عینکی شدن من
امروز با خودم فکر می کردم در هیچ چیز ی گویا نباید با دیگران
وجه مشترکی داشته باشم!!
همه چیز را بدون عینک می بینم!!!؟؟؟
وبویژه در شب!!!؟؟؟؟
در قبل موقع راننده گی درختان کوچک کنار خیابان را بصورت اشباح میدیدم
.....
یا موقعه مطالعه حتما باید عینک را از چشام بردارم
تا بتوانم بخوانم و بنویسم.
...
چند روزی که عینکم گم شده
(که اینم از تفاوت من با عینکی هاست)
متوجه شدم بدون مشکل
میتوانم ببینم
جالب نیست. چشمهای من عجیب است!!
یا عینکم معجزه کرده!!!
یا جهان یک جهان دیگر شده!!!
ممنونم کوروش جان
منم همیشه به وبلاگت سر می زنم
آنچه دیکتاتور ها در طول تاریخ از هم متمایز می کند، نامشان است وگرنه همه دقیقا یک جور رفتار می کنند.
دقیقا همینطور است
در تمام ابزار کاربردی هم مشترک هستند
در ظاهر شاید مثل یکی نژاد . یکی دین و.. مستمسکی برای سرکوب
هرگونه اندیشه مخالفی قرار دهند.
ولی در نفس عمل .همانا بهانه ای برای سرکوب است سرکوب
درود.تو این عکسه که عینک بهتون میاد بسیار عالی
درست میگی عزیز
باید عینک می زدم تا دوستانم رو بیشتر ببینم
این نشان از مرز هایی هست که خودمون میزاریم
راحت بدونه مرز باید زندگی ، فکر کرد نظر داد و ...
سمیراجان ممنون حضورت عزیز
مرزهائی که گاه نه خود که دیگران به خود حق میدهند برایمان بکشند
بازم بیا که سخت خوشحال می شوم
کوروش جون عینک ول کن .تخت جمشید حراج شد.بیا که...
اتفاقا تو باید عینک بزنی عزیز
سلام بر کوروش بزرگوار که این نام به راستی برازنده ی شماست.
تفاوت شما با دیگران، نوع نگاه زیبای شما به جهان و هستی است.
نه عینک معجزه کرده و نه جهان جهان دیگری شده.
معجزه از قلب مهربان و نگاه زیبای شماست.
تقدیم به کوروش عزیزم:
قلبت به پاکی آب است و رخت به مهربانی آفتاب.
تو پیر منی و من جوان خام و ناپخته.
نگاهت را از من مگیر تا از آفتاب نگاهت جان بگیرم
ایکاش این شکلک ها به کمکم می آمد
تا تعظیمی از سر اخلاص میداشتم
که ندای آزادی را برازنده ای