سخن کوروش  نادرخانی

سخن کوروش نادرخانی

زمزمه های ادبی کوروش نادزخانی
سخن کوروش  نادرخانی

سخن کوروش نادرخانی

زمزمه های ادبی کوروش نادزخانی

عاشقانه ها(2)

 

 

چرخ دنده ی دلم زنگ زده کسی می تواند با چند قطره کلام مهر آمیز راهش بیاندازد؟

 

باغ خالی است . باغبان با دختر گل فروش نرد عشق می بازد

 

سالهاست دلم را جاسیگاری کرده ام و هر لحظه یکی یکی  خاطراتت را در آن خاموش می کنم

 

ادامه مطلب ...

عاشقانه ها(۱)

دمدمی مزاجی و مکان ناپذیریم ، تازه گی ها

مرا در نت

به

فیس book

رسانده که شاید تا مدتی در انجا گذران لحظات باقی داشته باشم.

و در صفحه ای با عنوان

عارفانه ها،عاشقانه ها

دعوت شده ام که باعزیزان همراه، با جملاتی

محیطی ادبی و صمیمی بسازیم .امروز تصمیم گرفتم که جملات

فی البداهه ام را در اینجا نیز بگذارم

شاید خالی از لطف نباشد.


از وقتی که آینه ی دلم را شکستی ،خاطراتم را باشانه ی احساس  در  ذلالی اشکهایم مرتب می کنم.

 

می خواستم مردم را کور کنم که تورا نبینند. ایکاش مردم چشم کور میشد و تورا نمی دید.

 

فکرمیکردم که من استکانم و تو نعلبکی.ولی تو چای داغ داغ بودی.لب سوز شده.

 

اشتباه کردی.من درختم نه پیچک که التماست کنم.

 

برو . دریغ که قطره ای آب را حرامت کنم .تو که مسافر نیستی!راهی به ناکجا آباد داری


شب و روزم شده یکی، روز آفتاب است و شب یاد تو.

 

ادامه مطلب ...