سخن کوروش  نادرخانی

سخن کوروش نادرخانی

زمزمه های ادبی کوروش نادزخانی
سخن کوروش  نادرخانی

سخن کوروش نادرخانی

زمزمه های ادبی کوروش نادزخانی

جدول یلدائی

aav13lqme0kvxeqlka80.jpg

ستایش مهر ِمارا، ماه گردون

............را آفریدی ،مهر افزون

خدارا !عمر او یلدا بگردان

اگرچشمم ز رفتارش شده خون


جای خالی را برای خودتان پرکنید

یک راهنمائی

میتوانید بگوئید فلان را آفریدی،مهر افزون

شعری از حافظ و پاسخی زیبا از سایه

شعری ازحافظ

 

روی تو کس ندید و هزارت رقیب هست

در غنچه‌ای هنوز و صلت عندلیب هست

گر آمدم به کوی تو چندان غریب نیست

چون من در آن دیار هزاران غریب هست

در عشق خانقاه و خرابات فرق نیست

هر جا که هست پرتو روی حبیب هست

آن جا که کار صومعه را جلوه می‌دهند

ناقوس دیر راهب و نام صلیب هست

عاشق که شد که یار به حالش نظر نکرد

ای خواجه درد نیست وگرنه طبیب هست

فریاد حافظ این همه آخر به هرزه نیست

هم قصه‌ای غریب و حدیثی عجیب هست

وپاسخی زیبا ازهوشنگ ابتهاج (سایه)

زین گونه‌ام که در غم غربت شکیب نیست

گر سر کنم شکایت هجران غریب نیست

جانم بگیر و صحبت جانانه‌ام ببخش
کز جان شکیب هست و ز جانان شکیب نیست

گم گشته‌ی دیار محبت کجا رود؟
نام حبیب هست و نشان حبیب نیست

عاشق منم که یار به حالم نظر نکرد
ای خواجه درد هست و لیکن طبیب نیست

در کار عشق او که جهانیش مدعی است
این شکر چون کنیم که ما را رقیب نیست

جانا نصاب حسن تو حد کمال یافت
و این بخت بین که از تو هنوزم نصیب نیست

گلبانگ سایه گوش کن ای سرو خوش خرام
کاین سوز دل به نـاله‌ی هر عندلیب نیست


روزی تر و خشک من بسوزد * آتش که به زیر دیگ سوداست(سعدی)

73vnb4nidranaj11qhvy.jpg

تهرانی:رسیدن بخیر

شمالی:سلامت باشی

تهرانی: کی اومدی؟

شمالی: دیشب رسیدم

تهرانی: از آتش سوزی جنگل چه خبر؟

شمالی:آتش سوزی!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

تهرانی :بله . همونی که هرلحظه این رسانه های بیگانه مرتب تکرار می کنند

شمالی:دلت خوشه بابا . کدام جنگل ؟کدام آتیش؟

تهرانی:یعنی چی؟یعنی آتشی نیست؟ همه دروغه؟

شمالی:تعجب می کنم . می گوئی جنگل . ما که جنگلی ندیدیم که بخواهد بسوزد

تهرانی :چی میگی؟ صدات مفهوم نیست. چی ؟

کاش ها بسیار

k0u2n9ite0q396w7cg1r.jpg

افسوس

ابرهای بارانی نیست

این آبی  ِ خیره سر را


اما

در آسمان ِعاطفه

ابری اگر هست

از لکه های خون.

باورکن اش

که باران زاست




شراب دیده

7zje6pcsq2s1rva2ms6n.jpg

نهان منم .که زچشم ِهمه باده می خورم

وجام ِباده ِبه یاد مردم ِازاده می خورم

به جام  ِچشم نگارم چو مهر افزون شد

به بین مرا شراب  دیده ی افتاده می خورم

 فسوس ،  که مردم دیده ا م گیج گریه های بیهوده

ومن این باده را نشسته نه. ایستاده می خورم

چه غم که شادمانی خود رابه هیچ نستانند

چه باکم اینکه حرام و، بی مردم آزاده می خورم

گذار و گذر، جانم  این شکسته تنها را

مگو که دورچرا ز چشم همه باده می خورم؟

عاشورای89