بسیاری از جنگها بر سر چگونه پرستیدن خدای مشترک است.
ساکنین اطراف دریا، بعد از مدتی صدای دریا را نمی شنوند...
چه تلخ است قصه عادت!
ساکنین اطراف فرودگاه، هم بعد از مدتی صدای هواپیما را نمی شنوند...
چه شیرین است قصه عادت!
کلمه ای که شاید بارها شنیده و یا خوانده باشیم
مهم نیست که از کجا آمده و چگونه وارد زبان ِ ما شده ا ست .
مهم آنست که خوش نشسته .
ومهمتر آنکه بدانیم از قدیم الایام در این زبان ِ شیرین پارسی ،جایگاهی درخور
داشته است.
پاردوکس چیست؟
در تعریف : تصویری است که دو روی ترکیب آن بلحاظ مفهوم ، یکدیگر را نقض
می کنند.
مثال:
( سلطنت ِ فقر ) ، (ارزاتر از مفت ) ،(لامکان )،( برگ ِ بی برگی )
(شادی ِ غم ) ،(روشن تر از خاموشی)، (ناله های خاموش)
(جامۀ عریانی ) ،(قاه قاه گریستن ) ،( ساز ِ خموشی )و........
پارادوکس گاهی مستتر در متن است
مثال
(رفتم اما ، همه جا تا نرسیدن رفتم)
(زبانم گرم ِحرف کیست کاینقدر خموشم)
(چوگرد باد ِ توهم ،دسته کن پریشانی)
به اشعار سبک ِ هندی یا بهتر ست بگوییم اصفهانی،که اصالت ایرانی آن بهتر نشان
داده شود.میرسیم ،کار پیچیده می شود .آخر بیشتر نمونه ها در اشعار این شاعران دیده می شود
اما به گفته استاد شفیعی کدکنی ،سرآمد کسانی که بیشترین کاربرد را داشته اند
حکیم سنائی است.
خنده گریند همه لاف زنان بر دَر تو
گریه خندند همه سوختگان در بر تو
شاعر معاصر دکترحمیدی شیرازی پیروی او کرده و گوید
نه خنده کرد و نه گریید ، بل به خنده گفت:
به روز ِ آخر ِ هر سال ،چون دلم نگریست
برگ بی برگی نداری لاف درویشی مزن (سنائی)
برگ بی برگی ترا چون برگ شد (مولوی )
وز خدا شادی این غم به خدا خواسته ام ( حافظ )
شاعر معاصر هوشنگ ابتهاج (سایه ) به زیبائی می سراید و چقدر زیبا :
جان ِ دل و دیده منم ، گریۀ خندیده منم
یار ِ پسندیده منم ، یار پسندید مرا
بایزید بسطامی می گوید:روشن تر از خاموشی چراغی ندیدم
البته ناگفته نماند در ادبیات سیاسی هم کاربردی دارد هر چند گاه بیجا !
وهمچنین در فرهنگ محاوره نیزگاه نا آگاهانه بکار میرود
مثال:فلانی از هیج کمتر ِ
حسن ِ ختام موضوع را شعری از شاعر ِ برجسته بیدل دهلوی می آورم:
درین ویرانه تا کی خواهی احرام هوس بستن
جهان جائی ندارد ،گر توانی در دلی جاکن
جام شکستی
ای باده خور مست، چرا جام شکستی؟
دل نازک مارا ،تو ســـــرانجام شکستی؟
دشنام، سزای ِ من ِدرویـش نبوده است
این سینه ،تو با دشنهءدشنام شکستی
کامم اگر از غــــــــــــیر، شود تلخ ،ننالم
نالـــــــم که چرا، دل،تو دلارام شکستی
بر خانهءما،مرغ ِهـــــــــــــما بود به امید
افسوس، که بالش به سر ِبام شکستی
لیلای تو چون ،قــــامت ِ افسون ِ ترا دید
گفتا به اســــــــف ،قامت ایام شکستی
حاشا به کـــرم گفت: ببـــــــــــــــــخشم
حیفاکه تو ناپخته چــــــنین خام شکستی
کامــــت که به این انجمن ِ باده پرســتان
خوش بود ،چه گویم که تو ناکام شکستی
در خلوت ِخود خواســــته خواهان دلیلم
ای باده خور ِ مست ،چرا جام شکستی
پائیز 79
صنعت ایهام چیست؟
ایهام بکار بردن کلمات والفاظی است که 2 معنی داشته باشد
.یک معنی آن در اولین لحظه به ذهن خواهد رسید، و معنی دوم، که
اغلب منظور
ومراد شاعر است پس از کمی تامل و اندیشه بدست می اید.
مثال: شعر
من ز قاضی( یسار) می جستم **** او بزرگی نمود و داد ( یمین)
معنی اول..... یسار=چپ یمین=راست
معنی دوم.... یسار=مال یمین=قسم
در معنی اول شاعر ازقاضی نادیده گرفتن (یا بقول عامیانه،
کوچه علی چپ زدن!)
میخواسته،ولی قاضی راستی رامنظور داشته.
ودر معنی دوم شاعر مال وثروت میخواسته ولی او را قاضی قسم
میدهد.
در ادبیات پر شکوه پارسی {شعر ونثر} صنایعی اینچنین باعث زیبایی اثر می شده
است که گاه با افراط هم روبروشده ،ولی صنعت ایهام یکی
از مطلوب ترین آنها شناخته شده است .
واین هنر زبانی در شعرحافظ نیز پر کاربرد بوده است
، نمونه ای از آن:
من آن فریب که در نرگس تو میبینم **** بس( آب روی) که با خاک ره برآمیزد