سخن کوروش  نادرخانی

سخن کوروش نادرخانی

زمزمه های ادبی کوروش نادزخانی
سخن کوروش  نادرخانی

سخن کوروش نادرخانی

زمزمه های ادبی کوروش نادزخانی

تار شکسته



دلم زشادی و غم ،دیده بسته است ای دوست
گمان که شیشه عمرم شکسته است ای دوست

وبند بند ِ ساز دلم ،از نوا دگرافتاد
وتارِ مانده ی آخر، گسسته است ای دوست

بداهه (کوروش نادرخانی)

دست اتحاد


74561346383185735898.jpg

ای قوم، به این وهم که بیگانه ام از من نگریزید
من جنس شمایم ،نه ز افسانه ام از من نگریزید

من مست شرابم ، زکهن باده ی دیروز
اکنون که دلا ساکن میخانه ام از من نگریزید

ویران شده ی جهل بود خانه ی دیرین
درکوشش آبادی ِ ویرانه ام از من نگریزید

دستی که درازاست به هم راهی امروز
پندار خطا گشت، که دیوانه ام از من نگریزید

فردا ی همه ،چشم به امروز من و توست
بیهوده گمانی است ،که بیگانه ام از من نگریزید

بداهه (کوروش تادرخانی)

فقط خسته ام

خسته ام

v3cipmi4ykd04e49oac3.jpg


خسته ام

ازبال بال زدن های بیهوده ام
در انزوای باد و طوفان
فصل هایی که گویی قرن ها
کوه به کوه
و فاصله هایی که پر شده از دشت

آمدم و آمدم
رنجور و زرد
شکسته
تکیده
......
بگذار نفسی تازه کنم از را ه بس دراز
شایدم اگر رمقی به جان ِ بی جان بود
مسافرباشم .
اگر می شنوی صدای بی صدای ِ من
بگذار دمی بیاسایم .
که فریادِ بی صدایم گوید:
فقط خسته ام

(کوروش نادرخانی)

گنجشک دل

qmequo7lm6qdizrzntc2.jpg

بر بال نگاهم بنشین
سفری داشته باش به اعماق درونم
کودک نشسته در دل
به انتظار دانه های مهربانی است
در آشیانۀ خویش

  (کوروش نادرخانی)

fx0u0ie5khaghfkyb4jp.jpg

نفس برشیشۀ نگاه  می کشم

تاپاک کنم

 بخار سالهای برودت

 از حرارت دل را.

ایستاده ام

به نظاره ی افسوس  و حسرت ها .

گرم تر می شوم

و بخار می رسد به سر

دوباره دشوار می شود راه دیده از هیهات

زقطره های گسیل داشته چشم

و نیست چاره ای

بجز آستین شرم

 

بداهه (کوروش نادرخانی)