سخن کوروش  نادرخانی

سخن کوروش نادرخانی

زمزمه های ادبی کوروش نادزخانی
سخن کوروش  نادرخانی

سخن کوروش نادرخانی

زمزمه های ادبی کوروش نادزخانی

چگونه شاعر شوم؟(۱)

از همه ی یاران همراهم که این چند وقت دمدمی مزاجی ها و تاثرات روحی مرا تحمل کردند.سپاس و قدردانی میکنم.

بارها از یاران به طرق مختلف ، مستقیم و غیر مستقیم شنیدم که چگونه می شود شعرگفت و احساس را به این زبان بیان کرد؟

حتما دیده اید  کسانی را که در صحبت کردن معمولی دچار مشکل بوده، ولی خواننده های خوبی هستند؟ترانه می خوانند و در هیئت ها نوحه خوانند.

آدمی . گاه در برابر ناملایمات زندگی بسته به نوع ساختار درونی اش عکس العمل نشان میدهد.

عده ای پرخاشجو هستند و با خشونت و عده ای دیگر نیز بازتاب بیرونی نداشته و درونی بوده و بقول عوام -تو خودشان می ریزند.

کسانی هم جزوء هر دو گروه بوده و دوحالت بالا را از خود بروز میدهند.

من هم مثل همه ی آدمها چنینم ، بیرون را بازتابی دارم. و چون الکن هستم. شعر را برای بیان منویات درونی ام برگزیده ام.

شرم کردم به تو گویم که منم عاشق تو     تا لب گور بسوزم  که لبم دوخته شد

 

درباور قدماست که برای شاعر شدن می باید 20هزار شعر را محفوظ داشت.

واین نیز به اقتدار شاعر خواهد افزود.

مثالی میزنم.تنها باربری که می تواند در کویر و بیابان برهوت ِبی آب و علف طی طریق کند و به مقصد برسد،شتراست چرا که دارای کوهانی است پراز چربی ، و نیاز آب و غذا

را ار آن  تامین می کند.

وشاعردر کنار حفظ شعر که اورا ضمن آشنائی مسلط میکند بر وزن های شعری(یاموسیقی شعر) و ردیف و قافیه.که اورا همیشه همراهی مهربان خواهد شد.

شعر می شود ملکه ی ذهنی او . ذخیره ای که هرگاه که کاسه ی احساسش لبریز شد

از ناخودآگاهش  به یاری آمده و اورا برای سرایش شعر بی آنکه خود بداند همراه میشود.

دیگر در آن لحظه به این نخواهد اندیشید که

-به چه وزنی بگویم؟

-چه قالبی مناسب این حس و حال است؟

-چه قافیه و ردیفی را برگزینم؟ و....

 

ادامه دارد

وهمچنین از همه خواهش میکنم با نقد و  سوال مرا در ادمه مطلب یاری کنند

نظرات 38 + ارسال نظر
آرمان. یکشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 02:40 ب.ظ http://abdozdak.blogsky.com/

استاد حاضرم قسم بخورم بیش از ده بیت ، شعری به حافظه ندارم
حالا منه بیچاره چیکار کنم؟

درود بر تو آرمان عزیز
مشکل تو تنها نیست عزیز
بر میگردد به سیستم آموزشی ما
که در آینده عمری اگر باقی بود به آن اشاره خواهم کرد

ممنون نازنین

بانوی شرق یکشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 03:47 ب.ظ http://www.royavash.blogsky.com

منم مثل داداش آرمان
زیاد شعری در خاطرم نیست
جز یک دفترچه ی کوچک که الان به نوعی شده حافظه ی شعری من که همیشه همراهمه

چجوری به خاطر بسپارم؟؟؟؟

سلام بر بانوی احساس همیشه همراه و مهربان
درسته عزیز
درد مشترکیه برای همه ی ماها
که امید بتونم اشاراتی داشته باشم

امیدوارم شما عزیزان را در این راه همراه داشته باشم
تا خودم نیز چیز یاد بگیرم

نفیسه یکشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 04:01 ب.ظ http://nasle9.com

سلام به کورش عزیز زیبا شعر میگید و خیلی با احساس فریاد خاموشی رو خیلی دوست داشتم مخصوصا اینکه در بیزاری هم این حس خیرخواهی رو فریاد زدی . (آنوقت که باران عشق سخاوتمندانه بر سرت می بارید
چتری روی سرت گرفتی
که مبادا
این باران
هوایی ات کند!!!
(نفیسه) ) راستی اگه دوست داشتی وبلاگ منو لینک کن گاهی یه چیزایی مینویسم همیشه تندرست باشی.

سلام نفیسه جان
لطف کردی با چشم رنجه ات
پاسخ محبتت را نمی توانم که بیش است
به جمع یارانم پیوند ت دادم

سپاسگذارم عزیز

نفیسه یکشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 04:03 ب.ظ http://nasle9.com

آدرس یادم رفت http://deep-breath.mihanblog.com ( یک نفس عمیق)

ممنون نفیسه جان
آدرس در پای امضاء تو هست

آرمان. یکشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 04:08 ب.ظ http://abdozdak.blogsky.com/

استاد! از وزن بگو برای ما
چون وزنش تو شعر از همه بیشتره

ارمان عزیز
چشم
اگرچه وزن را باید بصورت همان موسیقی نگاه کرد
که دارای حدود و قوانین شده بنام عروض
ممنون از یاد اوریت

فریناز یکشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 06:20 ب.ظ http://delhayebarany.blogsky.com

سلام استاد گرامی
واقعا جا خوردم با آپ متفاوتتون

و بسیار مسرور گشتم
چرا که مهربانی تونو بر ما تازه طریقان تمام کردین

استاد درسته حرفشون!باید اشعار ملکه شده باشند برای ما و همچنین به کلمات زیادی مسلط باشیم
اما من هم شعر زیادی رو به خاطر ندارم کاملا!!!

اما دلم میخواد بازم ادامه بدین
اولین شعرمو تقدیم خودتون میکنم اونوقت

درود بر تو فریناز مهربان
بله تغییری که ایجاد کردم به هدف دوری از حس وحالی بود که داشتم
و همچنین با شرکت همه ی شما عزیزان
بتوانم اول به خودم و بعد کسانی که چون من دلشان می خواهد
حرف دل را به زبان شهر بگویند

باعث افتخار است که عزیز ترا شایسته بداند اولین باشی
برای شنیدن حرفهای دلش

ممنونم
امیدوارم تنها نمانم در این راه
چرا که نمی خواهم بقول عوام منبر بروم
می خواهم با هم از این مقال به نتیجه برسیم


فریناز یکشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 06:24 ب.ظ http://delhayebarany.blogsky.com

راستی متنی که خوندین یادگاریه همون شب زنده داری من و شماست!

اون شب با عزیزی صحبت کرده بودم که همیشه بعد از صحبت باهاش ناخودآگاه گریه میکردم برای مدت زیادی!
ولی اون شب چند قطره اومد و حسی که روان شد روی صفحه ای سفید...

دلنشینیه بودن ها گاه تمام نفس های ما رو جون میبخشه هر جند بودنشان برای تو نباشد...



متنی بسیار زیبا و فوق العاده بود
راستی که شعر در چنین مواقعی زاده می شود
وچون نوزادی عزیز می شود و دوست داشتنی

سعی کن از بونشتن پرهیز نکنی حتی اگر مخاطبی نداشتی
بهترین یار تنهائی هاست قلم



شاد باشی همیشه به شادی قلم در دست

سینا یکشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 08:23 ب.ظ http://omide-ma.blogsky.com

سلام
شعر خوب خودش تو ذهن آدم میمونه مخصوصا اگه مطابق شرایط روز گفته بشه و بگونه ای زبان حال جامعه رو به زبان بیاره.

سلام امید عزیز

کاملا با حق با شماست

حکایت از دل بر آید لاجرم بر دل نشیند است
دلها انچه را مطابق با حسشان باشد
پذیرایند

ممنونم از همراهی ات

AM!R یکشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 10:52 ب.ظ http://inc.blogfa.com/

سلام کوروش جان ممنونم عزیز امیدوارم لحظه لحظهء زندگیت خاطره باشه
ممنون که سر زدی بزرگوار

سلام امیر جان
دلتنگی داغشتم عزیز
اخه کم پیدا شدی

شاد باشی

ویس یکشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 11:55 ب.ظ http://lahzehayenab.blogsky.com

سلام دوست خوبم.مولانا می فرماید:خون چو می جوشد منش از شعر رنگی می زنم.شعر سرودن یک هنر ذاتی است.بسیار اساتید ادبیات هستند که به تمام رموز و آرایه های ادبی و اوزان شعری مسلط هستند ولی نمی توانند شعر بسرایند.ولی اگر در کسی این استعداد است نباید صرفا به الهامی که به او می شود قانع شود.بلکه او مانند کسی است که الماسی تراش ناخورده در دست دارد.بهتر است که با مطالعه دیوان های شعرا و دیگر کتب مربوط ذهنش را صیقل بدهد.وهیچ دگمی در سرودن نداشته باشد.می تواند کتاب هایی مثل :صور خیال در شعر فارسی و یا شعر خوب،شعر بد و یا هزاران کتاب دیگر را مطالعه کند.تا بتواند مانند شاعران بزرگ کلاسیک یا معاصر از منی اجتماعی سخن بگوید که خواننده خودش را در شعر او مجسم کند.با پوزش از زیاد گویی یا به قول قدما اطناب در کلام.

درود بر تو ویس عزیز
من نیز در پای نوشتار درخواست نقد و پرسش داشتم . به نیکی همراهی
فرهیخته را چون تو می طلبد تا باهمراهی من و ماها را به وادی بیان احساس(نه فقط در بند و قید عروض زمخت که تنها جاده را سنکلاخ میکند
و بودش خاکی اش را به آسفالته ای زیبا. روان و موزون می کند)
بله کتبی بسیار ذیقیمت چون صور خیال استاد شفیعی کدکنی و برای معاصر خوانان بدعت ها و بدایع نیما اثر اخوان ثالث و سپید سرایان نیز
وزن شناسی و عروض اثر ایرج کابلی که مبادا فکر کنیم که بی فهم ادبیات
پارسی می شود نیمائی یا بویژه سپید سرود
نمی شود ترانه سرائی کرد بی آنکه تعمقی در آثار عارف .جنتی عطائی
بیژن ترقی و.. داشت
چیزی که رنج آوراست این روزها در نظر نگرفتن ضرب المثل( بی مایه فطیر آیه)است.
تا حرفی از وزن می شود گفته می شود که مولانا نیز گفته است
این مفتعلن مفتعلن کشت مرا
اطناب کلامی بدین زیبائی را سخت طالبم
اگر موافق باشید. شما ویرایشی در متن جهت انتشار داشته باشید
که این دورا در پستی بگنجانم که بسی مایه افتخار است

شکیبا دوشنبه 16 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 12:52 ق.ظ http://kavirbienteha.blogsky.com

سلام کورش بزرگوار
من خودم شخصا بلد نیستم شعر بسرایم و حرفامو همیشه به زبان ساده میگم ... ولی از خوندن شعر لذت میبرم و شاعران رو دوست دارم.
خوش باشید

سلام شکیبا جان
من با ایجاد این پست و نوشتار هرگز قصد نداشته ام که بگویم که شعر بگوئیم
چرا که گاه این توان در من نیست تا به زبان شعر حرف دل بگویم
ولی می شود با مطالعه ی بیشتر
کلام را به زیبائی شعری ارایش داد
و مخاطب را در کنار پیام به لذتی بیشتر رساند
ممنونم از توجه مهربانانه ات

فرخ دوشنبه 16 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 01:07 ق.ظ http://chakhan-2.blogsky.com

شعر ؟ شاعری؟؟ نمیشود کوروش عزیز
باید حسی باشد و حالی .. البته همانطور که از کامنتها پیداست ُ
در این روزها دوستان شعر از بر نمیکنند و شاید هم شعر در حد زیادی نخوانند. این نقص بزرگی ست! به دوستان عرض میکنم که باید خواند و از بر کرد . من با اینکه سالهاست از سرودن بازمانده ام ُ حداقل به اندازه سه جلد کتاب قطور شعر از بر دارم . . . . شعر بخوانید و بخوانید و از بر کنید تا طبع لطیف شود. معمولا کسانی که اهل شعر باشند به فحاشی و خشونت و درگیری ُ تمایل بسیار کمتری دارند.
آنها در خیابان شلوغ هم ممکن است زیبایی خاصی را در راه بندانها و ترافیک ببینند و بسرایند . تازه به طبیعت دلبستگی بیشتری پیدا میکنند و به نعره های حیوانات وحشی و نغمه پرندگان با لذت گوش میدهند . به نظرم از دیدن سریالهای فارسی وان و فیلمهای درپیت بیشتر می ارزد

بله عزیز
فرخ نازنین
اتفاقا می خواستم به تو و عزیزانی دیگر اشاره کنم
که کلامتان نشان از این دارد در پشت این کلام به ظاهر غیر شعری
اندوخته ایست به درازای شب یلدا
بله در تمام رشته ها از اجرای تلویزیون . بازیگری . کارگردانی.نوازندگی
و هزاران رشته های دیگر را میتوان دید که اثر کمی یا زیادی مطالعه ادبی
را دید
شاد باشی و سرزنده

چه فرقی می کند! دوشنبه 16 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 01:19 ق.ظ http://chefarghimikonad.persianblog.ir/

سلام کورش عزیز
مقدمه زیبای را آغاز کرده اید ... و تمرین زیبای را پیشنهاد کرده اید ...
کلا حفظ شعر یکی از بهترین راه های تقویت حافظه هم می باشد ...
اما برای شاعری ...و شاعر شدن یه خرده سر سوزنی ذوق و استعداد هم لازمه ...
فیض روح القدس ار باز مدد فرماید
دیگران هم بکنند آنچه مسیحا می کرد

راستی با آدرس جدید آمدم که به زحمت نیفتید بیش از این

درود بر تو نگار عزیز
نفس مسیحائی هر ایرانی راست
اگر خود بخواهد و دلی سوخته نیز داسته باشد
بله نازنین
ایرانیان برای ثبت تاریخ خود نیز از زبانی ادبی فارغ نبوده اند
کافی است نگاهی به این پیشینه ی داشته و مانده همچون تاریخ طبری.بیهقی و...
ویا به سفرنامه ها منسئات بزرگانی چون خاقانی و قائم مقام فراهانی
کنیم می بینیم که اندازه اصول ادبی در ان است
و میتواند با مطالعه راهنما باشد

سپاس از ادرس داده

بی نهایت دوشنبه 16 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 11:46 ق.ظ http://www.bi-nahayat.blogfa.com

وبلاگ بی نهایت به روز شد.
با مطلب جنجالی دیگری"مقاصد توریستی دنیا"
یادتون نره در 2 نظر سنجی وبلاگ "بهترین مجله و بهترین سریال"شرکت کنید.
منتظرم.

ممنونم بی نهایت عزیز
حتما طبق معمول زیباترین ها رو داری
خدمت میرسم

محسن نژاد دوشنبه 16 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 12:32 ب.ظ http://www.payame2.blogfa.com

سلام بر کوروش کبیر
در درجه اول برای هر کاری باید حس و ذوق ان باشد. دوم استعداد و سوم دقت و مطالعه و ممارست.

برگزیدن وزن و قافیه بستگی هم به حس و علاقه شما دارد در این موارد کسی نمی تواند نظر خود را به شما القا یا پیشنهاد دهد .
مگر حافظ و مولوی ... از کسی در مورد نوع شعر نظر خواهی نمودند. استعداد خود را کشف نمودند احساس و در دل را نوشتن و با پی گیری شهره و محبوب عالم گشتند.

موفق و سرفراز باشید.

درود بر سیمین بانوی گرامی

کاملا فرمایشت درست و متین است و من هم در خلال این نوشتار
خواستم که من و دوستان بدونیم باید چنین باشدنمیشود اخساس صرف بود
یا پر از معلومات ادبی
این دو لازم وملزوم بوده و مکمل همند

شاد باشی و همیشه پرفروغ

محمد دوشنبه 16 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 02:34 ب.ظ http://mohamad-asa.blogsky.com/

سلام استاد
امیدوارم که حالتون خوب و روحیه تون بشاش و لباتون خندان باشد
ما از بس فرمول حفظ کردیم و درس خوندیم که هیچ شعری یادمون نیست
شاعری، استعداد میخاد با یه روحیه لطیف و یک دل عاشق
ما که فقط آخریش رو داریم اونم نابود شد،
راستی داریم خودمون و دوستان رو واسه خرید عید فردا آماده میکنیم واسه همین کمتر میاییم، شرمنده

موفق باشی و سربلند

درود بر تو محمد عزیز و مهربان
ممنونم که امید شادیم داری
خسته نباشی عزیز
این سختی و مشقت .زمینه ساز فردائی روشن .پر آسایش خواهد بود
به خود باور بده که فرداسازی
و میدانم که نه خسته ای . نه تنها و نه نومید
عاشقی هستی
که می روی تا خرید عید و نوید امید داشته باشی

شاد باشی و همیشه امیدگستر


قندک دوشنبه 16 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 02:56 ب.ظ http://ghandakmirza.blogfa.com

سلام و درود. دیررسیدم شرمنده .دوباره خواهم آمد ای عزیز

هزاران درود بر میرزای شیرین گفتار
دشمنت شرمنده
همین اندازه که میدانم سلامتی پرلطف
سپاسگذارم
شاد باشی مهربان

محمد دوشنبه 16 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 03:40 ب.ظ http://mohamad-asa.blogsky.com/

درود و سلام بر شما که بهم امید میدین
شما دیگه چرا استاد؟ امیدوارم دیگه نارحتیتون رو نبینم
ما هم به امید فردایی روشن تحمل سختیا رو به جون میخریم
ولی امیدوارم اون فردا خیلی دیر نباشد
عاشقم ولی عاشقی دل شکسته هم خسته، هم تنها ولی امید دارم، چون آدمی به امید زنده است
اون رو صد در صد، وشیفمونه که بریم خرید شب عید رو انجام بدیم
به امید ایرانی آزاد و شاد

درود بر تو محمد عزیز

زندگی ما همه ی انسانها در خیلی جهات شباهت های زیادی داره
هیچکس را ازین قائده استثناء نیست
شادی و غم . وصل و فراق. درد و درمان و...
همه برای انسان است

مهم نحوی برخورد ما با ان است.

باید قدر عمر دانست
کوتاه ست و زود گذر

پیشاپیش شما جوانان . تغییر خواهان را عید آینده مبارک

ثریا (یه قدم من...یه قدم تو...!!!؟؟؟) دوشنبه 16 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 05:29 ب.ظ http://ghadamhaye-man-to.blogsky.com/

سلام
بر یکتاز نویسندگان بلاگ اسکای در مورد شعر من یکی دو نفر دیگه هم سراغ دارم که چون شما خیلی خوش ذوقن و زیبا مینویسن و دست به قلم خوبی دارن ولی
من حس میکنم به شعرهای شما روحیم خیلی نزدیکتره ...
چون هر از گاهی بوی ازادگی رو میده
وهمیشه از عشقهای دنیایی نمیگید

برقرار باشی کوروش عزیز

سلام بر تو ثریای مهربان
لطفت مزید
خوش حالم که این دست نوشته های شعر مانند
با تو احساس قرابت میکنه
واقعا خوشحالم
و امیدوار می شوم که به هدفم رسیده ام یا نزدیک شده ام

پاینده باشی و امیدوار

ثریا (یه قدم من...یه قدم تو...!!!؟؟؟) دوشنبه 16 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 05:32 ب.ظ http://ghadamhaye-man-to.blogsky.com/

در مورد همفکری هم
استاد
نفرمایید تو رو خدا من یکی که هیچ وقت همچین جسارتی نمیکنم چون نه استعدادشو دارم و نه دانششو

پس باز میگم پیروز باشی و سر بلند

برادر عزیزمممممممممممممم

نه ثریا جان
این حرف تو مهربان را قبول ندارم
من نیز در جایگاهی نیستم که خود را شاعر بدانم
و این جسارتم
دلیلش ابتدا یادگیری خودم و سپس تبادل اطلاعات فی مابین همراهان بود
گاه با یک سوال ساده می شود به حل موضوعی بزرگ رسید

ممنونم از همین اندازه همراهی

ثریا (یه قدم من...یه قدم تو...!!!؟؟؟) دوشنبه 16 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 05:40 ب.ظ http://ghadamhaye-man-to.blogsky.com/

پنجره زیباست،اگر بگذارند

چشم مخصوص تماشاست،اگر بگذارند

من از اظهار نظرهای دلم فهمیدم

عشق هم صاحب فتواست،اگر بگذارند...

چشم مخصوص تماشاست اگر بگذارند
چشم مخصوص تماشاست اگر بگذارند

و تماشای تو زیباست اگر بگذارند

من از اظهار نظرهای دلم فهمیدم

عشق هم صاحب فتواست اگر بگذارند

دل سرگشته من اینهمه بیهوده مگرد

خانه دوست همین جاست اگر بگذارند

سند عقل مشاع است اگر بگذارند

عشق اما فقط از ماست اگر بگذارند

غضب آلوده نگاهم میکنید ای مردم

دل من مال شماهاست اگر بگذارند

شعر زیبائی رو انتخاب کردی عزیز. یادم نیست شاعرش دکتر..
بسیار زیباست
واین نشانه ای از ذوق سرشار تست

ثریا (یه قدم من...یه قدم تو...!!!؟؟؟) دوشنبه 16 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 05:51 ب.ظ http://ghadamhaye-man-to.blogsky.com/

راستی کوروش جان در مورد اپم حق باشماست رهرو ان است که اهسته رود ولی من پاک نکردم یه عزیزی که رمز وبلاگ منو داره ورداشته

خوب یه کم در مورد تند رویهای من دلنگرانن

سلام بر تو مهربان راستی
تو یک نفر کمه .

ماشالله انرژیت زیاده چشم شیطون کر


کار خوبی کرد .اینا مارگزیده اند
ریسمان سیاه و سقید هم براشون یکیه

قدم به قدم خوبه
از جماعت کار برایت به نفر نیست

آناهید دوشنبه 16 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 06:33 ب.ظ http://www.persianbastan.tk

درود.کوروش.جان.درست.گفتی.برای.جوشیدن.کلمات.از.ته.وجود.
نیاز.به.مطالعه.و.حفظ.کلام.است....البته.باید.چشمه.ی.در.وجود.
آدم.باشه.تا.بجوشه....فقط.برای.خشک.
نشدنش.نیاز.هست.به.مطالعه...
اما.کوروش.جان.با.اینکه.امروز.اینهمه.امکانات.هست.و.کلی.شاعر.
داریم.
چرا.شاعران.بزرگی.مثل.نیما.سهراب.حافظ....نداریم؟شاید.اگر.
شعری.بخواهد.دل.خواننده.را.بلرزاند..شاعرش.باید.دلشکسته.یا.
خیلی.پاکسرشت.باشد....نمیدانم...نظر.شما.چیه؟

درود بر آناهید عزیز
کامل فرمایشت را متین و استوار می بینم
ولی
وطن از موزائیک هائی متفاوت مفروش است و باید
با نگاه به تمام جوانب انان را نیز محق دانست

sambad دوشنبه 16 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 06:34 ب.ظ http://www.sambad999.blogfa.com

سلام و درود فراوان بر اساتاد گرانقدر واقعا اپ متفاوت و جالبی بود من خودم خیلی خوب حرف نمیزنم و شعر هم خیلی یاد ندارم ولی عاشق شعر خوندن و مقالات ادبی هستم بازم ممنون

درود بر تو مهربان
امیدوارم این تفاوت باعث آن باشد که یاران در این یادگیریم . همراهم باشید
تا بتوانیم به نتیجه ای برسیم
شاید روزی از ما به خوبی یاد کنند
بگویند دوستانی بودند که با تبادل نظر مسئله ای را
در این دنیای مجازی طرح کرده و با بحث بر ان ماندگار و قابل استفاده کردند

ممنونم سمباد عزیز
شاد باشی و سرفراز

حامد دوشنبه 16 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 06:50 ب.ظ http://www.manoto-baham.mihanblog.com

سلام قدم به چشمانم بذار

درود بر تو حامد عزیز
چشمانت بی بلا
حتما خدمت خواهم رسید
ممنونم که خبر میکنی

کنگان طنز دوشنبه 16 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 09:29 ب.ظ http://kangantanz.blogfa.com

سلام .دنیای شاعران دنیای زیبایست

سلام بر تو مهربان

ودنیای طنز پردازان زیباتر

پرنیان دوشنبه 16 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 10:38 ب.ظ http://fathebagh.blogsky.com

سلام کوروش عزیز
نمی دانم دقت کردید وقتی غمگین باشیم چیزهای زیباتری می توانیم بنویسیم؟
از شعرهائی که از حفظ باشم در خلوتم بسیار لذت می برم. حتی یک بار در خواب یکی از شعرهای فروغ را برای کسی که خیلی دوستش داشتم تا آخر خواندم. عاشق حافظ هستم و گاهی اشعارش حال مرا دگرگون می کند.
اشعار شما هم بسیار زیباست و معلوم است که از یک احساس ناب سرچشمه می گیرند.
موفق باشید

سلام و درود بر تو پرنیان عزیز
دقیقا
مثل همیشه درستترین نظر و صائب
دل شکسته
سخن گویا به ارمغان میاره
اگر ابزار رو داشته باشیم
و کاملا باور دارم که توانائی تو و بعضی عزیزان از پشتوانه ی غنی سرچشمه گرفته

شاد باشی

فریناز دوشنبه 16 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 10:45 ب.ظ http://delhayebarany.blogsky.com

سلام استاد
به جوابی فراتر نیاز دارم
تشریف بیارین اگر ممکن است

این شعرتون که باید بگم حال منه به تمام معنا...

سپاس

درود بر تو فریناز عزیز

امیدوارم پاسخ مختصر دیگری را دادم گویا باشد
چرا زیاد نمی شود دلشکافی داشت

سپاسگذارم

نسیم دوشنبه 16 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 11:22 ب.ظ http://purebreath.blogfa.com

سلام.
پس من کلا باید بی خیال شعر و شاعری بشم دیگه. همین که میخونم و لذت می برم بسمه. توقعی هم ندارم البته از خودم.

اما مدل حافظهء من یه جوریه که هیچی رو نمی تونه حفظ کنه حتی یه خط از یه کتابم نمی تونم عین اون خط رو حفظ کنم. اما قدرت تحلیل فوق العاده داره.
تو درسامم حتی یه شعرم حفظ نمیکردم اما با یه زبون دیگه که همه بفهمن همشو میگفتم.
همیشه معلما و استادا شگفتزده میشدن که خوب حالا یه جمله حفظ کن نمی شد که نمیشد.
نمی تونم نمیدونم چرا. درسای خوندنیمم تو برگه امتحانیم هیچ کلمه ای شبیه کلمه کتاب نمیتونستم بنویسم اما همه چی رو می فهمیدم به زبون خودم می نوشتم.
پس شما شاعرا شعر بگین من براتون تحلیلش میکنم خوبه؟
فقط تو رو خدا مشاعره نذارین که میمیرم از خجالت.
راستی اینجا جای درد و دل کردن هست؟ ناراحت نشین یه موقع از حرفای دل ما؟

سلام بر بانوی مهربان
که نسیم روح نواز صمیمیت ارمغان دارد
چرا عزیز
هرکسی میتونه بیان گر احساسش باشه
حال تو این ابزار رو نثر انتخاب کرده ای. چه ایرادی داره
ولی چقدر خوبه ادمی نثری چون گلستان سعدی داشته باشه
اگر نمیتواند مثل سعدی بوستان رو خلق کنه چرا گلستان رو نیافرینه
مهم حرفی است مانده گار
حال انتخاب ازاد است برای ادمی
در خود شعر هم انتخاب قالب برای شاعر ازاد است
مثنوی. غزل. قطعه .قصیده و...
ممنون شما عزیزانم
که در این راه همراهی لازم را دارید و به ندای من کم مایه
لبیک گفتید

من گوشم همیشه برای حرفهای دل عزیزانم باز است

مرجان دوشنبه 16 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 11:40 ب.ظ http://mitiliha.blogfa.com

سلام کورشه عزیز.خسته نباشی.یه وبلاگ دیگه اوردم لینک کنی..خوندنیه...نظراتتون رو هم اگر بگین توی وبلاگ به اسم خودتون درج میکنم..ممنون

سلام مرجان عزیز
دنیای تازه ای باز کردی
گمانم از خونه اشتراکی زدی بیرون
و حالا می خوای جدا زندگی کنی؟ اره

چشم حتما

کامیاب باشی

مرجان دوشنبه 16 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 11:51 ب.ظ http://ajnomanp10.mihanblog.com&mitiliha.blogfa.com&aram-ax.blog


شاعر شدن سه چیز میخواد
احساس قوی
فن بیان قوی
حافظه ی قوی
برای یک شاعر خیلی خوب شدن اگر یکی از این موارد در درون انسان ناقص باشه نمیتونه شعری زیبا با وزن و قافیه ای مناسب و حتی شعر نویی زیبار و بسرایه

دقیقا مرجان عزیز

کاملا درست گفتی عزیز

شعری زیبا تمام اینها رو پست خود دارد

امید که شاهد احساس زیبایت باشیم

آبرنگ سه‌شنبه 17 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 12:48 ق.ظ http://kaghazerangi.blogfa.com

سلام استاد گرامی
خوشحالم که شعرم به نظرتون خوب بود//گاهی اوقات جای اینکه احساس را با رنگ وبوم به تصویر کشید فقط کلمات است که بیان می شوند.///
مطلبی که راجع به یادداشتها بیان کردید*پیشنهادبسیار خوبیست حتما که موافقم چراکه نه
و سوالی که دارم : استاد شعرسن ریو و هایکو چطور اشعارین اینها که با یک متن ادبی فرقی ندارن البته از نظرمن.
پاینده باشید.

درود بر تو نازنین
ممنونم از همراهیت
دیشب مصاحبه ای را با استاد فلاح زاده میدیدم که در ان این بزرگوار نقاش
می گفت در خلوت خوشنویسی می کنم
استاد شجریان نیز چنین می کند
بسیاری هستند که ابزارهای گوناگونی را برای بیان احساس انتخاب می کنند
امید که در نوشتارهای بعدی بتوانم حرف دلم را بیشتر و یاری عزیزان
همراه داشته باشم
تا نتیجه مطلوب از اموختن از هم داشته باشیم

شاد باشی و همیشه در آفرینش

سحر سه‌شنبه 17 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 02:21 ق.ظ http://www.saharjegar99.blogfa.com

سلام کورش جان ممنون که سر زدی عزیزم شرمنده دیر بهت سر زدم نبودم رفته بودم مسافرت ببخش به بزرگی خودت موفق باشی گلم

سلام سحرجان
رسیدن به خیر

حدس زدم باید در سفر ی و حضری باشی

امید که خوش گذشته باشد و پست جدید هم این امید رو تائید می کنه
چرا که دست پر گشتی



خوش آمدی نازنین

فریناز سه‌شنبه 17 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 07:56 ق.ظ

سلام استاد
ممنون
به راستی همینه فکر کنم
آدم ها فکر میکنن فقط خودشون عقل کل هستن!

ولی میدونین چیه؟
اگه هر کدوم حس میکردن ممکنه یک ساعت دیگه نباشن شاید خیلی با هم مهربون تر بودنو و بدی های همدیگه را فراموش میکردن
یا اینکه مراقب بودن بدی نکنن

ممنون استاد
حرفاتونو همیشه باید طلا گرفت


سلام بر فریناز مهربان

دنیا را تمامیت خواهان

به جزیره ی کوچکی تبدیل کرده اند
که آدم ها
برای فرار از آن
حاضر می شوند
خود را به دریا بیاندازند



وجودت طلاست
شب و روزت طلائی

مینا سه‌شنبه 17 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 09:23 ق.ظ http://minasebt.blogfa.com

سلام کوروش خان
فریاد خاموشی عالی بود خیلییییییییییییییی به دلم نشست
دوست ندارم شعر بگم من هرگز نمیتونم یه شاعر بشم
ولی از خوندن شعر لذت میبرم
دنیای زیبایی برای خودت و دوستانت ساختی
زنده باشی

سلام مینا جان
خوش حالم که خوشت امد


قرار نیست همه شاعر شوند
من چنین چیزی نگفته ام یعنی عملی هم نیست
هرکسی باید انی باشد که هست و می خواهد باشد
ولی
می شود یاد بگیریم
که
چگونه شاعرانه بنویسیم.

من در بین شما عزیزان بسیار دیدم که چنین نوشته اید

روزت مبارک

قندک سه‌شنبه 17 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 10:20 ق.ظ http://ghandakmirza.blogfa.com

سلام ودرود. الوعده وفا

جانا سخن از زبان ما می گویی؟

بنده نیز همچو خودت در رویاروی سخن گفتن بسی الکنم وحرفها یم را مکتوب می نویسم. اگر در جایی ومهمانی قراربگیرم جز چند کلام رد و بدل کردن معمول سکوت می کنم و حرفی برای گفتن ندارم. مگر طرف مقابل به حرفم بکشد. و اگر موضوع را دوست داشته باشم سر صحبت را باز می کنم وگرنه کسل می شوم.

سلام و درود بر شیرین گوی و نازدار سخن

تو کلامت شاعرانه و دل نشین است

ممنونم که همیشه همدم و همراهی

احمد سه‌شنبه 17 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 11:00 ق.ظ http://bazarche-irooni.blogsky.com

شرم کردم به تو گویم که منم عاشق تو تا لب گور بسوزم که لبم دوخته شد

سلام کوروش جان . این بیت عالیه والله .این اشعار خودته اگه اینطوره واقعا بگم استادی

سلام بر احمد عزیز

چشممان روشن .کم پیدا شده ای مهربان
بله نازنین از ارتکابات خودم است آن شعر که به چشم عزیز تو شیرین افتاده

شاد باشی و همیشه خروشان دل

توحید پنج‌شنبه 19 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 01:38 ق.ظ

درود بر استاد بزرگ !!!

بسیار استفاده کردیم و همینطور از نظرات خوب دوستان ...

ما که در این زمینه حتی از شاگرد هم کوچکتریم ... پس فقط میخوانیم و یاد میگیریم استاد ...

ممنونم

هزاران درود بر تو یگانه ی پر مهر

شما عزیزان لطف دارید
من بهیجوجه قصد نداشتم که بخواهم به شیوه معمول وبقولی اکادمیک گناه کنم
انچه را که خودم می فهمم می خواستم مطرح کنم و از یاران مدد بگیرم

از همراهی همه نیز سپاسگذارم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد