سخن کوروش  نادرخانی

سخن کوروش نادرخانی

زمزمه های ادبی کوروش نادزخانی
سخن کوروش  نادرخانی

سخن کوروش نادرخانی

زمزمه های ادبی کوروش نادزخانی

پاسخ

j1v9gpejdai2bp7svr.jpg

من زاده ی خزانم

عشق بهار دارم

چون نیست در کنارم

غم را کنار دارم

 

سبزی نماند ه بر رخ

سرخی چو رفته ازیاد

پژمرده گی جان را

من استوار دارم

 

افسوس عمر رفته

با آفتاب من رفت

دیدم که برگ من ریخت

نک شاخسار دارم

 

بادا هر انچه بادا

پائیز میرود زود

در پیش فصل مرگ است

دیدار یار دارم

 

پائیز89
نظرات 8 + ارسال نظر
میلاد چهارشنبه 21 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 12:18 ق.ظ

کوروش خان دست مریزاد.....
گل کاشتی!
واقغا بی تقص و زیبا و دل نشین بود!
بابا مرحبا......

میلاد جان داشتم نا امید می شدم
دیر رسیدی.

ممنون عزیز

محسن نژاد چهارشنبه 21 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 12:40 ق.ظ http://www.payame2.blogfa.com

این شعر زیبا از آن تمام موجودات زمینی است و همه را در بر می گیرد. به دنبال زاده شدن فصل مرگ هم هست .تنها قانونی است استثنا ندارد.

ممنون از توجه ات بانو
همینطور است که شما می فرمائید

میلاد چهارشنبه 21 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 01:15 ق.ظ

سرم درد گرفت!
از بس راجع به عشق خواندم...
انگار که همه می دانند این عشق چیست!
تنها منم که از آن سر در نمی آورم...
هر زمان که فکر می کنم به معنای واقعی آن رسیده ام متوجه می شوم که دنیایی از آن دورم.
عشق را با تعاریف و دیدگاهی که خیلیا تعریف و توصیف می کنند خیلی چیز عبث و مهملیه.
واقعا از کار آدمی موندم.
یا همه خیلی احمقن وتعریفشون از عشق مسخرس و یا منم که از عشق توقع بیهوده دارد.
یعنی من احمقم؟
اصلا عشق وجود خارجی ندارد.
همه اش ساخته ی دل خیال بافان ساده سرشت است.
واقعا گیج شدم.
واقعا اسم این حس های مسخره و خنده دار عشق است؟؟؟؟؟//
اگر هست من از آن بیزارم.
کوروش خان واقعا دیگه دارم دیوونه میشم، به نظر شما چه جوری میشه از این گرداب بیرون اومد؟

میلاد عزیزم
چرا خودت اذیت کردی؟
عشق را نمی شود خواند. همچنان که روح را نمی شود دید
گویند با دل سرو کار دارد نه با سر.
چگونگی اش را نمی دانم؟
در هیچ بازاری قابل خرید و فروش نیست
جز بازار جنون
که عقلا راه نمیدهند
ادمی را نیز موجودی عجیب و غیر قابل پیش بینی دانسته اند
که درست است.
من چه می توانم بگویم زمانی که فقط مو می بینم
وقتی که عاشق از پیچش های آن گذشته است؟
اگر جنون عشق به سر افتد . دیوانه اش خوانند . آدم دیوانه که پی آبرو نیست
عقل باخته است
اگر چه احمق نمی توان خواندش . که اگر از چشم او بنگریم
این دیگرانند که در حماقت می زیند و او در عشق عقل کل است
که به راستی چنین است.
عاقل بدنبال زر و زور و ... دیگر است
عشق پشت پاه می زند بر هرچه داشته
بادیه نشینی دل می گزیند
با دیو و دد ماجور .با هرآنچه اورا از یاد یار دور سازد بیگانه
ترک خانه و کاشانه می کند

البته با محک این دور زمانه این طلای ناب را نشود قیاس کرد
که طرف بعنوان عاشق بر سر قرار با موبایل. با دیگری نرد عشق می بازد و....

فرخ چهارشنبه 21 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 09:53 ق.ظ http://chakhan.blogsky.com

زیبا بود .. ممنون امیدوارم به عشقتان ُبهار ُ برسید

ممنونم فرخ جان
این آرزوی من نیز هست
برای همه ی انسانها
حتی آنانی که گل گلدانی را عاشقند
ممنون عزیز

میلاد چهارشنبه 21 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 10:08 ق.ظ

آقا کوروش تحویل نمی گیریا!
دیشب کلی برات نوشتم!!!!!!!!!!!!!!!

از لطف زیادت هست عزیز که اینهمه را کم میدانی
من کمتر کامنتی را بی پاسخ گذاشته باشم
حتی کوتاه هم باشد باز آنچه به نظرم برسد
خواهم گفت

میلاد چهارشنبه 21 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 02:24 ب.ظ

ژس قسمت بود اون حرفای من به دستت نرسه!
چون از یه موضوعی فوق العاده شاکی بودم و کوبیده بودمش!
قسمت نبوده بهت برسه.
خیلی هم طولانی برات نوشته بودم و تا الان هم منتظر جوابش بودم.
بی خیالش مهم نیس!

نه میلاد عزیزم
پیامت رسید و خواندم
منتها تا کنون نتوانستم به سوال سختت پاسخی بدهم
هرگز احساس طولانی بودن نکردم
همه ی پیامها بریام مهم است و ارزشمند.
درست است ما گاه در این مواقع کسی را مخاطب قرار میدهیم تا
حرف دل به دیگری بزنیم
ایرادی ندارد
من مخالف نیستم
البته اگر تمایلی به پاسخ نداری میتوانی سریع خبرم کنی
تا دست نگهدارم
ممنون حضور همیشه گرمت

کنگان طنز چهارشنبه 21 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 09:57 ب.ظ http://kangantanz.blogfa.com

سلام شعر قشنگیه .راستی اگه اهل شایع هستی بیا که...

ممنون سید
لطف داری
برو که امدم

میلاد چهارشنبه 21 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 10:21 ب.ظ

من این مشکلو سال هاست که دارم!
امیدوارم که شما بتونید یه پاسخی برای اون داشته باشین!
اخلاق من اینجوریه که هیچ وقت مخالفت هامو اعلام نمی کنم، اما که حالا این دریچه کوچیک و پیدا کردم و از شما به عنوان دوست سوال کردم و دوست دارم که برای سوالم پاسخی بدین.
کاری با خوش اومدن و نیمدن بقیه ندارم اینم حرف دل منه!
آدما تو بیان نظرشون آزادن...

میلاد عزیز امیدوارم که هیچگاه دارای مشکلی نباشی
فکر خوبی است که برای خود و دیگران
این حق را قائل باشی که دیگران هرگونه فکر می کنند زندگی کنند و رفتار و گفتار داشته باشند
این برای ما ایرانیان که به دلایل مختلف هرگز نگذاشتند طعم زیبای دموکراسی را بچشیم
لازم و ضروری است

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد