سخن کوروش  نادرخانی

سخن کوروش نادرخانی

زمزمه های ادبی کوروش نادزخانی
سخن کوروش  نادرخانی

سخن کوروش نادرخانی

زمزمه های ادبی کوروش نادزخانی

داستانی کوتاه

http://www.azadisportcomplex.com/www/photonews/otomobilrani_0140m.jpg


روزی روبرت دوونسنزو گلف باز بزرگ آرژانتینی، پس از بردن مسابقه و دریافت چک قهرمانی لبخند بر لب مقابل دوربین خبرنگاران وارد رختکن می شود تا آماده رفتن شود.

پس از ساعتی، او داخل پارکینگ تک و تنها به طرف ماشینش می رفت که زنی به وی نزدیک می شود. زن پیروزیش را تبریک می گوید و سپس عاجزانه می افزاید که پسرش به خاطر ابتلا به بیماری سخت مشرف به مرگ است و او قادر به پرداخت حق ویزیت دکتر و هزینه بالای بیمارستان نیست.
دو ونسنزو تحت تاثیر حرفهای زن قرار گرفت و چک مسابقه را امضا نمود و در حالی که آن را در دست زن می فشرد گفت: برای فرزندتان سلامتی و روزهای خوشی را آرزو می کنم.
یک هفته پس از این واقعه دوونسنزو در یک باشگاه روستایی مشغول صرف ناهار بود که یکی از مدیران عالی رتبه انجمن گلف بازان به میز او نزدیک می شود و می گوید: هفته گذشته چند نفر از بچه های مسئول پارکینگ به من اطلاع دادند که شما در آنجا پس از بردن مسابقه با زنی صحبت کرده اید. می خواستم به اطلاعتان برسانم که آن زن یک کلاهبردار است. او نه تنها بچه مریض و مشرف به مرگ ندارد، بلکه ازدواج هم نکرده. او شما را فریب داده، دوست عزیر!
دو ونسزو می پرسد: منظورتان این است که مریضی یا مرگ هیچ بچه ای در میان نبوده است؟
بله کاملا همینطور است.
دو ونسزو می گوید: در این هفته، این بهترین خبری است که شنیدم.

 

تنهایی

zfc7ey20bklbmt8lzg57.jpg

تنهایی
٬ شوخی سنگینی بود که محیط با من کرد
٬ و من مدت‌ها تنها بودم٬
با آن‌که تو را می‌خواستم.

زن( درنگاهی مثبت)

xaquragzmekw1k12gg3.jpg


زن از نخست بود رکن خانه ی هستی
که ساخت خانه بی پای بست و بی بنیان؟
یا
جهان را نعمتی بهتر ز زن نیست
ز زن مطبوع تر گل در چمن نیست
زخم های گوناگون به از زن
سر ِ خوان ِ طبیعت بی سخن نیست
نبی فرموده چیزی جز زن و عطر
طبیب رفع اندوه و مهن نیست
سخن واضح بگویم مرد ِ بی زن
نباشد عیش مردی را که زن نیست
جهان بی زن کم از بیت الحزن نیست
چراغش قابل افروختن نیست
سخن واضح بگویم مرد بی زن
زن مال شما مطبوع من نیست

یا

گواهی بدارید یاران وطن را
وطن را گرامی بدارید و زن را
وطن بهر سکنی و زن بهر عشرت
تو بگزین و خوشبخت کن خویشتن را






شانه های دونفر

qsxdwo8yh0sj23id86oo.jpg


زن و مرد از راهی می رفتند، ماموران آنها را دیدند و آنها را خواستند!

پرسیدند شما چه نسبتی با هم دارید؟
زن و مرد جواب دادند زن و شوهریم
ماموران مدرک خواستند،
زن و مرد گفتند نداریم !
ماموران گفتند چگونه باور کنیم که شما زن و شوهرید ؟!
زن و مرد گفتند برای ثابت کردن این امرنشانه های فراوانی داریم ... !

  اول اینکه آن افرادی که شما می گویید دست در دست هم می روند،
ما دستهایمان از هم جداست!

  دوم، آنها هنگام راه رفتن و صحبت کردن به هم نگاه می کنند،
ما رویمان به طرف دیگریست!

  سوم آنکه آنها هنگام صحبت کردن و راه رفتن، با هم با احساس حرف می زنند،
ما احساسی به هم نداریم!

  چهارم آنکه آنها با هم بگو بخند می کنند،
میبینید که، ما غمگینیم!

  پنجم، آنها چسبیده به هم راه می روند،
اما یکی از ما جلوتر از دیگری میرود!

  ششم آنکه آنها هنگام با هم بودن کیکی، بستنی ای، چیزی می خورند،
ما هیچ نمیخوریم!

  هفتم، آنها هنگام با هم بودن بهترین لباسهایشان را میپوشند،
ما لباسهای کهنه تنمان است.. !

  هشتم، ...

  ماموران گفتند
خیلی خوب،
بروید،
بروید،..
فقط بروید ... !

k8dfisiprugmpv2h0dd.jpg

خالی بستن

نمی دونم شما تا حالا در مورد واژه خالی بندی فکر کردین که ممکنه سابقة دیرینه ای هم واسه خودش داشته باشه؟

این روزها عبارت خالی بندی به معنی دروغ گرفتن و لاف زدن رایج شده است اما پیشینه این واژه به دهها سال پیش یعنی زمان سلطنت رضا شاه بر می گردد ! نقل می کنند که در زمان رضاشاه بدلیل کمبود اسلحه، بعضی از پاسبانهایی که گشت می دادند فقط غلاف خالی اسلحه یعنی همان جلدی که اسلحه در آن قرار می گیرد را روی کمرشان می بستند و در واقع اسلحه ای در کار نبود.



دزدها و شبگردها وقتی متوجه این قضیه شدند برای اینکه همدیگر را مطلع کنند به هم می گفتند که طرف "خالی بسته" و منظورشون این بود که فلان پاسبان اسلحه ندارد و غلاف خالی اسلحه را دور کمرش بسته به این معنی که در واقع برای ترساندن ما بلوف می زند که اسلحه دارد و روی همین اصل بود که واژه خالی بندی رواج پیدا کرد.

ولی این واژه هیچ ارتباطی به دروغگویی و لاف زدن به صراحت زمان حاضر نداشت. حالا چرا در این چند دهة اخیر این واژه متداول شده و همچنان هم رو به تزاید است مشخص نیست ولی شاید باید آن را به حساب شیوایی بیش از حد زبان فارسی و غیر منتظره بودن اعمال ما ایرانی ها گذاشت که خیلی از کارهامون از روی یک روش منطقی و نشات گرفته از یک اعتقاد راسخ نیست بلکه احساسی، الگویی و متاسفانه قابلیت جوگیر! شدن هم هست.

البته شاید هم در دوران گذشته نیازی به کاربرد این کلمه به تعبیر فعلی نبوده چون هیچوقت جامعه ما این همه خالی بند!! نداشته است.