سخن کوروش  نادرخانی

سخن کوروش نادرخانی

زمزمه های ادبی کوروش نادزخانی
سخن کوروش  نادرخانی

سخن کوروش نادرخانی

زمزمه های ادبی کوروش نادزخانی

سبزی خردکن ِ روز ِ زن


t16wkefz1j6hds9s03j.jpg

روزی با مسمی یا بی مسمی به نام زن در نظر گرفته شده است. فارغ از اینکه هرگز نپرسیم که او چه کرده است ،یا که بوده است که یک ملتی با تاریخ 8000ساله دیگر از خود کسی ندارد که به نام او این روز را بنامد؟ و نه یک بیگانه ، و ایضاء روز ِمرد را حکایت چنین است ،
حال خوش آیند من باشد یا نه ، لاجرم باید تن به این گوارا بدهم. این اندک کاری است که می شود کرد برای کسی که همه چیز دارد و در اصل هیچ ندارد .
همه می گویند زن ِ خانه دار، بچه دار،مهمان دار،و.... اما این نگون بخت هیچ ندارد. کسی که دوشادوش مردش در مزرعه کار می کند و طیور را تیمار با اوست . خشت خشت سرپناهی را که قرار بود در چادری با مردرویاهایش سرکند با او ودر کناراو ،روی هم گذاشت و امروز هم کلنگی شده و برایش پر خاطره ،نمی گذارند که باشد و به بهانه ی پوچ ِ ارثیه می فروشند و اورا یا زیر دست ِ عروس می کنند ، یا راهی خلوتگاه ِ خانه ی سالمندان .
همانانی را که برایشان چه شب هایی ، یک گوشش به خروپف های آزار دهنده ی مردش بود و گوش دیگر را تیز کرده بود تا نونهالش مبادا که از گریه رنگش سرخ شود وروزگار ِ اورا سیاه کند .و از همه بدتر صدای مرد خسته از کار روزانه اش که سوهان روح می شد وقتی فریاد میزد:
: خفه ش کن ززززززززززززززززن........ بذار کپه ی مرگم رو بذارم .. ... صبح باید برم سر ِ کار...
دست و پاچه و هول هولکی، باید زیر بچه را نگاه کند و اگر خشک بود! سینه را در آورده و شیر دهد ، اگر هم نشد توی حیاط ،و جدیدا پارگینک و تراس برده و آنقدر لای لایش کند تا آرام شود.در صورتی که چشمان قرمز شده خودش از بی خوابی داشت می ترکید.
حکایت همچنان باقی بود.وباز هنوز چشم گرم نکرده باید ازخواب بپرد و چای و صبحانه را آماده کند تا شویش را راهی کار کند و بچه را نیز آماده مدرسه و.............
درد ها بسیار است و دوران تکتولوژی حوصله را کم کرده است.وبه همین مشت نمونه ی خروار می بایست اکتفا کرد.
و من اما به همه فرزندان این ستمدیده (از جمله به خودم)می گویم : خانه ای را که قانون به شما حق داده از او بگیرید، بگذارید و بگذرید در صورتی که ما مهمانان آن خانه بودیم نه صاحب آن .آن رابر سرش خراب نکنیم.اورا در خانه اش ، به پاس آن شب هاو بیدار خوابی ها و درد زایشی که می گویند سخت ترین درد ِ دنیاست ، گرامی بداریم و عزیز. نه با یک گل یا جعبه ای شیرینی ، و یا با خرید ابزار آلاتی مصلحت اندیشانه امثال سبزی خرد کن ، دیگ ،و ماهیتابه و....بلکه با یک لبخند مِهر نشان و نه یک روز ، باور کنیم که تمام روزهای سال ،روز مادر و زن است
در زیر شعر فی البداهه ی سخن شمع و نخ درون گفته ام به پاس این روز تقدیمتان می کنم

پرسید نخی ز شـــــــمع ِ دور خود این را
کای یار همیشه همرهم، چرا می سوزی؟

اشک تو مرا ، جگر سو خته تر می سازد
من سوزم و گویی که تو هم جــدا می سوزی؟

گفتا :که تویی چـــــــــــــراغ سوزان دلم
تو سوزی و بینم ،که چه بی صدا می سوزی

گفتم: که همه بفهمند،در این تیـــره ی روز
عمری که بسرشد و،چه بی مرحبا می سوزی

ای دوست بیا چــــــــــــراغ خانه را قدر بدان
ورنه که تو که تو هم چو شمع نا آشنا خواهی سوخت

با آرزوی چراغ همیشه روشن مادران پرواز کرده از آشیان
(کوروش نادرخانی)

از

وب سایت سخن کوروش

نظرات 4 + ارسال نظر
ستوده شنبه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 12:00 ب.ظ http://sootoodeh.blogsky.com/

سلام استاد عزیز.
چه کنیم همین ما را بس که حداقل چنین روزی را به اسم ما ثبت کرده اند .
میلاد حضرت فاطمه بر شما مبارک باد

سلام بر ستوده ی دلی مهربان تر از خود
سپاس از تو و هزاران بر تو ستوده ی زنان دنیا مبارکباد

امید شنبه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 02:50 ب.ظ http://garmak.blogsky.com/

تبریک میگم

چه عجب اینجا را منور کردید استاد!
اینجا زودتر خبر دار میشیم

گوشه چشمی همیشه به اینجا داشته باشید

درود ها بر همیشه ی پر مهر
تا زمانی که سایت مشکلش حل نشه اینجا هم در خدمت خواهم بود
تو همیشه به لطفی و مهر

عصمت دوشنبه 3 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 08:39 ق.ظ http://denjerahaee.blogfa.com/

استــــــــاد ارجمندم چه بسیار خوشحالم حضور ناب شما رو در وبلاگم می بینم.......

صفای قدم حضرت دوست
مهرتان جبران ناشدنی ست نازنین استاد مهربانم

درود بر تو بانو
چشم رنجه ات را سپاس دارم مهربان

مهستی چهارشنبه 5 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 09:29 ب.ظ http://mz991.blogsky.com

سلام.

کم کم داشت باورم می شد فراموشکار شدی و

پیری زودرس گرفتی

حالت چطوره؟
خیالم راحت شد که زنده ای

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد