سخن کوروش  نادرخانی

سخن کوروش نادرخانی

زمزمه های ادبی کوروش نادزخانی
سخن کوروش  نادرخانی

سخن کوروش نادرخانی

زمزمه های ادبی کوروش نادزخانی

دوست


راه گم کرده دلم ، کو  و کجا ؟خانهء دوست؟
شمع کو؟ تا که بسوزد ،پرِ  ِ پروانهء دوست؟

چشم ها   منتظر   ِ  قامت  ِ موزون  ِ  تواند
دل پر از یاد ِتو شد ،چونکه بود خانه ء دوست ؟

«گرچه از  قافلهء  عشق ،جدا  مانده  دلم»
«بودم از  روز  ِازل ، واله  و دیوانه ء دوست»

گوهری راکه به کان ،کرده نهان تحفه زر یست
یاد ِ تو  هست نهان ،در دل ِ ویرانهء دوست

سالها سحر و فسون ، کرده دلم را به جمال
دلبری بود  که  دل ، برد ز بیگانه ء  دوست

عاشقی  را که  به سر  شور  ِجوانی باشد
جان ِ شیرین  دهد  او در ره  جانانه ءدوست

من اگر  سنگ   شوم ،شیشه شود سینهءتو
خوش بود بشکند آن،شیشه به این دانهءدوست


مطربا  ! راه دگر زن، که  سر آمد  غم  ِ من
بر سرم  هست  سر  ِ بوسهء دزدانه ء دوست

بارالها ،  دل ِ  حجت  که غمین  بود چه زود
شادیش گشت فزون ، رفت به کاشانهءدوست

نظرات 21 + ارسال نظر
pashmakoo چهارشنبه 31 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 08:36 ق.ظ http://pashmakoo.blogsky.com

درود
مدامم مست می‌دارد نسیم جعد گیسویت
خرابم می‌کند هر دم فریب چشم جادویت
پس از چندین شکیبایی شبی یا رب توان دیدن
که شمع دیده افروزیم در محراب ابرویت
سواد لوح بینش را عزیز از بهر آن دارم
که جان را نسخه‌ای باشد ز لوح خال هندویت
تو گر خواهی که جاویدان جهان یک سر بیارایی
صبا را گو که بردارد زمانی برقع از رویت
و گر رسم فنا خواهی که از عالم براندازی
برافشان تا فروریزد هزاران جان ز هر مویت
من و باد صبا مسکین دو سرگردان بی‌حاصل
من از افسون چشمت مست و او از بوی گیسویت
زهی همت که حافظ راست از دنیی و از عقبی
نیاید هیچ در چشمش بجز خاک سر کویت
تقدیم به شما
بدرود

درود بر تو عزیز مهربان



نی قصهٔ آن شمع چگل بتوان گفت

نی حال دل سوخته دل بتوان گفت

غم در دل تنگ من از آن است که نیست

یک دوست که با او غم دل بتوان گفت

ممنونم از اینهم صبوری و امید که هیچگاه دلت بی دوست مباد

آرمان. چهارشنبه 31 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 08:37 ق.ظ http://abdozdak.blogsky.com/

عاشق این بوسه های دزدکی ام

قلمت شاد استاد که دل ما را می نوازد به نسیم کلامش

درود فراوان بر آرمان مهربان و همیشه سرزنده

ز روی دوست دل دشمنان چه دریابد

چراغ مرده کجا شمع آفتاب کجا

چو کحل بینش ما خاک آستان شماست

کجا رویم بفرما از این جناب کجا

امیدوارم که همیشه نچه خدایت هزاران بازت دهد

موچه کوچولو چهارشنبه 31 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 09:44 ق.ظ http://koocholoamin.blogsky.com/

سلام
شعر زیبایی بود

سلام عزیز

ممنونم از لطفت که حال میدانم تو خود ادیبی نظرت بیشتر برایم عزیز است

فریناز چهارشنبه 31 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 10:04 ق.ظ

سلام و درود بر کورش همیشه مهربان

مثل همیشه ما رو ا چشمه ی جوشان اشعار نابتون سیراب نمودین استاد

و این بار که حدیث دوست و دوستی و همدلی ها را به تصویر کشیده اید و چه زیبا می شود این واژه ی پر معنا وقتی در احساسات بهاری تان آب تنی می کند....

سپاس استاد مهربانم



سلام و هزاران درود بر تو با فر و ناز

که مهربانانه بر این سرای می تابی

سر ارادت ما و آستان حضرت دوست

که هر چه بر سر ما می‌رود ارادت اوست

نظیر دوست ندیدم اگر چه از مه و مهر

نهادم آینه‌ها در مقابل رخ دوست

صبا ز حال دل تنگ ما چه شرح دهد

که چون شکنج ورق‌های غنچه تو بر توست

نه من سبوکش این دیر رندسوزم و بس

بسا سرا که در این کارخانه سنگ و سبوست

نگین چهارشنبه 31 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 04:01 ب.ظ http://www.mininak.blogsky.com

با کامنت آرمان موافقم

سلام بر نگین مهربان

خوشحالم که دوستانم اینهمه با من همزبانی میکنند

ای صبا نکهتی از کوی فلانی به من آر

زار و بیمار غمم راحت جانی به من آر

قلب بی‌حاصل ما را بزن اکسیر مراد

یعنی از خاک در دوست نشانی به من آر

در کمینگاه نظر با دل خویشم جنگ است

ز ابرو و غمزه او تیر و کمانی به من آر

در غریبی و فراق و غم دل پیر شدم

ساغر می ز کف تازه جوانی به من آر

منکران را هم از این می دو سه ساغر بچشان

وگر ایشان نستانند روانی به من آر

ساقیا عشرت امروز به فردا مفکن

یا ز دیوان قضا خط امانی به من آر

دلم از دست بشد دوش چو حافظ می‌گفت

کای صبا نکهتی از کوی فلانی به من آر

کوروش چهارشنبه 31 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 05:33 ب.ظ http://www.belisa.blogfa.com

دروووود

دوست عزیزم

اپم یه رباعی

نوشتم اگه ازادبیات ووزن شعرسررشته داری

ممنون میشم نظرتو درباره وزنشم بدی

منتظرتم



[گل][قلب][گل]

درود بر تو نازنین
با اشعارت کم و پیش آشنایم
اگرچه در قید و بند وزن بودن را به شکل دانستن این
رباعی وزن مفعول مفاعیل و مفاعلن فع را میشناختند و بعد به مرور
به دست افرادی تغییر کرده و...
نمیدانم بحر اخرب و یا اخرم و...
یا در جاهائی هجا بلند به ضرورتی منطقی به کوتاه و...

همه و همه برای علم شعر خوب است
ولی برای احساس شعر کافی نیست
شعر از نظر من بیان احساسم است و حال و هوای روحی ام
در آن لحظه قالب را او برایم انتخاب می کند و وزن را هم

قندیل چهارشنبه 31 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 07:14 ب.ظ http://ghandil.blogsky.com

به به ....مررررررررررررررسی .... فوق عالی !!
کف و سوت ... (البته شما ببخشید) این مدل تشویق کردن جوونای بی تجربه هستش ... البته وقتی خیلی خالصانه باشه این مدلیه ها !!!

درود بر نسرین عزیز
که اینچنین مهر بانانه و صمیمی
مارا به صفای پاک احساستش شریک می کند

قندیل عزیز
این منم که باید بخاطر اینهمه صمیمت سپاسگذار باشم

که دوست تر دارم هر آنچه هستی باشی و این خانه را
خانه ی خودت بدانی

ممنونم عزیز

توحید چهارشنبه 31 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 08:39 ب.ظ

درود بر استاد بزرگ

بسیار عالی ! هر بار که سر میزنم واقعا لذت میبرم ...

متاسفانه مدتی نشد اینجا سر بزنم ... مطالب قبلی رو هم حنما خواهم خواند...

استاد به امید دیدار ...

درود بر توحید و یگانه ی مهربان

این تاسف برای من است نازنین
که تو مهربان و یارانم به من انرژی میدهید
با حضور گرم و صمیمانه اتان

ممنون همیشه گی

بانوی شرق چهارشنبه 31 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 09:19 ب.ظ

پنجره باز است
آسمان پیداست
گل به گل ابر سترون در زلال آبی روشن
رفته تا بام برین٬چون آبگینه پلکان پیداست.
من نگاهم مثل نو پرواز گنجشک سحرخیزی
پله پله رفته بی پروا ٬ به اوجی دور و زین پرواز
لذتم چون لذت مرد کبوتر باز...
«م.امید»


سلام استاد
واقعا لذت بردم
خیلی زیبا بود

ولذت بخشتر
میزبانی مهمانی که دسته گلی از شاعری
که دیوانه بار دوستش دارم

ممنون حضورت بانوی احسای

ویس چهارشنبه 31 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 10:28 ب.ظ http://lahzehayenab.blogsky.com

سلام.دوست عزیز.و ارادت.چقدر مهربونی کرده بودی.وچقدر خوشحالم که دوست نازنینی چون شما دارم.از کامنت های شما هم بسیار ممنون.دلگرمم کردید.رفته بودم تا خستگیهامو به امواج دریا بدم.و خدا را شکر خیلی سبک ترم.هر چند که هیچ چیز عوض نشده است.

سلام بر ویس عزیز
مهربان شاید همه ی ما نیاز به گاه دوری از دلبستگی ها و عادت ها داشته باشیم
ولی اگر همین دست و پاگیری ها دو سویه بود چه ؟

امدنت شوقی دیگررا در دنیای یاران بر خواهد انگیخت
مطمئنم

آتش پنج‌شنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 01:41 ق.ظ

سلام خدمت شما
با ورود به وبلاگتون به آدم ارامش خاصی دست میده
در پناه حق

سلام اتش عزیز

ممنونم از لطفت
و خوشحال که این دلنوشتها اگر چه از نا آرامی است
باعث آرامش می شود

آبرنگ پنج‌شنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 02:45 ق.ظ http://kaghazerangi.blogfa.com

سلام استاد بزرگوار
خواندمتان به گرمی وچه زیبا سروده اید:
«گرچه از قافلهء عشق ،جدا مانده دلم»
«بودم از روز ِازل ، واله و دیوانه ء دوست»
با اردیبهشت و سعدی شیرازی به روزم وحضورتون همواره باعث خرسندیست.
برقرارو پایدارباشید.

درود بر تو مهربان
کامنتی گذاشتم زحسن نظری که دارمش و به تقدیسش نشستم
و همیشه چنین می پندارم
امیدوارم که اشتباهی در ارسال نشده باشد

مگر نسیم سحر بوی زلف یار منست

که راحت دل رنجور بی‌قرار منست

به خواب درنرود چشم بخت من همه عمر

گرش به خواب ببینم که در کنار منست

اگر معاینه بینم که قصد جان دارد

به جان مضایقه با دوستان نه کار منست

حقیقت آن که نه درخورد اوست جان عزیز

ولیک درخور امکان و اقتدار منست

نه اختیار منست این معاملت لیکن

رضای دوست مقدم بر اختیار منست

اگر هزار غمست از جفای او بر دل

هنوز بنده اویم که غمگسار منست

درون خلوت ما غیر در نمی‌گنجد

برو که هر که نه یار منست بار منست

به لاله زار و گلستان نمی‌رود دل من

که یاد دوست گلستان و لاله زار منست

ستمگرا دل سعدی بسوخت در طلبت

دلت نسوخت که مسکین امیدوار منست

و گر مراد تو اینست بی مرادی من

تفاوتی نکند چون مراد یار منست

سینا پنج‌شنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 03:20 ق.ظ http://omide-ma.blogsky.com

خیلی قشنگ بود...درود بر شما
دوست و یار خوب یه نعمته !

درود بر تو سینای عزیز

آری مهربان
داشتنش نعمتی است و نگه داشتنش بسیار سخت
و از دست دادنش جانگداز


فریناز پنج‌شنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 09:21 ق.ظ

سلام استاد عزیزم

کیف کردم از این همه عمق فهم شازده کوچولو

مرحبا
مرحبا کورش مهربان که وجودتان لایق ستاره گان کهکشان های مالامال از عشق است....

مرحبا

درود بر فریناز عزیزم
که همیشه مرا به مهر فراوانش شرمسار می کند


در کامنتهایی که گاه برای عزیزانم می نویسم
باور کنید شاید بی ارتباط با موضوع می شود

کافیست کلمه ای. مرا از این رو به اون رو می کند
و آخر جز پراکنده گوئی برایم حاصلی ندارد
و جا افتادن کلمه ای و حرفی با اینکه بارها تلاش کرده ام که مواظبتی داشته باشم
باز شده

روحی طغیان گر که قلم چون اسبی سرکش می شود
برای ترکتازی هایش



ممنونم از همه الطافت نازنین با شکوه

میلاد پنج‌شنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 09:24 ق.ظ http://chashmanekhamush.blogsky.com

کوروش عزیز سلام
حسب الامر فرمایشتون انجام شد.

کوروش واقعا از لحاظ شعری قوی بود.
بسیار موزون و روان و ریتمیک.
لذت بخش بود خوندنش و بیشتر از اون اینکه شاعرشو از نزدیک می شناختم.
و در انتها هم لذت بردم از آن عشقی که اینچنین نهان خانه دلت را گرم نگه داشته..................

درود بر میلاد عزیز

لطف کردی و از مهربانی سرشارت است عزیز بهتر از جان
و چقدر دوست نوازانه نیز
این ناچیز بیان احساس را به لطف نواختی

ممنونم مهربانی هاین نازنین

فرخ پنج‌شنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 01:34 ب.ظ

خوشا بر تو که راه خانه دوست را یافته ای
دعا کن آنان که نشانی خانه دوست را نمیدانند ُ روزی بیابند و به وصل برسند .

فرخ جان درود بر تو
کجائی برادر که .....؟
از دوست گفتنمان نیز . داغ جدائی. دوری و بی خبری دارد

امید و آرزو دل دارم
که هر دوست .خانه دوست بیابد و دق الباب آن کند
که بیگانه را راهی نیست

نازنین پنج‌شنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 01:42 ب.ظ http://sokoot989.blogfa.com

استاد همچون همیشه زیبا و تاثیر گذار سرودید
نتوانستم به یکبار خواندن اکتفا کنم
همیشه با خودم میگفتم چطور بعضی افراد میتونن با کلماتی ساده جملاتی اینچنین زیبا بسازند اشعاری بسیار زیباتری بسرایند و من با همه تلاشم نمیتوانم...!
وبعدها فهمیدم این استعداد و لطفی است از جانب خالق یکتا که در هر مخلوقی وجود ندارد
باز هم درود بر شما و قلم زیبایتان استاد

نازنین بانو
با درودی از سر اخلاص

که یاران و عزیزانی چون تو شعر مسّلمیت . هرکلامتان خود شعر است و بی نیاز از تلاش
مهربان
دلنوشته های من فقط احساسی درونی است. مطمئنم که اگر بخواهید
بهتر می توانید . چرا که بارها در کلامتان شعر محض دیده ام . که اینگونه مواقع شرمم می آید بگویم که شعر می گویم

سپاسگذار مهربانی هایت

کنگان طنز پنج‌شنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 01:51 ب.ظ http://KANGANTANZ.BLOGFA.COM

سلام.دوستان بشر...

درود بر تو یار مستمندان

ر ف ی ق پنج‌شنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 10:52 ب.ظ http://www.khoneyekhiali.blogsky.com

وسوسه ی دوست مرا بر روی این زمین آرام نمی گذارد ومن دوست دارم که همچون شمعی تمام هستی خویش را ، در کار گریستن و قطره قطره گداختن وذره ذره آب شدن در راه دوست بگذارم... وچه زیبا مرا تا آستان دوست بردی آنجا که نغمه سردادی :راه گم کرده دلم کو وکجا ؟خانه ی دوست ؟ شمع کو ؟ تا که بسوزد پر پروانه ی دوست ... دست مریزاد استاد دلم ، افتخاری است در محضرت بودن

درود بر رفیق شفیق همراه
چقدر زیبا می نویسید شما عزیزان
که زیبائی آن بیش از خود شعر است
و برای من اینها همه غنیمت و نعمتی می شود مانده گار

شاد باشی و استوار
راستی وبلاگت باز نمیشود عزیز؟!!!!!!!!!

ر ف ی ق جمعه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 01:07 ب.ظ http://www.khoneyekhiyali.blogsky.com

سلام استاد ، در نگارش ادرس یک حرف جا افتاده بود ،

درسته عزیز
ابتدا خیلی دمق شدم
با ادرس از پیوندها وارد شدم دلم قرص شد

ممنونم از حسن توجه ات

نفیس چهارشنبه 7 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 12:46 ق.ظ http://nafis2036205.parsiblog.com/

سلام!
چه شعرای قشنگی!!!!
خیلی خیلی زیبایند.
به ما هم اگه وقت داشتین سر بزنید.
پاینده و پیروز

سلام نفیس عزیز

ممنونم مهربان از لطفت

تو هم وبلاگ قشنگ و پر از خواندی های زیبا با عکس هائی زیباتر داری

خوشحالم از اشنائیت

شاد باشی و جاوید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد