سخن کوروش  نادرخانی

سخن کوروش نادرخانی

زمزمه های ادبی کوروش نادزخانی
سخن کوروش  نادرخانی

سخن کوروش نادرخانی

زمزمه های ادبی کوروش نادزخانی

.....

ub5lu48b2z8nh7xrkwd.jpg

من هم گمان می کردم
عشق
چون نوشته ای بر ساحل
بابوسه ی دریا
پاک می شود.
افسوس

که بر تخته سنگ ساحل
نوشته می شود
این سرنوشت

(کوروش نادرخانی)


zk9b4piot5jvkjs9jeu.jpg
ترا در آینه
در آب چشمه
همراه سیبی که درجوی جاری ِ به سمت جالیز
روان شده
جستم
سکندری خورده
خیس و گل آلود
تو همچنان رفتی بی آنکه به چنگال شاخسار آویخته
نگاهی کنی
آینه را شکستم
در این بیهوده گی یاد

بداهه (کوروش نادرخانی)

من درخت و تو...

wkffpd92x8wymz8ajh.jpg

بگذار لحظه ای بپیچد
پیچک ِ احساس من
به دور ِ اندام ِ خیال
تا ازعطرِ ِ تن ِ نفس
به بار بنشیند
شکوفه های ِشادابی ِعرق

و مست شود
لذت از این آغوش

(کوروش نادرخانی)

؟؟؟


9omwej55jupk2s0v7law.jpg


گناه من چه بود!!؟

او رفت و من
باید
زندان تنهائی اش را می کشیدم.

(کوروش نادرخانی)

فاجعه ی رفتن یا ماندن؟

tb11vrj1bnmlbzxlp9ks.jpg

تکرار می شود

حکایت تکراری تنهایی

و باز

فاجعه ای در شرف است

اتفاق نیست

وقتی که شناختمت

حادثه ای آغاز شد

 بارفتن ِ تو

وماندن من


(کوروش نادرخانی)