سخن کوروش  نادرخانی

سخن کوروش نادرخانی

زمزمه های ادبی کوروش نادزخانی
سخن کوروش  نادرخانی

سخن کوروش نادرخانی

زمزمه های ادبی کوروش نادزخانی

دوستی در وبم......

دوستی در وب زحمت حضور کشید

وسوسه شدم و به خانه اش رفتم و چرخی در انجا وپیوندهایش داشتم .دردم دوچندان شد.

چیزی که در اطراف خود میدیدم را اینطور سریح رسانه ای کردن!.جسارت می خواست. اگر چه حزن خبر بود. ولی بیان آشکار فاجعه برایم جالب نمود.

-براستی مسبب کیست؟

-آیا با عوض شدن فردی حتی بصورت انتخاب(حال باهر رنگی می خواهد باشد.چپ باشد یا راست. بقول کسی بالا باشد یا پائین. وپشت باشد یا جلو) چه تغییر ی ایجاد  خواهد شد

-ملتی غرق در ثروت؟؟؟

-پس کجایند سازمان هائی که متولی امر هستند؟

مستاجری بی سرپرست با مراجعه به یکی از همین ها نمود.گفته بودند ما می توانیم فقط ماهی 10هزار تومان به تو کمک کنیم . در صورتی که 1میلیون پیش و 100هزارتومن اجاره  باید می داد. آنهم حیاط مشترک

-قبض 30 هزارتومنی یکهو می شود 138هزار تومن. وبی هیج توضیحی و ژرداخت مبلغی به عنوان یارانه..

اگر فکر می کنید این وب یک وب 30یاسی است

همین الان اینجا راترک کنید . که من بیزار هرچه 30یاست و 30یاستمدارم.

که هرچه می کشیم از همین هاست

واین کپی مطلب از همان سایت

داستان واقعی مادری که فقط برای 5000 تومان دختر را مجبور به تن فروشی کرد

امروز در سایت خبری جهان نیوز ، خبری در صفحه اول با عنوان "داستان واقعی زنی که به خاطر 1500 تومان داروهایش را پس داد" نمایش داده شد، که بر آن شدیم یکی از اخباری که نباید منتشر شود را به عرض خوانندگان محترم برسانیم.

قبل  از خواندن این مطلب، از بابت این خبر از خوانندگان محترم پوزش می طلبیم.

یکی از دوستان، که شاغل در یکی از مراکز انتظامی کشور می باشد این داستان غم انگیز و تاسف بار را تعریف کرد:

برای ماموریت خاصی در سال 83 به یکی از شهرهای کشور رفته بودیم و پس از اتمام ماموریت، با چند تن از همکاران برای تفریح به یکی از پارکهای آن شهر رفتیم و از ریخت و پاش برخی از مسئولین که برای مراسم مختلف انجام می دهند  و یا  از چپاول بیت المال توسط آنان می گفتیم که ... .

پس از مدتی حرکات عجیب یک زن و دختر و یک پسر، باعث شد که از دید متهم آنها را در نظر بگیریم، آنها بدون اینکه متوجه ما باشند به وسط درختان کوتاه ولی انبوه پارک که محل اختفای خوبی هم داشت رفتند.

همین باعث شد که ما هم به اتفاق همکاران بعد از چند دقیقه به محلی که آنها رفتند مراجعه کنیم، که متاسفانه صحنه بسیار زننده و خلاف شرعی از آن دختر و پسر که زن هم فقط نظاره می کرد، دیدیم.

با سر و صدای ما، آنها خود را جمع کرده و قصد فرار داشتند که با وجود اینکه در حیطه کاری ما نبود، ولی آنها را دستگیر کرده و به نزدیک ترین کلانتری تحویل دادیم.

با وجود اینکه از نظر قانون و شرعی، تجسس در چنین اموری منع شده اما وقتی متوجه شدیم آن دختر و زن، مادر و فرزند هستند، کنجکاو شدیم که علت این کار را جویا شویم که ایکاش هیچ وقت چنین کاری نمی کردیم.

آن زن در حالی که گریه می کرد، نه به خاطر دستگیر شدنش بلکه به خاطر فقر و بدبختی که سراغش آمده بود، می گفت: چند سال است که شوهرم که یک کارگر بود، در حین کار از داربست یک ساختمان پایین افتاد و باعث شد که قطع نخاع شود و کاش می مرد و اینقدر نه خودش و نه ما را اذیت نمی کرد.

می گفت فشار زندگی و خرج دوا و درمان آن اینقدر بالا رفت که حتی نان شب هم نداشتیم بخوریم و  و کمک مختصر برخی سازمانها هم کفاف خرجی را نمی داد که مجبور شدم تنها فرزندم که یک دختر 15 ساله است را مجبور به تن فروشی کنم.

وقتی از او پرسیده شد که چرا خودت هم  دنبال او میرفتی، گفت به خاطر اینکه نگذارم کسی به دخترم ... و فقط با 5000 هزار تومان هر کسی که سراغمان می آمد ... .

باز هم باورمان نشد، و گفتیم برای اینکه خودش را تبرئه کند، این حرفها را میزند اما وقتی یکی از پرسنل آن کلانتری که ظاهرا هم محلی آن خانم بود، حرفهایش را تایید کرد، دنیا دور سرم چرخید و به خودم گفتم یعنی ... .

گفتم: ایکاش از آنها فیلم می گرفتی، چون سوژه خوبی برای مسئولین بود، خنده ای کرد و گفت خیلی ساده ای! مسئولین اطلاع دارند و بدتر از این را هم سراغ دارند ... .

یاد یک داستان افتادم که گفتند روزی یک پدر و پسر را به جرم دزدی شلاق میزدند و وقتی شلاق به پدر میزدند، چیزی نمی گفت ولی وقتی بر روی پسر زدند، پدر آخ می گفت!!! گفتند چرا تو آخ می کشی، گفت به خاطر اینکه وقتی به من میزدی، روی بدنم میزدی اما وقتی به پسرم زدی، روی جگرم زدی!!!

واقعا، فقر و سختی چقدر به یک خانواده فشار می آورد که جگر گوشه خودشان را مجبور به اینکار می کنند؟

و چطور برخی با چپاول بیت المال و یا اصراف در امور بیت المال به راحتی هم برای خود و خانواده شان ثروت اندوزی می کنند و برخی هم اینگونه ... .



آرپی -جی زن

نظرات 4 + ارسال نظر
salar جمعه 12 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 01:24 ق.ظ http://bronze.iranblog.com

به وبلاگ من حتما سر بزنید
خیلی توپه

کنگان طنز شنبه 13 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 05:33 ب.ظ http://kangantanz.blogfa.com

سلام.مسئولان محترم اصلا به این مسائل فکر نمی کنند .اگر فکر بودند ٬مسئول نبودند.
بروزم

حتما خدمت می رسم
ممنون

کیمیا یکشنبه 14 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 10:55 ب.ظ http://www.caspian-forum.com/

خدایا اخر عاقبت همه رو به خیر کن
چی میبینیم و چه میشنویم........

اطاراف ما پر شده
از دیدن و شنیدن چنین حوادثی

محسن نژاد یکشنبه 4 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 08:07 ب.ظ


این موضوع یا بهانه از نظر من باور نکردنی و اغراق است.
تهیدستانی که از گرسنگی سر به بالین گذاشتند اما تن به چنین خفتی ندادند.

البته توان و قدر ایمان افراد متفاوت است بانو

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد