این شهر شده پر همه از بوی تغفن
طوفان ِ بلا کنده ِشجر را همه از بن
ایدوست بیاخانه تکانی کنیم این شهر
ای خسته تر از من زهمه این کن و آن کن
تقدیم به امید عزیزم
امیدنوشت:
این شهر نه آن شهر امیدیست که می خواست دلم
دردا که در این شهر چـــــــه ها غائله برخاست دلم
گفتم که به صحرا ببرم رخت و کنم خانه از این بعد
اما چکنم از غـــــــــــــــــــم دوری نشود راست دلم
از سخن کوروش
سپاس بیکران استاد!
که همه جا مرا شرمنده خود می کنید
مستدام باشید عزیز