سخن کوروش  نادرخانی

سخن کوروش نادرخانی

زمزمه های ادبی کوروش نادزخانی
سخن کوروش  نادرخانی

سخن کوروش نادرخانی

زمزمه های ادبی کوروش نادزخانی

عاشقانه(منتخب)

عطر  نفست بوی سیگار فراق می داد.باید سیگار را ترک کنم


97256557963117262829.jpg


همیشه آرزو می کردم کسی بگوید:(تکیه کن بر شانه ام ای شاخه ی نیلوفرینم.تا غم بی تکیه گاهی را به چشمانت نبینم.) هر که می گفت گوئی صدایش از ته چاه می آمد


گاه سخن چون سنگ ریزه ای در کفش است

که جای در آوردنش . نک کفش بیگناه را بر زمین می کوبیم.


صابون هم از رو رفت بسکه لکه ی دل سیاه بود.

باران هم دیگر دریغم دارد ،بارش بر مزرعه لم یزرع  گونه ام را.


     مباد دیگر، که مویه هایت را به شانه ی اندوه مرتب کنی.

وقتی دلم به زخم عشقش دچارشد .او نمک پاشید و بادبزن بدست گرفت.


 84846587913081712600.jpg

بقیه در ادامه ی مطلب

ادامه مطلب ...

عاشقانه ها(10)


gds9gduvy4n0c2n033.jpg


یک نفر به من بگوید . چرا اینهمه نقاب؟ مگر ما به جشن بالماسکه آمده ایم؟


چه کنم که سالهاست بر دریا خشت میزنم به این امید که خانه ای رویائی برایت بسازم


دل سودا زده ای هست تا نیمه راه نفسش را یارا نیست نیمه دیگر به بال دل بیا با بوسه ی خورشید و ماه صبح صادق بدمد.



حسرت ما

در عمق پیچیده گی احساس

گم شد

 

فرصتی برای دیدار

اگرمان هست

بشتاب

 

درنگ و ماندن

تمام معادلات عشق را

به باد

خواهد سپرد

 

بقیه در ادامه ی مطلب

ادامه مطلب ...

عاشقانه(۹)

q5kl1nltd77ghbvl272.jpg

حنجره ی بریده مرغ ِعشق را

مگر،دم ِ مسیحایی پرواز باید

تا باز خاطره ی سخن گفتن

با ماه و ستاره را

این بار

به زبان  بی تکیه گاهان

در سپیده دم نگاه مهر

و در گهواره ی امید

ترمیمی دوباره باشد

 


کولیان رهکذرانند ورنه زبان اشاره را هم می فهمنند. تنها به زبان اواز بلدند حرف دل بکویند. شاید به همین دلیل تنهایند

 


نگاه ادم خسته . ترجمان درون شکسته است.کافی است تا واژه گان  عشق  را معنی بدانی.

 

باران عشق بارید . حیف که من بی چتر  بودم.وقتیکه چتر برداشتم  آفتاب ، تمسخر از هر طرف بر من باریدن گرفت .

 

از روزی که راه ها به رم ختم شده . دیگر  به  دل  بستن امیدی نیست.

عاشقانه ها (8)


من ِمغرور سر بر افراشته و موی سپیدم را به خنده های شادمانی ،سیاه می کند .و

من ِمغلوب در درون  به رنگ سیاهی ،گریه های نهانی اش را عیان می کند


سکوت سرما ی روح است و دل .که از برودت  رابطه سخن می گوید



بلبلم به گفتار، ولی به گاه گفتن از خود، به گنجشکی مانم الکن، که فقط جیک جیک بلدم.


بند دلم پاره شد .بسکه رخت شسته ی خاطره ات، از آب چشم، سنگین شده  بود.

ادامه مطلب ...

عاشقانه ها(7)


u97zphadsqeezihnijp.jpg

 

دلم لک زده برای خواب. خوابی که دیگر نه خواب تو ، که خواب هیچ کس را هم نبینم.


گل که می بینم یاد تو می افتم .ولی خارِ ِبی وفایی ات چشمم را پرخون میکند.


پاشنه آشیل یا چشم افراسیاب ِعاشق ،دلش است که ازتیر نگاهی کارش را میسازد.


هرگز نفرتم را جدی نگیر؟ خار هم که باشم بی تو گل  ِ باغ هیچم.


از من نخواه از امید بگویم.وقتی که تنها راه رسیدن به قله با ریزش کوه اندوه بسته شده.


امشب هوای آسمان من بارانی است . بیرون نیا .خیس می شوی.


به رفتنم دعا نکن . روزی خواهد آمد که به رفتنم نگاه کردی و عمری به خودت نفرین خواهی کرد.


صدائی دیگر نیست/ انچه را که شنیده ای. خورده شیشه های دلم است/ که در سطل زباله ریختم.


سکوت من برای نشکستن شیشه ی  غرور توست.حیف که تو آینه پنداشتی و فقط خود را دیدی.باختت را هم ندیدی.


روزی اگر به مزارم سر زدی .به تاریخ نگاه کن . مدت زمانی را که به یادت بودم نوشته اند.

 

پف کردی و باز می پرسی چرا خاموشی؟!!!!!!!!!!!!


ایکاش آغوشم را به دریا داده بودم نه به کوه. حال با اینهمه زخم سینه چه کنم.


آغوشم پر ِ هواست . نمیدانم چرا زمین گیر شدم.


دریا دریا ستاره چیدم .تا آسمان شبت را چراغانی کنم . افسوس که تو نابینا بودی.


تندیسی از تو ساختم..حیف که عمر برف و وفا کوتاه بود.




j2kateoverwb0waucuwp.jpg


ادامه مطلب ...