سخن کوروش  نادرخانی

سخن کوروش نادرخانی

زمزمه های ادبی کوروش نادزخانی
سخن کوروش  نادرخانی

سخن کوروش نادرخانی

زمزمه های ادبی کوروش نادزخانی

مهر و کین

 
copxnr24yfzogdry1fe7.jpg
همه وجود تو مهر است و جان من محروم
چراغ چشم تو سبزست و راه من بسته است.

استاد فریدون مشیری





olbdo2hnwkldomq8x6ny.jpg

سرشارم از کین کردی و محرومم از مهر
اکنون که بینی این تنم رنجور و خسته است
دل کوزه است و مهر  ِ در آن آب شیرین
از سنگ ِشوری کوزه ی این دل شکسته است


از ارتکباتات فی البداهه من

آه

شکسته شد دل آئینه از کدورت آه

اثر نکرده گرمی تن بر برودت آه

بیا و بنگر سایه ی خدائی دل

چه کرده با دل من این عبودت آه

بعد ازعید

عید ِما خوب و چه بد بود ،گذشت
قامت از هجر توکژ بود و شکست
بارها وصل ،طلب کردم و مرگ
لیک بر سر ، گذر ِ عمر نشست

خنجر رفیق

تیز آمد و تیغ تیز بر ریش زده

آشفته سر از،خنجر بر خویش زده

فریاد کنان ،ز نارفیقان می گفت

واز مار  ِدرون ِ آستین نیش زده

باده ی یاد


گفتند چراغ ِ باده روشن سازید

واز باده ی  یاد ، رفته ایمن سازید

افسوس که بسیار در این سینه ی خاک

خفتند ،نگون جام ، به میهن سازید