سخن کوروش نادرخانی
زمزمه های ادبی کوروش نادزخانی
سخن کوروش نادرخانی
زمزمه های ادبی کوروش نادزخانیدرباره من
جهان
ایستگاه متروکی است
و
من
سوزن بان پیری که
منتظر ِ
بازگشت قطارم.
دیر نکرده است؟
********
گلستان ،ناله ها ی زار داره
شکوفه همره صد خار داره
چو پرسیدم دلیل خار گفتند:
که خوبی دشمن بسیار داره
ادامه...
پیوندها
دستهها
برگهها
جدیدترین یادداشتها
همهنویسندگان
- کوروش نادرخانی 547
بایگانی
- اردیبهشت 1399 1
- آذر 1398 4
- آبان 1398 2
- مرداد 1398 1
- خرداد 1398 1
- آبان 1397 1
- فروردین 1397 1
- اردیبهشت 1395 1
- مرداد 1393 2
- تیر 1393 2
- خرداد 1393 3
- اردیبهشت 1393 1
- آبان 1392 1
- مهر 1392 1
- شهریور 1392 4
- مرداد 1392 3
- خرداد 1392 3
- فروردین 1392 1
- اسفند 1391 5
- بهمن 1391 2
- دی 1391 7
- آذر 1391 7
- آبان 1391 8
- مهر 1391 7
- اردیبهشت 1391 1
- فروردین 1391 4
- شهریور 1390 12
- مرداد 1390 15
- تیر 1390 13
- خرداد 1390 22
- اردیبهشت 1390 16
- فروردین 1390 13
- اسفند 1389 24
- بهمن 1389 19
- دی 1389 16
- آذر 1389 26
- آبان 1389 29
- مهر 1389 72
- شهریور 1389 49
- مرداد 1389 13
- تیر 1389 10
- خرداد 1389 10
- اردیبهشت 1389 9
- فروردین 1389 24
- اسفند 1388 25
- بهمن 1388 34
- دی 1388 17
- آذر 1388 5
حرف حق ، جواب نداره
هر کار میکنم نمیشه. آخه مگه میذارند! هی میگم زبان در کام کنم، نمیذارندکه .
اگر هم هیچی نگی . میگند .چه احمق هایی بودند.
البته بی راه هم نمی گویند.
آخه ..
گفتم:چی شده . باز جوش آوردی؟بگو . خودت رو سبک کن. آمپر می چسبونی ها!
گفت : آمپر چسبوندم .
گفتم:نکنه قبض هات رو نتونستی پرداخت کنی؟ یا پلیس جریمه ات کرده؟
یا اینکه با خانمت بحثت شده؟
گفت :مگه تو باغ نیستی؟. آخه این چه وضعشه ؟اینهمه سال اومدند طرح اجرا کردند
گفتند و گرفتند . آخرش چی شد؟
باز سال بعد ،روز از نو روزی از نو. آخه مگه چند بار آدم یک اشتباه رو تکرار میکنه؟ بس نیست؟
گفتم: بابا آرامتر. پیاده شو با هم بریم.انگار همین امروز اومده اینجا! مرد حسابی سی ساله داری زندگی می کنی هنوز برات عادی نشده ؟
گفت عادی ؟ مگه ادم چند بار بدنیا میاد؟عمرمون رفت !اینا کار یاد نگرفتند.
گفتم : خوب نگفتی کدوم طرح؟خبر تازه ای شده ؟
گفت : ایکاش تازه بود. درد منم همینه که تازه نیست.تکرار اشتباهه سالها قبله
گفتم: خوب
گفت: طرح جمع آوری دیش های ماهواره. طرح مبارزه با بدحجابی
وقتی که داد میزنی بابا این تلویزیونتون رو درست کنید . دست از این سریالهای آبکی تحلیل ها و کارشناس های رنگ و وارنگ.....
چرا مردم رو احمق فرض می کنند
گفتم :کوتاه بیا بابا. حق داری.
ولی باید صبور باشی .تا ببینی خدا آخر و عاقبتمون رو چی رقم زده.
.......
دیگه چی داشتم بگم . جز سکوت . از قدیم هم گفته اند: حرف حق جواب نداره!!!
درود استاد جانم
احوال شما؟؟خوبین ؟؟ خوش میگذره؟ کامپیوترتون؟اینترنت؟؟ درست شدن بالاخره؟؟
من جاتون بودم به اونی که جوش آورده میگفتم..باید خوشحال باشی که...چون هر چیو سخت میگیرن مردم بدتر میکنن...
بذار ببرن...بذار زور بگن...بذار هر کاری میخوان بکنن...زورشون به ما نمی رسه که
دلم براتون تنگ شده بود...ببخشید که نبودم و نیستم مشغول تعویض کارم بودم و هستم هنوز مجبورم دوجا کار کنم تا کار اولم رو تحویل بدم بعد سرم خلوت میشه...
مهم اینه که من همیشه دوستتون دارم حتی اگه یادتون نباشم...اما من همیشه یادتونم هستم چون آدرس ایمیلتون جدای از همه است و من حتما باید شما تو یادم باشین تا اسمتونو به همه اضافه کنم و بهتون ثابت شده که همیشه یادتون بودم...
سلام بر نسیم نوازنده ی مهر
که خوب میدانم
چقدر کم توانسته ام ادای دین کنم
بله
هرگاه سری به انجا میزنم
سرخ شرم محبت ها می شوم
امیدوارم که زودتر مسقر شده و ارامش زیبایت بدست اوری
دل به دل راه عزیز
نمیدانی با دیدن اسم زیبای نسیم
چه گوارا شمیمی چشمان مشتاقم را نوازش کرد
ممنون مهر همیشگیت
سلام...
نرود میخ آهنین بر سنگ...
سلام رها جان
درسته عزیز
ببخش کهع دیر جواب دادم
کوروش عزیز آروم باش و عصبی نشو ....
یادته یه روزی دیدن فیلم با ویدئوی بتامکس جرم بزرگی بود؟؟
این نیز بگذرد
داداش فزخ
کاملا درست میگی عزیز
واین نیز بگذرد
فقط خواستم بگویمشان
که زیاد هم احمق نیستیم
ممنون مهرت
همون مردم احمق فرض کردند
حرف حق هم جواب دارد
البته جوابش کمی درد داره
گاهی زندان هم دارد
گاهی اعدام هم دارد
خلاصه حرف حق جواب دارد اما کمی درد دارد
مدتی با خودم کلنجار رفتم که این پست را بگذارم یا نه
اخر بهمین دلیل
که فقط گفته باشم
ما احمق نیستیم
تا روزی باشند که بگویند
سکوتشان نه ار سر رضایت بود
ممنونم آرمان جان
درود دوست من
اره درسته حرف حق جواب نداره
سلام رضا جان
ممنونم از همراهیت
دروود
کورش جان !
با تیغ تیز سانسور ...برگلو ..... بایدم فیلم ها آبکی از آب در بیاد ...
اداره کشور با ...سرکوب ...... دستگیری ..... جریمه ....
....... جز غم و اندوه ...ثمری ندارد ..... تا کی ؟! بازی با شعور مردم ...!!!؟؟؟
گفتنی ها زیاد ...اما .....
درود بر تو نیلوفر عزیز
مشکل کل هم همین سانسوره
تو تمام این سالها
که باعث شده هر مسئولی هرچه به ذهنش میرسه فکر کنه درسته
و صدای معترض و مخالفی شنیده نشه
و داد همه در بیاد
در حکومتهای دموکراسی رسانه نه زبان دولت که چشم و گوش او
و زبان ملت هستند
ممنونم از همراهیت
سلام آقا کوروش
سلام رها جان
شبت خوش عزیز
درود بر کورش بزرگ
تابحال برای شما هم چنین حسی پیش اومده که فکر کنید
توی یک کشور اشغال شده زندگی میکنید ؟
بعضی ها سی ساله چنین حسی دارند ! و دیگه فکر نمیکنند چرا
اشتباهات تکرار میشه . چون باور کردند که قرارنیست چیزی درست
بشه بلکه قراره همه چیز خراب بشه و هرروز دریغ از دیروز .
خداوند افکار همه روان پریشان را بهبود بخشد انشاالله .
درود نازنین
یاد فیلم و سریال ارتش سری افتادم
ایرانیان را
فقط همین حس مشترک باقیمانده
امید که حس مشترک آزادی جایگزین شود
حس رهائی
و شادی
که دیر گاهی است رخت بر بسته
منم آن طوطی گویا که گویم آنچه میدانم
چه محبوس قفس باشم چه سلطان گلستان ها
سلام استاد عزیز چه باید کرد میگیم تا حداقل سبک بشیم،
صبور باش
از دو عالم دردت ای دلدار بس باشد مرا
کافر عشقم اگر غیر تو کس باشد مرا
با تو باشم وسعت دل بگذرد از عرش هم
بی تو باشم هر دو عالم یک قفس باشد مرا
من نمیدانم چسان جانم فداخواهد شدن
این قدر دانم نگاهی از تو بس باشد مرا
عمر خواهم پایدار و جان شیرین بیشمار
بر تو می افشانده باشم تا نفس باشد مرا
هر کسی دارد هوس چیزی نخواهم من جز آنکه
سرنهم در پای جانان این هوس باشد مرا
توتیای دیدهٔ گریان کنم تا بینمش
گر بخاک پای جانان دست رس باشد مرا
جهد کن تا کام من شیرین شود از شهد وصل
فیض تا کس دست بر سر چون مگس باشد مرا
سپاسگذارم مهرداد عزیز
شانس آوردین توی این مملکت مرد بدنیا اومدین .
توی خیابون دیگه حتی جرات راه رفتن هم نداریم . به هر بهانه ای می خوان گیر بدن . توی ماشین هم پلیس رو می بینیم سعی می کنیم یا سریع رد بشیم یا مسیرمون رو عوض کنیم. باز به هر بهانه ای گیر می دن.
خسته امون کردند ...
ببخشید ... فراموش کردم سلام کنم.
بذارید به حساب خستگی ...
سلام پرنیان عزیزم
که این پست رو به نوعی شبیه به آن کار زیبای آن بزرگمردی که روسری سر کرد بدان
ایکاش ما بظاهر مردان در خیابان زمانی که جلوی بانوئی را می گیرند . جسور و با پرخاش به این تامین کننده گان امنیت می فهماندیم معنی ناموس پرستی را.
درکتان می کنم عزیزو با شماها گام های دلرنجه در کوچه های شهر بر میدارم
خسته نباشید که همیشه
سپر بلائید و انگیزه ی سرکوب
چندین ساله که هیچ کدوم از برنامه های رادیو و تلویزیون رو ندیدم . حال آدم به هم میخوره
وقتی که رسانه ای یک سویه و برای القاء افکار دولت به ملت
مثلا
اگر بخواهند طرحی راجا بیاندازند
در برنامه کودک گرفته تا سریال و اخبار و...
می شود سوهان روح
ووقتی همین طرح مذموم شود از امام زمان هم کمک می گیرند
حال چگونه رغبتی بماند برای مخاطب؟
قاطعان طریق در کمین دره ها می نشستند و در تاریکی به کاروان ها حمله می بردند و خنزر پنزری را می ربودند و کاروان همچنان به راهش تا مقصد ادامه می داد.
اما حدیث من و تو و ما چیز دیگری است:
دزدان در لباس های مرسوم ،پشت تریبون های خودشان ،در حالیکه تمام روزنه های خبر هم در دستشان است با لبخند ،در فریب سرایی دیگر ،زمان ما را ربودند.لحظه های ما را،فرهنگ کلامی ما را،فرهنگ اخلاقی ما،لغت نامه ها باید دوباره نویسی شود چرا که هر که شیاد تر،نامش زرنگ است.کتاب سوزی شده است.دارند حافظ و مولانا را از کتاب ها حذف می کنند.ما با سلیس ترین زبان ،آموختیم چگونه خیانت کنیم.و هرگاه می رود که صدایی بلند شود،زنان که حکم گوسفند دارند و در عزا و عروسی کشته می شوند،موضوع تکراری حجاب به میان می آید آه که چه بیزارم ازین قاعده بازی...
که این پست رو به نوعی شبیه به آن کار زیبای آن بزرگمردی که روسری سر کرد بدان
ایکاش ما بظاهر مردان در خیابان زمانی که جلوی بانوئی را می گیرند . جسور و با پرخاش به این تامین کننده گان امنیت می فهماندیم معنی ناموس پرستی را.
درکتان می کنم عزیزو با شماها گام های دلرنجه در کوچه های شهر بر میدارم
خسته نباشید که همیشه
سپر بلائید و انگیزه ی سرکوب
متن بالا را در وپاسخ پرنیان عزیز نوشتم
مرگ هدا و.. را برای پوششی اینگونه ابزار لازم است
متن زیبای پر دردت باعث شد تا یکبار دیگر همچون ان راد مرد روسری سر کنم
ویس عزیز استوار باش که پیش بیش خواستند و نتوانستند.واین فرهنگ غنی . ققنوس وار از اتش برخواست
سلام بابا کوروش.
میگن از دل برود هر آنکه از دیده برفت!!!!!!!!!!!!!
من نمیتونم بیام نت شما باید منو فراموش کنید
هیچ کی منو دوست ندارهههههههههههههههههه
سلام دختر بی وفای من
حالا دست پیش گرفتی پس نیفتی
این جای تبریک روز باباست
حالا جوراب نخریدی
لااقل تبریک خشک و خالی می کفتی
امیدوارم مامانت هرچه زدتر خوب بشه
و تو به جای آشپزخونه تو نت باشی
همیشه بیادتم
ممون
داداش کوروش عزیز دلتون بسی پر بودش
در کنار همه حرفهای بر حق زده شده شما بایداون قسمت از حرفهای شما که به طرح حجاب بودش رو من مخالفت کنم من ادم راحتی هستم یعنی امروز قتی بادوستم یرون میرفتیم مجبور شدم مانتومو عوض کنم میدونی به نظر من یه جوررایی در این رابطه با وجود اینکه یکی مث من که گفتم راحت و اغلب به روزم و امکان داره برام سخت باشه از این طرح خوشم اومد اخه شورشو دراورده بودن بعضی از خود بیخود شده ها
ممنون بابت حرفهای تلخ اما به جا و باز دلنشینتون مث همیشه
زیبا جان درود بر تو عزیز
اینکه طرحی و قانونی در یک جامعه نظرات مخالف موافق دارد
قابل قبول و فهم است
ونشانه ی یک جامعه ی زنده است
ولی وقتیکه این هدف .مبدل شود به ابزار
برای حذف حقوق انسانی
اینان چرا اینهمه گدا را جمع نکرده و سرو سامانی نمیدهند؟
اینان چرا بعد از اینهمه سال ریشه اعتیاد را برنکندند؟
اینان چرا فکری برای مشکلات ازدواج . جهزیه . بیکاری. مسکن و....
نمی کنند.
بقول رئیس جمهور آیا مشکل ما بیرون بودن چند رشته موی دختران جامعه ماست؟
و هزاران سوال بی جواب
منهم سژاس مهرت هستم
ممنون که توجه می کنی عزیز
سلااااااااااااااااام و دروووووووووووووووود استاد
ببخشید و شرمنده که کم میام این روزا
خودمم نمیدونم چرا اینجوری شده
دلم برای نوشته هاتون تنگ شده بود
میگم ولی واقعا حرف حساب جواب نداره
این طرح جمع کردن ماهواره و ... توی تهران اجرا شده
معلوم نیست کی بیان سراغ ما؟
سلام نازنین جان
ممنونم مهربان
منهم دلتنگت شدم
و این مدت که مشکل پیش امده بود . خیلی از عزیزانم کم توانستم دیدار کنم.
که امیدوارم فرصتی بیشتر بیابم تا به تک تک شما عزیزان سر زده و مطالب زیبایتان
بهره ببرم
شاد باشی و برقرار
راستی استاد منم اومدم بلاگ اسکای
الانم با آدرس جدیدم اومدم
احتمالا از این به بعد اونجا مینویسم
به به مبارکه
الان این آرمان اگر باخبر بشه چه کیفی میکنه
مانده گار شدی بگو تا آدرست رو اصلاح کنم عزیز
سلام
ممنون که قابل دونستید
درود بر تو مریم عزیز
من هم ممنون حضور شوق انگیز شما عزیزان هستم
چه امید بندم در این زندگانی
که در نا امیدی سر آمد جوانی
.
سر آمد جوانی و ما را نیامد
پیام وفایی از این زندگانی
.
بنالم ز محنت همه روز تا شام
بگریم ز حسرت همه شام تا روز
.
تو گیی سپندم بر این آتش طور
بسوزم از این آتش آرزوسوز
.
بود کاندرین جمع نا آشنایان
پیامی رساند مرا آشنایی ؟
.
شنیدم سخن ها ز مهر و وفا ، لیک
ندیدم نشانی ز مهر و وفایی
.
چو کس با زبان دلم آشنا نیست
چه بهتر که از شکوه خاموش باشم
.
چو یاری مرا نیست همدرد ، بهتر
کا از یاد یاران فراموش باشم
.
ندانم در آن چشم عابد فریبش
کمین کرده آن دشمن سیه کیست ؟
.
ندانم که آن گرم و گیرا نگاهش
چنین دل شکاف و جگر سوز از چیست ؟
.
ندانم در آن زلفکان پریشان
دل بی قرار که آرام گیرد ؟
.
ندانم که از بخت بد ، آخر کار
لبان که از آن لبان کام گیرد ؟
پرستار
اخوان ثالث
شب از شبهای پاییزی ست
از آن همدرد و با من مهربان شبهای شک آور
ملول و سخته دل گریان و طولانی
شبی که در گمانم من که ایا بر شبم گرید ، چنین همدرد
و یا بر بامدادم گرید ، از من نیز پنهانی
من این می گویم و دنباله دارد شب
خموش و مهربان با من
به کردار پرستاری سیه پوش پیشاپیش ، دل برکنده از بیمار
نشسته در کنارم ، اشک بارد شب
من اینها گویم و دنباله دارد شب
من چیستم ؟
افسانه ای خموش در آغوش صد فریب
گرد فریب خورده ای از عشوه نسیم
خشمی که خفته در پس هر درد خنده ای
رازی نهفته در دل شب های جنگلی
.
من چیستم ؟
فریادهای خشم به زنجیر بسته ای …
بهت نگاه خاطره آمیز یک جنون
زهری چکیده از بن دندان صد امید
دشنام پست قحبه ی بدکار روزگار
.
من چیستم ؟
بر جا ز کاروان سبک بار آرزو
خاکستری به راه
گم کرده مرغ دربه دری راه آشیان
اندر شب سیاه
.
من چیستم ؟
یک لکه ای زننگ به دامان زندگی
و زننگ زندگانی آلوده دامنی
یک ضحبه ی شکسته به حلقوم بی کسی
راز نگفته ای و سرود نخوانده ای
.
من چیستم ؟
…
…
.
من چیستم ؟
لبخند پر ملامت پاییزی غروب
در جستجوی شب
یک شبنم فتاده به چنگ شب حیات
گمنام و بی نشان
در آرزوی سرزدن آفتاب مرگ
دو تا کفتر
نشسته اند روی شاخه ی سدر کهنسالی
که روییده غریب از همگنان در ردامن کوه قوی پیکر
3
دو دلجو مهربان با هم
دو غمگین قصه گوی غصه های هر دوان با هم
خوشا دیگر خوشا عهد دو جان همزبان با هم
دو تنها رهگذر کفتر
نوازشهای این آن را تسلی بخش
تسلیهای آن این نوازشگر
خطاب ار هست : خواهر جان
جوابش : جان خواهر جان
بگو با مهربان خویش درد و داستان خویش
نگفتی ، جان خواهر ! اینکه خوابیده ست اینجا کیست
ستان خفته ست و با دستان فروپوشانده چشمان را
تو پنداری نمی خواهد ببیند روی ما را نیز کورا دوست می داریم
نگفتی کیست ، باری سرگذشتش چیست
پریشانی غریب و خسته ، ره گم کرده را ماند
شبانی گله اش را گرگها خورده
و گرنه تاجری کالاش را دریا فروبرده
و شاید عاشقی سرگشته ی کوه و بیابانها
سپرده با خیالی دل
نه ش از آسودگی آرامشی حاصل
نه اش از پیمودن دریا و کوه و دشت و دامانها
اگر گم کرده راهی بی سرانجامست
مرا به ش پند و پیغام است
در این آفاق من گردیده ام بسیار
نماندستم نپیموده به دستی هیچ سویی را
نمایم تا کدامین راه گیرد پیش
ازینسو ، سوی خفتنگاه مهر و ماه ، راهی نیست
بیابانهای بی فریاد و کهساران خار و خشک و بی رحم ست
وز آنسو ، سوی رستنگاه ماه و مهر هم ، کس را پناهی نیست
یکی دریای هول هایل است و خشم توفانها
سدیگر سوی تفته دوزخی پرتاب
و ان دیگر بسی زمهریر است و زمستانها
رهایی را اگر راهی ست
جز از راهی که روید زان گلی ، خاری ، گیاهی نیست
نه ، خواهر جان ! چه جای شوخی و شنگی ست ؟
غریبی، بی نصیبی ، مانده در راهی
پناه آورده سوی سایه ی سدری
ببنیش ، پای تا سر درد و دلتنگی ست
نشانیها که در او هست
نشانیها که می بینم در او بهرام را ماند
همان بهرام ورجاوند
که پیش از روز رستاخیز خواهد خاست
هزاران کار خواهد کرد نام آور
هزاران طرفه خواهد زاد ازو بشکوه
پس از او گیو بن گودرز
و با وی توس بن نوذر
و گرشاسپ دلیر شیر گندآور
و آن دیگر
........اخوان
همان بهتر که درگیر نکنید خودتون رو با کسی با این مسائل. چون اون طرف هیچ منطقی وجود نداره . باید سکوت کرد.
خیلی خیلی ممنون کوروش عزیز
ممنونم خواهر مهربانم
بله
من ِ مارگزیده را هراز گاه اشارتی باید
باشد
که ببینیم که کی اون ور هم با این ور یکی شود
ممنون از محبتت
دردا... در این دیار شکایت کدام درنده به درنده ی دیگری باید؟؟؟
گو نام ما زیاد به عمدا چه می برید
خود آید آنکه یاد نیاری ز نام ما
ترسم که صرفه ای نبرد روز بازخواست
نان حلال شیخ به آب حرام ما...
حافظ
نه زورقی و نه سیلی ، نه سایه ی ابری
تهی ست اینه مرداب انزوای مرا
خوش آنکه سر رسدم روز و سردمهر سپهر
شبی دو گرم به شیون کند سرای مرا
اخوان ثالث
سلام.حرف حق ....
سلام استاد بزرگ زندگی ام
کوتاه ترین کامنتم را تقدیمت می کنم باشد که پاسخ در آن نهفته باشد (( درین چنبر گشایش چون نماییم چو نگشادش کسی ما چون توانیم ))
کم گوئی و گزیده گوئی را برگزیدی
که بسیار توفیق داشتی
سپاسگذار مهرت عزیز
حرف حق جواب نداره
به به
حضور زیبای ندای مهربان را احساس میکنم
ممنونم ندا جان
از همراهی همیشه گیت
آی دنیا دنیا
مگر از تو چه خواستم؟
جز دو صندلی کوچک چوبی
نه در کنار دریا
که در کنار برکه ای
تا هر از گاهی
برای رفع
نان خشکم را در آن زنم
اما
اما
صندلی دیگر
لبخندی باشد
که دنیا دنیا ارزش داشته باشد
آی دنیا آی دنیا
چه اندازه
می توانی بیرحم و ناخن خشک باشی؟
سلام
خوبی
ت روخدا اگه میخوای به یه ادمه فقیر کمک کنی یه شارژه 2هزار تومنی ایرانسل
اگر هم در توانت هست بیشتر بگیر واسه این ادرس بفرست
nazaninfagir.blogfa.com
بخدا دعات میکنم
ایشالا که خدا تمام ارزوهاتو براورده کنه ایشالا تمام مشکلاتت حل بشه
تو روخدا بخدا نیاز دارم خودم یه ریال هم ندارم برم بخرم
تو کمکم کن بخدا دروغ نمیگم احتیاج دارم
خواهش میکنم
منتظرم بیا تو وبلاگمو واسم بفرست
بذار دله منم شاد بشه
سلام داداش کوروش عزیز. به دوستتون بگین شما دیگه باید کتک خورتون ملس شده باشه که؟ پس چرا باز جوش میاری و آمپر می چسبونی. این حرفها که تازگی نداشته نداره و نخواهد داشت. مرد باید که هراسان نشود
درود بر تو سالار
شیرین کلک با مرام
درسته حتما بهش سلام و پیامت را خواهم رساند برادر گلم
شاید آرام شد
از رعد و برق های الکی هرگز ترس به دل راه نده.این مسائل دیگه کهنه شده. اینها هروقت می خواهند کاری بکنند حواس مردم را به جای دیگه جلب می کنند.پس هروقت از این حرفهای تکراری شنیدیم فوری حواسمان را شش دانگ جمع کنیم ببینیم اتفاق اصلی چیه که قراره مخفیانه رخ بده که ما می خواهند حواسمون را به جای دیگه جلب کنند؟
خوشم میاد که عزیزان
متوجه بوده و دیگه به این بازیها عادت کرده اند
ولی طرف هنوز بر طبل تکرار می نوازد
بابا یک کم نو آوری
نمیتونی
پیاده شو با ملت باش
ولله ملت با گذشت و صبور
سلام
ببخشید اگه دیر کردم و نبودم
تا بوده همبن بوده
فکر کنم تا هست هم همین خواهد بود.......
ناپلئون میگه عادت کنیم که عادت نکیم
اخه اگه عادت کنیم شاید خر بشیم.....
من دو تا پست جدید زدم خوشحال میشم سر بزنی.
سلام شاهزاده بارانی عزیز
با قسمت دوم موافق نیستم
هر از گاهی به واسطه ی سیل رودخانه کثیف می شود
ولی این رود پاک است و سالم و همیشه رونده
سلام داداش کوروش
ببین داداش کوروش من میدونم مشکلات جامعه سر به فلک میکشه در این مورد چون تهارن زندگی میکنم و انواع زنهای............. متاسفانه خیلی شده باور کنید خانواده ی ما که یه خانواده راحتیم و تقریبا حجابو محدودیت میدونیم نه مصونیت باز به این طرح راضی هستیم وهر چیزی حدی داره و متاسفانه از حد گذشته بود کار بسیاری از خانومهای نه تنها تهرانی بلکه متاسفانه ایرانی
خواهش میکنم ممنون از مطالب خوبتون
زیبا جان بحث سلامت یک جامعه به داشتن یک تکه پارچه بر سر
عقب و جلو نیست
مهم
مصونیت داشتن است
مصونیت و امنیت ایجاد کردن در یک جامعه است
چطور اینان چند سال است که طرح میگذارند به دکمه چسبیده به پوتین و پس و پیش روسری و...
گیر داده اند و اینهمه در نهان و اشکار فاجعه داریم؟
اخبار را که می شنوی؟ در سبزوار به زنی در مزرعه تعرض میشه در جایی دیگه به یک منزل که مامن امنیت باید باشه و....
من نمیگویم خطای چند نفر . همه جا هست. ولی نگاه مسئولین باید ویرایش بشه
باید فرهنگ سازی بشه
مگه در دنیا مدارس و دانشگاه ها مختاط نیست؟
در اینجا که دیوار کشیدن . تو خیابانها مامور وول میزند
آیا مشکل حل شد؟
وقتی از دختر برای پسر و بالعکس و رابطه انسانی انها
تابو درست بشه .و در عیان مانع رابطه ی صحیح و سالم شویم
به خلوت میروند و ان کار دیگر نیکنند
راستی عزیز
سلام به روی ماهت
خدیجه از درد به خود می پیچید که چند تا زن وارد اتاق شدند.
آپم
سلام خوبی اتفاقا منم درباره همین موضوع اپم
سلام عسل نازنین
خوبی مهربان
خوشحالم که می بینمت
ممنونم از حضوتون....
خواهش میکنم سکوت عزیز
سلام استاد عزیز.
خیلی جالب وزیبا نوشته بودید .
کسی که دیگران را احمق فرض کند خود احمق ترین افراد است .
کافر همه را به کیش خود پندارد .
موفق باشید استاد حرف دل را باید زد تا این احمق ها بدانند که مردم نادان نیستند وبیدارند
سلام ستوده جان
ممنونم از همراهیت که همیشه فرهیختگانی چون تو
امید راه می شود و دلیل گفتن و ماندن
زندگی مثل دوچرخه سواری است برای حفظ تعادل باید حرکت کرد
خاطره هم ریشه ی خطر است. چه خطرناک است وقتی که دل با خاطره می خواهد سر کند
استاد! غصه نخورید به لطف جفنگ بازیه مسئول
تمام مدالهای ته جدول جهانی را درو کردیم
من هر وقت به یک آکواریوم نگا میکنم حظی که می برم از شبکه ملی نمی برم
طرح نیست اینا.
دستش بخوره تو سرشان و اون شکم گنده ی طرح شان
آرمان عزیز
همیشه فحش و ناسزا نیست که کسی را
به پرخاش و مرز جنون میرساند
گاه سکوت آنقدر اثرگذار می شود که هیچ سلاحی به ان انزاه بر قلب
کشنده نیست
ولی گاهی فقط باید گفت
تا سکوتت حمل بر تائید و رضایت و نافهمی نشود
ممنونم از مهرانیت
اگر راز فقط از آنِ خودمان باشد، ارزشی ندارد. برای اینکه یک راز، راز بماند، باید آن را به کسی گفت.
مرا ازقفست رها کردی!آنوقت می گوئی چرا می پری؟پرنده مگر جز پریدن چه میداند؟
در جهان قصه کوتاهی دیوار مخور******حسرت کاخ رفیقو زر بسیار مخور
گردش چرخ نگردد به مراددل کس***** غم بی مهری مردم بی عار مخور
مرا ازقفست رها کردی!آنوقت می گوئی چرا می پری؟پرنده مگر جز پریدن چه میداند؟
تا به آنها ما سواری داده ایم
در حقیقت خود به خواری داده ایم
چوب خود تر کرده ایم بر گرده مان
گرگ را خود راه دادیم تا خورده مان
دل به معشوقی سپردیم مستِ مست
هیچ پرسیدیم که او آخر که هست؟
جهل ما امروز بر ما می زند
چون ننالیم باز فردا می زند
بشکنیم این روزه را شوال شد
این شکم آهک نشد اسهال شد
اگر چه عاقلان همه راهی چین شده اند
برای رسیدن زر سوار اسب دین شده اند
شرافت نداشته ی خود را به فاکنوری دادند
اسیر و برده ی مال وعامل تمکین شده اند
ولی اکنون آرمان ما هنوز به یاد یاراست
ز عشق تیشه راهی شهر شیرین شده اند
سلام راستی هوای شهرتون چطوره اینجا که خیلیی گرمه
سلام عسل جان
اینجا کمی گرم و شرجی است
ولی قابل تحمل و خیلی متفاوت با انجاست
سلام
از تمام دریچه های باز خسته ام
بسته ام بگذارید
سلام مهربان
لطف کردی
که خبرم میکنی
سلام آقا کورش
ممنون که سر زدی تصاویر شما خیلی عالین شعرهاتون هم خوبن آدم لذت می بره
سلام علی جان
لطف داری عزیز
ممنون مهرت
سلام سمباد عزیزم
تو همیشه لطف داری
بزرگواری عزیز
که یاد را زنده نگه میداری
امیدوارم هرچه زودتر
بیشتر ببینیمت
سلام دوست خوبم
آپم ! نمیای؟
سلام رویا جان
ممنونم از خبرت
حتما
سلامی دوباره به استاد مهرم
فکر میکنم دیگه همیشه توی وب جدیدم بنویسم
ممنونم از لطفتون استاد
انشاا... که همیشه شاد و سلامت باشید
ممنونم عزیز
ویرایشش کردم
شما استاد و ما شاربع ِ مکتب
به شاگردی رسیم شاید به صد تب
شما بالانشین ِ درس و دانش
بباید ما کنیم صد سال کرنش
مگر نور ِ شما در ما بگیرد
جهالت عاقبت در ما بمیرد
منم گوشه نشین دیر دلها
همان جارو کش ِ مجنون لیلا
که خاک آستان جان بروبم
که گردد نور جانانم هویدا
وگرنه خوب میدانم که کی شد
یکی چشمه کجا گردید دریا؟
سلام
تو کارای فرهنگی هیچ کدوم از طرح هاشون جواب نداده تازه ادعای فرهنگی بودن انقلاب رو هم دارن.هنوز بعد از این همه سال گشت ارشاد می فرستن بگن مانتوی کی کوتاهه و موهای کی بلند البته هر دوره ای فقط اسمش رو تغییر میدن.
بحث ماهواره هم که جای خودش رو داره اینجا خیلی از دیش ها جمع شد با جریمه های سنگین
سلام سینا جان
گویا هدفشان پول است از این اقدام ضعف فرهنگی
باعث شرمساری است که اینقدر ما ملت را که روزی عزتشان در جهان از ما بود
حالا انقدر صغیر شده ایم که اینان باید برایمان
بد و خوب کنند
درود بر کوروش عزیز...
واقعا، حرف حق جواب نداره ...
پیرمرد ...
هزاران درود
گویا الزایمر من پیرمرد به تو سرایت کرده
که ادرس نگذاشتی
یا که ترسی مقابل به مثل کنم
بیام در خونه تون داد بزنم
پیر زن و در رم
شوخی کردم عزیز دل
ممنون حضور صمیمانه ات
سلام بر کوروش عزیز
صبور باشیم ببینیم خدا آخر عاقبتمون را چی رقم زده
کوروش عزیز ما هر چه بخواهیم خدا همان را رقم می زند. سکوت و صبر از سوی مردم ادامه سلطه و دیکتاتوری است.
با نام امر به معروف و نهی از منکر تا می توانند در زندگی دیگران سرک می کشند و دخالت می کنند وسلب آسایش و آزادی.
سلام بر بانوی فرهیخته
کاملا با نوشتارت رای موافق دارم.
نمیدانم
امیدوارم حمل برجسارت و کنکاوی نباشد
گاه احساس میکنم با بعضی از عزیزان همراه
تله پاتی دارم و این نشان از همان همراهی و هم رایی است
راستی اگرچه لازم است که در مسائلی دخالت نکنم
ولی به وبلاگت امدم تمام نظراتت مسدود بود؟
و این را عارض شدم تا حمل بر بی مهری و کوتاهی نشود
شادیت را آرزومندم