من هم گمان می کردم
عشق
چون نوشته ای بر ساحل
بابوسه ی دریا
پاک می شود.
افسوس
نوشته می شود
این سرنوشت
(کوروش نادرخانی)
بگذار لحظه ای بپیچد
پیچک ِ احساس من
به دور ِ اندام ِ خیال
تا ازعطرِ ِ تن ِ نفس
به بار بنشیند
شکوفه های ِشادابی ِعرق
لذت از این آغوش
(کوروش نادرخانی)
تکرار می شود
حکایت تکراری تنهایی
و باز
فاجعه ای در شرف است
اتفاق نیست
وقتی که شناختمت
حادثه ای آغاز شد
بارفتن ِ تو
وماندن من
(کوروش نادرخانی)