشینم
چونجغد شوم گردید زرینه جام ِ جانی
در خلوت ِ حضوری جز تو نیافت یارا
مهر آفرین ِ زیبا ،ای ماه ِ آسمانی
گمنام مانم و دل ، در خاک تن مجویش
این دل کجا که گردد ، تاج سر کیانی
آشفته دل که بودم، آشفته سر نمودی
لیلا تو بودی و من ،مجنون این زمانی
حیفا که ماه من شدبر تارک ِ سما ، حیف
گردیده دل شب وهم ،تارست آسمانی
باید خموش باشم و دل ،هرچند پرزجوش است
باید نگفته باشم از درد و از نهانی
سلام بر کورش بزرگ
سفرتان خوش بگذرد هنوز که برنگشتید از حضورتان در وبلاگم به گمانم آمدید . وقتی رسیدم نبودید و هنوز هم از سورپرایز خبری نیست. امیدوارم هدیه ی شما وبلاگ جدید بدون فیلترشکن باشد.
درود بر بانوی فرهیخته ی فرهنگ پرور


سپاس گزارم مهربان
اگرچه کمی تاخیر افتاد
اما به زودی زود به این وظیفه جامع عمل خواهم پوشید
از همه ی محبت هایت سپاس
عزیزم
بلم شکسته ات
آخرین پناهگاهم خواهد بود
می دانم
آرامش من خواهد بود
تا فرداهای دورتری که
امیدی حتی
به پر شکسته ای
برای پرواز ندارم
کاش
زودتر می شناختمت
که تا همیشه ی دهر
به دنبال تو می دویدم
سخت
تند
تا پیدا شوی
برایم در هر زمان
در هر مکان
ترا می خواهم
ترا می خواهم
خسته ام
خسته
ای زمانه
خسته ام
ای زمین
خسته ام
و ای کوروش عزیزم
دور از تو خسته ام
خسته تر از همیشه...
دوستت دارم دلبندم
در حضور ت
و حتی در عدم حضور...
گویا


پیوند جاودانی است
بین کاش
و زندگی
زندگی را در سرازیری خروج
کاش را
با نفس های بی رمق
رسیدن به خیر کوروش عزیز
همیشه به سفر ... اون هم سفرهای خوب و پر بار و به یاد ماندنی
درود بر پرنیان عزیز و مهربان


ممنون گرامی
همراه سورپرایز عکس های سفر را خواهم گذاشت
ولی هرجا که باشم یاد عزیزان همراه من است