سخن کوروش  نادرخانی

سخن کوروش نادرخانی

زمزمه های ادبی کوروش نادزخانی
سخن کوروش  نادرخانی

سخن کوروش نادرخانی

زمزمه های ادبی کوروش نادزخانی

سحر شده ای

با سلام به تمام عزیزان مخاطب و پوزش به خاطر تاخیر در توضیح .این یک ترانه است. و سعی شده تا در آن بیشتر به محاوره نزدیک  و ازکلمات عامیانه و رایج بهره ببرد.این ترانه به هنگام اجرای موسیقی استاد تجویدی  گفته شده و به نظر من به فرم حمیرا خوانده شود دلنشین تر خواهد بود

k4u7tjxi9vl5wgif8bue.jpg

ببین با دل ِ من چها کرده ای

تو روی شبم را سیا کرده ای

چرا با من و دل ،غریبه شدی

دلی با خودت آشنا کرده ای


 

تو نور چش ِ بی صفای منی

تو دریایی و ناخدای منی

به بیماری دل بگو چه کنم

تو خود .دردی و هم ، دوای منی

 

 

چرا از دلم بی خبر شده ای؟

امیدم شدی و سحر شده ای

منم مانده در این شب و تیره گی

تو غایب کنون از نظر شده ای؟

 

 

شب تار من کی به پایان رسد؟

امید ِ دل ِ من به سامان رسد؟

بگو  اینهمه بی تو بودن بسه

بگو جان ِ من کی به جانان رسد؟

 

 

بگو ای دل ای دل کجا رفته ای

بگو آشنا چون صبا رفته ای

بگو ناله کم کن که من با توام

بگو با من ای دل خطا رفته ای

 

 

پناهم توئی بی پناهم نکن

تو پیش همه روسیاهم نکن

دل ِ عاشقم بین و امید  ِ من

به این، مو سفیدم نگاهم نکن

 

 

راز چشات

هنوزم چشاتو میخوام

که چراغ خونه باشه

واسه غمهای نگفته

گریه ی شبونه باشه

 

 

بی نگاهه مهربونت

زندگی معنی نداره

تو بیا که از نگاهم

اشک غربتی نباره

 

همه ی دنیای من شد

اون چشای هم زبونت

مهتاب شبهای من شد

اون نگاه مهربونت

 

 

توی زندون نگاهت

که پریشون و اسیرم

نمی خوام آزاد بمونم

بهتره اون تو بمیرم

 

من که باشم و نباشی

همه جا تاریک و سرده

همه دنیای دل من

سوت وکور وپردرده

 

حرف خلوت تو شبهام

حرف پر رازه و نیازه

حرف راز اون چشاتو

دله من قصه میسازه

 

یاد چشمای قشنگت

همیشه بامن میمونه

همیشه تو گوش عشقم

قصه ی وفا میخونه

 

 

عمر شادیم کوتاه

 وقتی خدا ساکت است، می‌توان هر ادعایی را به او نسبت داد.
شیطان و خدا/ ژان پل سارتر


چه کنم ؟ خدا چه کنم

با دل شکسته ی خود

با غم ِنهانی دل

با دهان ِبسته ی خود

 

لبم از شکوه ها شکوفا شد

پرکشیده شادی از بامم

مرغ  ِبی بال و پر شده ام

همه دلها شده دامم

 

کوه ها بلند و سایه دار

دشتها تنگ و دلگیرند

در عمیق چشمه ی نور

مرغ و ماهی که می میرند

 

آسما ن دل پر بغضه

ابرها سیاه و تاریکند

 راه های عاطفه امروز

همه جا تنگ و تاریکند

 

عشق ها همه تزویر

خنده ها دروغین است

هرکجا دلی دیدم

پر نفرت ،پر کین است

 

چه کنم  بگو چه کنم

من و این شکسته تقدیرم

تلخ کامی و نامرادی را

دیده و نمی میرم

 

 شده عمر شادیم کوتاه

غم من درازی  یلدا

مرگ خواهم ونمی گویم

تا نمرده ام تو بیا



Share

ترانه ی(3) تمرین


تو نباشی شوق موندن ندارم

بی تو من هوای خوندن ندارم

تو نباشی واسه ی نفس کمه

هوایی واسه پر یدن ندارم

 

****

آسمون من حالا،سرخ ِ عنابی

دل غم گرفته ام، اسیر بی تابی

روز من سکوت ودرده  میدونی

خنده هام ببین چـــــه قلابی؟


****

 تو پروندی کفتر از بوم دلت

 به هوای پر زدن تو ی بهار

کفتر خونگی بوده  این دلم

اسمشو ای بیوفا، وفا نذار


****

تو مرام عاشقی دادی به باد

توشکستی دل و گفتی باداباد

تو نفهمیدی که عشقه زیر پات

برواین شکسته دل نیار به یاد


*****

 

اونهمه دوست دارمها الکی

عشوه و نازو اداهات الکی

الکی بوده نگاه عاشقت

اونهمه فدات بشم ها الکی

Share