جهان
ایستگاه متروکی است
و
من
سوزن بان پیری که
منتظر ِ
بازگشت قطارم.
دیر نکرده است؟
********
گلستان ،ناله ها ی زار داره
شکوفه همره صد خار داره
چو پرسیدم دلیل خار گفتند:
که خوبی دشمن بسیار داره
ادامه...
بعد ازهر زمستانی بهاری زیبا در راه است . آماده باش برای شکوفه زدن دوباره و معطر کردن هوای پیرامونت.
« دوباره از فراز کوهسار پاک و بی وزش قدم به کوره راه تیره می نهد. به هر کجا زیباروئی پانهد گل های نغز و آواز پرنده می جوشد. دوباره بهار احساسم را می فریبد که در این پاکی شکوفا زمین میزبان من انگار دارائی و میهن دوست داشتنی ست .»
سلام بر پر نیان عزیز سپاسگذار مهر تو که بزرگواری می کنی واینگونه مرا مورد محبت قرار داده وشاعرانه باز امید را به من دمدمی مزاج هدیه میکنی
دوست خوبم ممنونم که اومدی سر زدی
بازم بیا
خواهش می کنم
این وظیفه من است که محبتی را با محبتی پاسخ دهم
من هم ممنون حضور گرم تو هستم
سلام کوروش عزیز
بعد ازهر زمستانی بهاری زیبا در راه است .
آماده باش برای شکوفه زدن دوباره و معطر کردن هوای پیرامونت.
« دوباره از فراز کوهسار پاک و بی وزش
قدم به کوره راه تیره می نهد.
به هر کجا زیباروئی پانهد
گل های نغز و آواز پرنده می جوشد.
دوباره بهار احساسم را می فریبد
که در این پاکی شکوفا
زمین میزبان من انگار
دارائی و میهن دوست داشتنی ست .»
سلام بر پر نیان عزیز
سپاسگذار مهر تو که بزرگواری می کنی
واینگونه مرا مورد محبت قرار داده وشاعرانه باز
امید را به من دمدمی مزاج هدیه میکنی
کوروش جان باز رفتی سراغ دشوار نویسی!!
چه اتفاقی افتاده که دلت به درد اومده؟
حستو خوب درک کردم.
متن قشنگی بود.
ممنون میلاد جان
کاریش نمیشه کرد.گویا باید با این دمدمی بودن همچون گذشته
باید بسازم
خیلی وقتا آدم بی جهت دلش می گیره
گمون نکنم از دمدمی بودن باشه
لحظه ای بودن این حس است
که نشانه ی این واقعیت است