سخن کوروش  نادرخانی

سخن کوروش نادرخانی

زمزمه های ادبی کوروش نادزخانی
سخن کوروش  نادرخانی

سخن کوروش نادرخانی

زمزمه های ادبی کوروش نادزخانی

عشق زیباست

دختر جوانی چند روز قبل از عروسی آبله سختی گرفت و بستری شد…
نامزد وی به عیادتش رفت و در میان صحبتهایش از درد چشم خود نالید…
بیماری زن شدت گرفت و آبله تمام صورتش را پوشاند…
مرد جوان عصا زنان به عیادت نامزدش می رفت و از درد چشم می نالید…
موعد عروسی فرا رسید...
زن نگران صورت خود که آبله آنرا از شکل انداخته بود و شوهرهم که کور شده بود…
همه مردم می گفتند چه خوب عروس نازیبا همان بهتر که شوهرش نابینا باشد …
20 سال بعد از ازدواج زن از دنیا رفت، مرد عصایش را کنار گذاشت و چشمانش را گشود !
همه تعجب کردند و مرد گفت:"من کاری جز شرط عشق را به جا نیاوردم."
__________________
نظرات 3 + ارسال نظر
ناشناس سبز چهارشنبه 3 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 11:49 ب.ظ http://www.nosansoor2.blogsky.com

فیلترشکن های به روز

فرخ پنج‌شنبه 4 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 01:01 ق.ظ http://chakhan.blogsky.com

حدیث عشق و ربنای اهل دل فرمودی و دلم را لرزاندی ...
خدایت طول عمر دهد ای آنکه غم مخموری را دریافته ای!
ابلیس همچنان در کار تکثیر فرزندان ناخلف خویش است و ما اندر خم یک کوچه ایم! برادریهایمان را به تاراج میبرند و ما نگران یک کاسه شکسته ایم تا آن را به ارث ببریم و شاد گردیم!
به گمان آنکه این کاسه از عهد عتیق بوده و قیمتی ست... غافل از آنکه از بازار سید اسماعیل به چند شاهی خریده بود پدر و هیچ نگفت که عتیقه نیست!!

ممنون فرخ عزیز
عشق را در ژستوی خانه نهان کرده ایم
در خیابان جستیم انچه می باید

امین یکشنبه 7 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 08:02 ب.ظ http://golden-dreams.blogsky.com

من اگه جای جوونه بودم تف میکردم تو صورت دختره!

امین جان
پیشنهاد می کنم بار دیگر بخوانی عزیز

نمیدانم عشق را باور داری؟؟؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد