سخن کوروش  نادرخانی

سخن کوروش نادرخانی

زمزمه های ادبی کوروش نادزخانی
سخن کوروش  نادرخانی

سخن کوروش نادرخانی

زمزمه های ادبی کوروش نادزخانی

عاروس(قسمت دوم)

4s6kwgbboi57in949e.jpg

از این تجسم رنج بارها شنیده ام

از کودکی های من می گفت.ولی میشد زهر آن سالها را در کلامش احساس کرد.

می گفت:

مادربزرگت اگر روزی در خانه می ماند.او می بایست بعد از تهیه غذای ظهر.به همراه پدرت .تورا کول کنم و راهی مزرعه شوم . در آنجا دوشادوش بقیه با تیشه به وجین مشغول میشدم و تو را که کودکی خردسال بودی

در همان نزدیکی درون ننوئی که از دو چوب و چادرشبی ساخته میشد . قرار میدادم و دائم نگرانت باشم

که مبادا ماری و عقربی. چیزی اولین نوزادم را نیش نزند.

قبل از ظهر نیز وظیفه او بود تا سریع رفته و در کنار کومه اجاقی را از گل ساخته بودند بگیراند

و وقتی غذا را گرم کرد و آب از قنات نزدیک آورد بقیه برای صرف نهار اماده کند.

وغروب خسته از بچه داری اینچنین .ودر کار مزرعه

وظایف دیگری نیز داشت. پختن شام و شستن لباس چرکها و گاه پذیرائی از مهمانانی که کم هم نبودند.

شاید این چند سطر را به سادگی توصیف کنم ولی زمانی طاقت فرساست حدود20ساعت

وتازه اگربچه ی نوزاد هم در آن باقیمانده  کپه ی مرگش را بگذارد تا این تن رنجور کمی بیاساید

ادامه خواهم داد


نظرات 5 + ارسال نظر
کوروش چهارشنبه 5 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 02:19 ق.ظ http://www.parsilegends.blogfa.com

درود.... بسیار زیبا.... ما که همواره لذت میبریم....سپاس پیروز باشید....

درود بر بو مهربان
صمیمانه ترازاین نمیشود کسی را تشویق به ادامه ی کاری کرد
سپاس بسیار از تو گرامی

فرخ چهارشنبه 5 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 10:23 ق.ظ http://chakhan.blogsky.comیک

یک لحظه یاد مادرانی دراین عصر افتادم که غالب وقت شان در باشگاههای بدن سازی و کلاسهای رقص و آرایشگاهها میگذرد و کودکانشان در مهد کودک و منزل مادربزرگ و ....
بزرگ میشوند . نمیدانم این از ناسازگاری زمانه است که گاه برای مادری آن همه سخت میگیرد و در جایی دیگر این همه مادران را به لطف خویش مینوازد ...

بله
بایستی گذشته را اگرچه با زبانی الکن ثبت کرد
تا شاید باعث تعادل در رفتار شود
عوامل گوناگونی موجب تغییر اوضاع شده و می شود

ممنون که با نظرات صمیمانه ات شادم می کنی

باران- پنج‌شنبه 6 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 09:26 ق.ظ http://tabeedi.blogsky.com

البته..درطول زمان همیشه به زنان ظلم شده وشاید به عنوان یک موجود دست دوم که افریده شده برای ایجاد ارامش..ولذت ....وماشین تولید نسل دیده شده ودر دنیای مدرن نیز گاها از غفلت خودش استفاده کردند واورا چون عروسکی برای تبلیغ ادامس وووووبه نمایش گذاشته اند وخود دانسته ویا ندانسته بازیچه شده ...فقط شکل ش به گونه ای تغییر کرده ....وقتی درخود واطرافیان تحصیل کرده نیز می نگرم میبینم کارمان مضاعف است وبراشتمان نصف چه میشود کرد کوروش خان باز هم گلی به جمال شما که از حقانیت انسانها دفاع میکنی .............اما فکر نکن این ظلم به زمان مادر ومادران نسلهای قبل بر میگردد هنوز هم جاری است........

تمام فرمایشت بانو
درست متین و موقر است
ومن خوشحالم که پیامم گویا بوده است
سپاس از تو

ندا پنج‌شنبه 6 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 10:31 ب.ظ http://nedayeghalbeman.blogfa.com/

دورد...
قلمتان روان و ساده اما شیوا و زیباست.
شاید توصیفتان ساده باشد اما حق مطلب را به خوبی ادا کرده اید.
منتظر ادامه ی این داستان هستم.
مطلب جالبی است.
موفق باشید

درود بر تو نازنین
پس از چند با تمام بی حوصله گی ها و نامانوسی کیبوردو..
این اولین بار است که خواستم محکی دوباره داشته باشم
بخصوص که محتوی خصوصی نیز رنجی مزاعف بود
دوستتر دارم که عزیزانم راهنمایم باشند
ممنون مهر همیشگی ندا جان

شنگین کلک پنج‌شنبه 9 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 07:38 ب.ظ http://shang.blogsky.com

آری آن روزها بیشتر از این عروسها بودند که غیر از صبحانه و نـاهـار و شام همه کارهای منزل را عهده دار بودند و تنها وقتی از پای می افتادند قدری قدرشان عیان میشد آنهم با بد خلقی های دیگران .

زن اگر چه در ظاهر نقش دوم داشت ولی به مرور اولین میشد
به محض اینکه دارای بچه و پا به سن میگذاشت

سپاسگزار همراهیت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد