سخن کوروش  نادرخانی

سخن کوروش نادرخانی

زمزمه های ادبی کوروش نادزخانی
سخن کوروش  نادرخانی

سخن کوروش نادرخانی

زمزمه های ادبی کوروش نادزخانی

من ایرانیم


cehunj2fvjl02attne0u.jpg

دیشب با سه تا از دوستان بزم و رزم نشسته بودیم و هریک از عزیزان ،از دیگری

دو آتیشه تر بود

پس از کلی قربان صدقه رفتن و فدایت شوم و فدایم شوی های بسیار . بحث و جدل و کل کل.

حزبی درست کردیم با عنوان 

حزب وفاق ملی ایران

پس از مشاجرات زیاد ، حول و حوش اینکه چه کنیم؟ و چه کنند؟ این کنیم و آن کنند.

وصرف کلی اشربه و اکله . تخمه شکستنها و سیگارهایی که دود کردیم

خسته و کوفته از آن فضای وهم آلود . ببخشید دود آلود

با روبوسی از هم جدا شدیم.

صبح با کسالتی وصف ناشدنی و کمی سردرد هنوز در رختخواب بودم که پسرم

روزنامه ی صبح را به دستم داد

تیتر اول روزنامه را که دیدم

هنگ کردم .سکته ی اول را که دیشب زده بودم . کم مانده بود سکته ی دوم را هم به سلامتی بزنم.

بانو با لبخندی بر لب و لیوانی آب قند وارد شد.و روزنامه  را از دستم گرفت و گفت:

نرود میخ آهنین در سنگ

و شروع کرد با قمیشی (عشوه ای)خاص ِ اینگونه مواقع به خواندن :

حزب تازه تاسیس وفاق ملی ایران انشعاب کرد

براساس خبرنگار  ِخواب الود ما حزب تازه تاسیس وفاق ملی ایران صبح امروز به سه حزب متفاوت با برنامه و اساس نامه ایی کاملا متفاوت و تبری جستن از اهداف و برنامه های دیگر احزاب .اعلام موجودیت کرده و پایبندی  خود را په مانیفست ِ حزب ِخود ،تا پای جان میدانند.

احزاب جدیدالتاسیس بنام های زیر موجودیت خود را اعلام کرده و تاکید می نمایند هریک از اعضاء ما به پرچم  حزب خود شناخته  شده و هرکه غیر نشان دهد، او از ما نبوده و آبریزگاه دشمن است.

حزب وفاق به دبیرکلی دگم الدوله ی  سرحدی

حزب  ملی به دبیر کلی رویا المله (برباد رفته ی سابق)

حزب ایران به دبیر کلی بیات الله مظلومیان

مدارا ؟


7lkem6iir9bbd78d7oj.jpg


می بینی آخر عمری به چه کارا دست زدیم

توی مجلس عزا ما اون کنارا دست زدیم

 

ما عزب اوقلی بودیم، بی خیال ِسفره و نون

آدم و حوا شدیم و آشکارا دست زدیم

 

پشت لب سیاه نبود و دلامون روشن و صاف

تو زمستون سیاه به اون بهارا دست زدیم

 

قد این درخت کاشته، به خدا قد می کشید

همت مردممون، به شاخسارا دست زدیم

 

سی‌اسی کار نبودیم، اما همون روزای خوب

واسهءمردان بد، آن روزگارا دست زدیم

 

سیل اومد جَوُنو برد ،پیر مونم به غم نشست

جاهلی کردیم و پیش، سووگوارا دست زدیم

 

اما حالا که جوون نیستیم و، پا به سن شدیم

واسه جهل جمعمون، به یادگارا دست زدیم

 

ولمون کن بخدا ،با جهلمون مدارا کن

دیگه بس کن که چرا، به این مدارا دست زدیم

مدارا؟

مدارا ؟


می بینی آخر عمری به چه کارا دست زدیم

توی مجلس عزا ما اون کنارا دست زدیم

 

ما عزب اوقلی بودیم، بی خیال ِسفره و نون

آدم و حوا شدیم و آشکارا دست زدیم

 

پشت لب سیاه نبود و دلامون روشن و صاف

تو زمستون سیاه به اون بهارا دست زدیم

 

قد این درخت کاشته، به خدا قد می کشید

همت مردممون، به شاخسارا دست زدیم

 

سی‌اسی کار نبودیم، اما همون روزای خوب

واسهءمردان بد، آن روزگارا دست زدیم

 

سیل اومد جَوُنو برد ،پیر مونم به غم نشست

جاهلی کردیم و پیش، سووگوارا دست زدیم

 

اما حالا که جوون نیستیم و، پا به سن شدیم

واسه جهل جمعمون، به یادگارا دست زدیم

 

ولمون کن بخدا ،با جهلمون مدارا کن

دیگه بس کن که چرا، به این مدارا دست زدیم

 

تابستان82 

گلستان زیبا (2)

برای دیدن اندازه ی  واقعی عکس ها روی آن کلیک کنید



http://www.pic.iran-forum.ir/index.php?module=thumbnail&file=c36l3d12e9bk2ecvsd2.jpg  http://www.pic.iran-forum.ir/index.php?module=thumbnail&file=3kl7oi6ja6uis08sx3xe.jpg

http://www.pic.iran-forum.ir/index.php?module=thumbnail&file=6sj0uedcu1mhgsxf0j5.jpg  http://www.pic.iran-forum.ir/index.php?module=thumbnail&file=auzgsjeciliglfsayv7.jpg

http://www.pic.iran-forum.ir/index.php?module=thumbnail&file=2vp9x0pjkgnhwoogr974.jpg  http://www.pic.iran-forum.ir/index.php?module=thumbnail&file=sn5ig8gv7oz6vd2bcyka.jpg

ادامه مطلب ...

فی البداهه (1)

عزیزانم این مختصر اضافه کلام را امید که حمل بر افاضات نکنید. چرا که در بین مخاطبین دیده ام که این پرسش پیش آمده که :فی البداهه چیست؟

من برداشت خودم را از آن، فارغ از تعاریف کلاسیک(آنچه را که خودم می فهمم ) عارضم.

فی البداهه که مثل بسیاری از اصطلاحات در زبان پارسی که به دلایلی چون سهل انگاری ،کاهلی و...به زبانی بیگانه خوانده شده

به نظر من

به نوعی از نوشته یا بویژه شعر اطلاق می شود که متاثر از کلامی و منظری به ذهن متباتر شده و بدون ویرایش ثبت می شود.

من ِتنبل نیز بخشی در این وبلاگ ایجاد می کنم تا آنچه را که گاهی مرتکب می شوم ،که خود نیز در شعر بودنش شک دارم ، می آورم . تا هم لحظاتم را مانده گار کنم و هم  شما عزیزان را شریک این دم سازم


35s0japropuk0ogkupx.jpg

با من از عشق مگو

رنگ ِمات  ِ دل ماست

سرخ خشکیده ی آن

چون غروبی پیداست

 

با من از عشق مگو

که اقاقی گل کرد

فامت شرم شکفت

عمر ما مشکل کرد

 

که امید ی پژمرد

روزگاری افسرد

شیشه این  دل  ِ پاک

به دل ِ سنگش خورد

 

با من از عشق مگو

که فریب است فریب

که دروغ است دروغ

اسب حیوان نجیب!!!!!