سخن کوروش  نادرخانی

سخن کوروش نادرخانی

زمزمه های ادبی کوروش نادزخانی
سخن کوروش  نادرخانی

سخن کوروش نادرخانی

زمزمه های ادبی کوروش نادزخانی

شروع با موسیقی

 من ریشه فکری و تعلق خاطرم به موسیقی سنتی است
و در غیر آن فقط چند تائی از باقیمانده گان نسل قبل از...
مثل داریوش .ستار .معین. بهزاد .بهرام حصیری و...
ولی از چند تائی که اسم بردی یا نبردی
کمی رضا صادقی را شنیده ام بد نیست

ولی راجع به نظر دوستان . درست گفته اند
اینان اغلب یا موج سوار بوده اند (مثل تو جریان س بز  که برای ندا و..) یا آقا زاده بوده اند و پول سوار
و بازار دبی و..
مثل شعر مان که دختری را مثل(م .ح) بنا به شرایط فیزیکی به بازار آورده و بعد از سودجوئی
به فراموشی سپرده شد.
زمانی در هرگوشه ی بازار و پارک و.. صدای دخترانه اش گوش نوازش میداد
مثل بازیگران کذائی که(مثل آن دماغ گنده که جدیدا تو هر فیلمی دیده میشود) که جدیدا جای بزرگان هنر نمایشی را می گیرند که یا قهر کرده اند یا دق و یادرفراموشی روزمرگی می گذرانند

بگذریم

مرا دردیست اندر دل که گر گویم .زبان سوزد
وگر پنهان کنم ترسم . که مغز استخوان سوزد

تک بیت

طواف نکرده ترا ، حاجی ام خواندند
توئی خدای من ای سیاه دل ِ دیوار

کوروش

(تقدیم به تو حید عزیزم)

کامنت2

حسین یک اندیشه بود و اندیشه هم تا ابد زنده ست و دوست و دشمن خواهد داشت.

بانوی بزرگوار
امید که این پیام را بتوانم فقط برای تو بگویم!
نه آنکه سمند کلام را بتازانم خارج از مسیر مخاطب
بخاطر همین اندیشه ورزیت هست که در تو سراغ دارم
هراز چند گاهی اگر کم به دل نوشته هایت دل می بندم
آری گذشته ای را که اسم می بری
ساخته ذهن خلاق و پویای ایرانی است برای کم اثر سازی هجمه ای
که این قرون تا کنون برما رفته است و هنوز نتوانسته ایم دامان از آن پاک سازیم.
وبرای بررسی مستند آن توصیه میکنم کتاب 2قرن سکوت را بخوانیم
شیعیان  را اهل سنت رافضی یا از دین برگشته میدانند
چرا؟
چون برای مقابله با آن هجمه شاهنامه را بصورت عاشورا و.. طراحی می کند تا هویت از دست رفته را  باز یابد
تا ما چون دیگر تجاوز شده گانی همچون مصر زبان و ملیت خود را فدای باور جدیدمان نکنیم
آری اشخاصی در این باور جدید دیده میشوند
که در تاریخ اسطوره ایمان وجود داشته اند
حتی دلیل پیدایش شاهنامه نیز
همانا حفظ هویتی است که می رفت تا در قهر دریای خودباختگی غرق شود

بدرود

کامنتی برای یک دوست

چرا هر از گاهی
دل را و دوست را
به رفتگان؟
مانده گان از پیش رفته را
چه کسی یاد خواهد کرد؟
در مقاله جدیدت صحبت سیگار کردی
آری دیگر نه از سر شادی که از اندوه فراوان
برای کوتاه تر کردن سیگار عمر
هی پک می زنیم
چرا؟
چونکه به پوچی تلاش برای دزدیدن سر از تیررس
گلوله ی نجات دهنده
فکر می کنی
نمیدانم برایت گفته ام که
وقتی برای گرفتن نامه ی کارت ایثار اهواز رفته ام
ویا خود نامه تهران
از نگاه های نفرت انگیز و سرد و تحقیر آمیز
بگذریم.
به رفته ات افتخار کن
وشاد زی که رفت و ...
بگذار مانده گان ِ میراث خور که هرگاه پله می خواهند
از استخوان شان نیز دریغ ندارند
درعوامفریبیشان بمیرند

فراموشی درمان  ِهوشیاریست

حرف ِ دل

زندگی مارا حکایتی است

بی نظیر در تاریخ تمدن بشر

تقویم فردا را مبعث اعلام کرده است

چیز غریبی نیست.در تمام تقویم ما هیچ روزش به هویت ما ارتباطی ندارد.

ولی از همه غریب تر.

مارا در در روزی به ناف بخت بستند که چنین فردا بود.

فردائی که آن روز یک روز بهاری بود

ولی فردای ِ امروز ما. یک روز گرم ِ تابستانی است

آیا چنین روزی  باید جشن بگیرم؟؟؟؟؟