کلمه ای که شاید بارها شنیده و یا خوانده باشیم
مهم نیست که از کجا آمده و چگونه وارد زبان ِ ما شده ا ست .
مهم آنست که خوش نشسته .
ومهمتر آنکه بدانیم از قدیم الایام در این زبان ِ شیرین پارسی ،جایگاهی درخور
داشته است.
پاردوکس چیست؟
در تعریف : تصویری است که دو روی ترکیب آن بلحاظ مفهوم ، یکدیگر را نقض
می کنند.
مثال:
( سلطنت ِ فقر ) ، (ارزاتر از مفت ) ،(لامکان )،( برگ ِ بی برگی )
(شادی ِ غم ) ،(روشن تر از خاموشی)، (ناله های خاموش)
(جامۀ عریانی ) ،(قاه قاه گریستن ) ،( ساز ِ خموشی )و........
پارادوکس گاهی مستتر در متن است
مثال
(رفتم اما ، همه جا تا نرسیدن رفتم)
(زبانم گرم ِحرف کیست کاینقدر خموشم)
(چوگرد باد ِ توهم ،دسته کن پریشانی)
به اشعار سبک ِ هندی یا بهتر ست بگوییم اصفهانی،که اصالت ایرانی آن بهتر نشان
داده شود.میرسیم ،کار پیچیده می شود .آخر بیشتر نمونه ها در اشعار این شاعران دیده می شود
اما به گفته استاد شفیعی کدکنی ،سرآمد کسانی که بیشترین کاربرد را داشته اند
حکیم سنائی است.
خنده گریند همه لاف زنان بر دَر تو
گریه خندند همه سوختگان در بر تو
شاعر معاصر دکترحمیدی شیرازی پیروی او کرده و گوید
نه خنده کرد و نه گریید ، بل به خنده گفت:
به روز ِ آخر ِ هر سال ،چون دلم نگریست
برگ بی برگی نداری لاف درویشی مزن (سنائی)
برگ بی برگی ترا چون برگ شد (مولوی )
وز خدا شادی این غم به خدا خواسته ام ( حافظ )
شاعر معاصر هوشنگ ابتهاج (سایه ) به زیبائی می سراید و چقدر زیبا :
جان ِ دل و دیده منم ، گریۀ خندیده منم
یار ِ پسندیده منم ، یار پسندید مرا
بایزید بسطامی می گوید:روشن تر از خاموشی چراغی ندیدم
البته ناگفته نماند در ادبیات سیاسی هم کاربردی دارد هر چند گاه بیجا !
وهمچنین در فرهنگ محاوره نیزگاه نا آگاهانه بکار میرود
مثال:فلانی از هیج کمتر ِ
حسن ِ ختام موضوع را شعری از شاعر ِ برجسته بیدل دهلوی می آورم:
درین ویرانه تا کی خواهی احرام هوس بستن
جهان جائی ندارد ،گر توانی در دلی جاکن
صنعت ایهام چیست؟
ایهام بکار بردن کلمات والفاظی است که 2 معنی داشته باشد
.یک معنی آن در اولین لحظه به ذهن خواهد رسید، و معنی دوم، که
اغلب منظور
ومراد شاعر است پس از کمی تامل و اندیشه بدست می اید.
مثال: شعر
من ز قاضی( یسار) می جستم **** او بزرگی نمود و داد ( یمین)
معنی اول..... یسار=چپ یمین=راست
معنی دوم.... یسار=مال یمین=قسم
در معنی اول شاعر ازقاضی نادیده گرفتن (یا بقول عامیانه،
کوچه علی چپ زدن!)
میخواسته،ولی قاضی راستی رامنظور داشته.
ودر معنی دوم شاعر مال وثروت میخواسته ولی او را قاضی قسم
میدهد.
در ادبیات پر شکوه پارسی {شعر ونثر} صنایعی اینچنین باعث زیبایی اثر می شده
است که گاه با افراط هم روبروشده ،ولی صنعت ایهام یکی
از مطلوب ترین آنها شناخته شده است .
واین هنر زبانی در شعرحافظ نیز پر کاربرد بوده است
، نمونه ای از آن:
من آن فریب که در نرگس تو میبینم **** بس( آب روی) که با خاک ره برآمیزد
پلیس
مارا چه شده است؟
سوالی که سالهاست ذهنم را مشغول کرده است.
این سوال از جنبه های متفاوت. پاسخی در خور را بایسته و شایسته است.
امروز من تنبل و گریزان از راننده گی کمی خلاف عرف مالوف مجبور به رانند ه گی شدم.
شاهد بودم راننده گان مترصد فرصت بودن تا به آشکار خلاف کنند.! سبقتی و سرعتی غیر مجاز و...
نزدیک جایگاههای اصلی و فرعی پلیس که می رسیدند.می شدند پسری حرف شنو ونه بازیگوش!!!
چرا؟
براستی چرا چنین است؟؟؟؟
آیا قوانین در تصویبش اشتباه دارد؟ یا مجریان قانون با عمل غیر قانونی خود موجب نوعی لجاجت در رفتار شده اند
بقول ِ مذهبی ها حلال خدا را حرام می کنند. یعنی به عمد خلاف می کنند.
مشکلات شناخته شده جاده ها و گاه غیر منطقی بودن قوانین .
ولی رفتار نامناسب پلیس را نباید در نظر نگرفت . گویا مامورند که حتما قبوض جریمه را به مافوق تمام شده تحویل دهند.
با سرعتی مجاز و رعایت قوانین . باز گویاطرف هوس کرده ایست دهد (حتی در اتوبانو بزرگ راه ها) آنقدر دور تو و خودرو دور می زند تا نقطه ضعفی پیدا کند و بی توجه به التماس و دلایل و...
او صفحه را با خطی نازیبا پر کرده است.
کمین نشستن های پلیس راهنمائی!وراننده گی جالب تر از همه است.
من خود از راننده ای شنیدم که پلیس در شب طوری جلوی خودرواش پریده بود .که کم مانده جانش را سر اجرای قانون ببازد!
منکه پاسخی پیدا نکردم شما چطور؟؟
هیچ دینی
حتی اگر غالب و قالب حق توهین و اعتراض و انسداد کردن
طی مراحل و انجام مراحل آن را ندارد.
ولی اینجا یک امّای مهم مطرح است
وآن اینکه بحث احترام و عدم سوال و گاه توهین(البته برداشت توهین آمیر بودن) را زمانی می شود مطرح کرد
که آن باور بخواهد فقط در جمع خودی باشد و نخواهد به سطح اجتماع آمده و در قانون گذاری و حکومت
دخالت کند.
آنگاه که وارد عرصه ی حکومتی شد و خواست اندیشه ی مذهب و باور خود را به جمع تعمیم دهد
دیگر باید در سطح کشور و خارج از آن منتظر و آماده نفد
پرسش و چالش
هر گونه دیدگاهی باشد.
یک مثال برای خود من
بهائیان (فارغ از اینکه نظام فعلی چه نگاهی دارد) از نظر من قابل احترام است.
وهیچگاه به خود اجازه نداده ام که بگویم فلان است و بهمان.
وزمانی نیز اشکارا شناخته میشدند .
برخوردی دوستانه با آنان داشتم
از ایشان خرید می کردم . و می فروختم.
ولی همین باور اگر روزی بخواهد
در مجلس ملی (به معنی درست و اخص) کشورم شده و بخواهد
برای خانواده و من قانون وضع کند
من حق خود میدانم آن را به چالش کشیده
و حتی پیگیر مسائل پشت پرده (شایعات) ان شوم
من سعی داشتم در چنین بحث هائی شرکت نکنم