من هم گمان می کردم
عشق
چون نوشته ای بر ساحل
بابوسه ی دریا
پاک می شود.
افسوس
نوشته می شود
این سرنوشت
(کوروش نادرخانی)
همه ی من باران .
در من زاده می شوند
آنان که در باکره گی ام حلول کرده اند
این فرزندان مریم پاک .
صلیب بارش آنان را نشکن
ای تو طراوت گرفته ی آسمان
بگذار مرغابی باشند
این زاده گان ِتهمت ِ آسمان ِ نگاه
در آغوش تو
رقص موج کنند
در برکه ی مانده ی عمر
مسیح من را نیز
به آسمان
شاید که راهی باشد
(کوروش نادرخانی)