پرواز
الان از عروسی فروغ دخترم می آیم. از هتل کانیار(معدن عشق)
چقدر همه جا سوت و کور است
گوئی شادی را با خود برده اند.
حال پرنده ای دارم که چه سخت پرواز به جوجه اش را یاد داد. بی انکه بداند. چه غمگنانه است
حکایت پرواز .
بزرگ می شویم می فهمیم که بزرگانمان واژه گان و کلمات به چه قیمتی می آموختند و به زبان می آوردن.
پاره ی تن یا پاره ی جگر
امشب گویا پاره ای از تنم از من جدا شد.
پرواز کرد از آشیانه
بسوی خوشبختی
به فردائی بهتر
تنها از من نگاهی ازپس این پرواز
به شوق توفیق
سلام دوست عزیز
وب سایت MyTheme.ir (قالب من) گرافیک منحصر بفرد و بسیار جذابی برای قالب های رایگان وبلاگ در همه موضوعات و زمینه ها ارائه داده. اگه می خوای وبلاگت جذابیت زیادی واسه بازدید کنندگان داشته باشه پیشنهاد می کنم حتما یه سر بزن قالب ها رو ببین و انتخاب کن. موفق باشی
بابای با احساسی که نمی داند دخترش چند ساله بود
تبریک استاد.....
لحظه ای حس کردم آنجا هستم
سکوت را راحت می توان حس کرد
و همین طور زیبایی اش را
خوش بخت باشند
دخترم
پرواز عزیزم
مگه نشنیدی که می گویند
عشق آدم رو کور می کنه؟
من عاشقانه فروغ تاریکی هایم رو دوست دارم.
گریه ی شوق رو دیده ای؟
من امشب حسش کردم و تجربه
کاش میشد و می بودی
جایت خالی بود.
امیدوارم سعادت داشته باشم و یکبار دیگر اون شوق رو در چشمانم
در لباس عروسی ات به تو نیز نشان دهم.
شاد باشی وپر غرور
با کلی آرزو های خوب براشون
تازه جدای ها تلنگری میشه که بچه ها قدر پدر مادرشون رو بدونن و بر عکس ...
وهمچنین
بهترین آرزوها برای تو سمیرای عزیزم
پرواز به سوی خوشبختی موهبتی است که نصیب هر کس نخواهد شد.
جگر گوشه ات به این موهبت دست یافته. پس نگاه مهربانت را همراه دعای خیر توشه ی این راه شیرین کن و پروازش را با تبسمی بر لب نظاره گر باش.
این آرزوی من نیز هست برای همه ی دختران خوبم