سخن کوروش  نادرخانی

سخن کوروش نادرخانی

زمزمه های ادبی کوروش نادزخانی
سخن کوروش  نادرخانی

سخن کوروش نادرخانی

زمزمه های ادبی کوروش نادزخانی

ستاره ی بارانی

و باز در قفس ِ غم ،پرنده زندانی

منی که مانده ء این سالهای بارانی

 

ودل ،ودل که مداما به فکر پرواز است

ویاوه ،یاوه ِ خیالی ، برای زندانی

 

مماس ِ مانده اندامش ،آهن ِ سردی

نسیم  ِ آبی روحی ، به کنج ِ ویرانی

 

تمام  ِ منظر ِ چشمش، به وهم میماند

حسود گونه بگوید: که را تو میمانی؟

 

ستارهء شب ِ تاریک ِ تو، زند راه دل

کجاست بهرهء رفته ، به خواب ِ نادانی

 

فریب است و فریب ،آنچه می بینی

دروغ است دروغ ،آنچه میدانی

 

تمام  ِقامت عشقت ،بلور  ِتندیس است

نشسته بر رف طنزی ،اگر نمایانی

 

ونقشهای نگارین ِ دل برآئینه

و مُهر های هم آئین اگر که بنشانی

 

پرنده ای که کُنج قفس گرفتاراست

رها شود به گمانی ، رسد به سامانی


دروغ بود  ،ولی با دلی که دیوانه است

اگر چه گفته ام ، این قصه را به عریانی


Share

عاشقانه ها(6)



گنجشک ِ دل من به جائی در گوشه ی چشمان تو راضی است. چرا می پرانی اش؟


به پیله ی تنهائی این تن نگاه کن . که درونی اش سالهاست به پروانه شدن می اندیشد



38reufmqlan61l4kigea.jpg

لطفا  ادامه ی مطلب را کلیک کنید

آز آرمان عزیز هم به خاطر معرفی آپلودسنتر سپاس دارم

ادامه مطلب ...