سخن کوروش  نادرخانی

سخن کوروش نادرخانی

زمزمه های ادبی کوروش نادزخانی
سخن کوروش  نادرخانی

سخن کوروش نادرخانی

زمزمه های ادبی کوروش نادزخانی

چاپ کتاب بصورت پی دی اف

کتاب  #ققنوس_شو

کتاب #روزگار_سرخ_چشم

کتاب #آه_و_آینه

کتاب #در_شام_شوم

 کتاب های فوق را که  بصورت pdf می توانید  با  #دانلود_رایگان از #تلگرام 

کانال #زمزمه_های_ادبی  

#کوروش_نادرخانی 

Koroshnaderkhani@

تهیه بفرمایید 

هدیه من در دوران کرونایی به هم زبانان ادب دوست 

امیدوارم مقبول طبع واقع گردد


عزای عمومی

بدنبال لبخند بودم .

کوچه به کوچه... 

خیابان ها همه پرده های سیاه کشیده اند. عاشوراست گویی 

انگار روز هاست  که   حس پایانی یک جنگ جهانی دارم 

ساختمان هایی از آتش سوخته .

سربازانی مغموم اما ظفر مند بازگشته .

اگر چه امروز هرکجا قدم میگذارم حس شرکت در  مجلسی  را دارم که سیاهپوش عزیزانشان هستند.

چهره ها ،  داغ های بر دل نشسته شان  را نشان میدهند. 

سکوتی است که تنها هرازگاهی به لطف  قارقار ِ  زار  ِ  کلاغی  شکسته می شود

رهگذرانی که به هیچش می گیرند.

و من تنها به سنگی از جنس کلام تلاش بر پراندن اش دارم .

:برو ای بوم ِ نکبت ....

که اگر این شهر ِ  غمزده ، بنای دوباره اش را بنیان کند 

تورا دیگر جایی نیست بر این بام .


#کوروش_نادرخانی

.

عنوان (.) مدتهاست  ذهنم را به خود مشغول کرده است.

پایان یک جمله یک نقطه است که هیچ گریزی از آن نیست.

می توان نوشت و زورکی هم نوشت اما جمله که بپایان رسید دیگر گزیری از آن نیست .

یعنی آن جمله بسته شده و باید رفت به جمله ی بعد چه نقطه را بگذاری یا نه. 

مثل مرگ ،  یک انسان برخلاف بعضی باورها که به حیات پس از مرگ باور دارند و ریشه در اندیشه های هندی دارد . اما انسان با نقطه ی پایانش تمام می شود.

و چه زیباست پیران خرفتی که داعیه ی نامداری دارند بدانند

لااقل در این زمان نقطه ی پایان ، نام را به نیکی  به خاک بسپارید.

https://korosh3084.blogsky.com/

تا زمانی  که دنیارا به روی من  بسته اند 

برای نفس کشیدن 

اینجا می نویسم.

شرم سپید

در میان ســـــالی خدایا ، من جوانی کرده ام

حسرتی دارم به دل ،کی زنده گانی کرده ام؟


پیش از ین من بودم و دل، در گذار ‌ ِ لحظه ها

کی توانم گفتن این را :  من جوانی کرده ام؟


در گلســـتانی که پنــدارم ، کویری بود و بس

عـــمر را بیهوده بی گل، باغــــــبانی کرده ام


جفت پروازم دلی ،بی بال و پر، اما چه سـود

من به یاوه، سالها روزی رســــــانی کرده ام


پای در گِل ،مانده درجنــــگ ِمیانِ عقل و دل

کودکــــانه با جنــــــون،پا درمیـــانی کرده ام


بســـکه با رویای فرتوتم ،ترا تنــــــــدیس وار

ساختم ، گفتــــند :دل را ،من روانی کرده ام


حسرت ِجنّــت مکانی بود ، هـــــــمراه بشر

لیک جنّــت را ببین ، من این جهانی کرده ام


گفت سر:مویم سپید و ،شرم دارم از تو دل

با جوانی های تو ،من ، ناتوانــی کــــرده ام 


#کوروش_نادرخانی  در تلگرام 

@koroshnaderkhani

اینستگرام

#korosh_naderkhani